آیا ماه با ماه فرق نمی کند؟ آیا روز با روز تفاوت ندارد؟ سالگرد ازدواج و روز تولد محبوبتان با بقیه روزها و ساعت ها یکی است؟
آیا همه روزها و ساعت ها یک جور هستند؟
مگر بهار با زمستان تفاوت ندارد؟ مگر ظهر تابستان با عصر پاییز یکسان است؟
صبح دل انگیز اردیبهشت شیراز همان فرصت و فضایی است که مثلا در شامگاه بهمن و اسفند ساحل خلیج فارس دارد؟
مگر برای درخت و کوهسار نسیم ملایم بهار با سوز سرمای زمستان یکی است؟
مگر احساس نوشیدن قهوه ای گرم در صبحگاه سرد برفی با نوشیدن آن در ظهر گرمبار میانه تابستان تفاوت ندارد؟
ماه داریم تا ماه، روز داریم تا روز و ساعت داریم تا ساعت!
این همان رازی بود که پیام آور آسمان با مردم گفت، در آستانه فرا رسیدن مهمانی اهورایی، وقتی که خدا داشت سفره مهمانی را برای همه می گسترد. ایستاد و در چشمهای مردم نگریست و با شادمانی خبر داد:
آی مردم، ماه خدا دارد می رسد!
با برکتها و رحمتها و مغفرتها و بارش ها و رویشها و جوشش ها،
آی مردم، روزهایش بهترین روزهاست و شبهایش بهترین فرصت ها!
شما در این ماه به مهمانی خداوند دعوت شده اید!
ماه با ماه فرق می کند، روز با روز فرق می کند و ساعت با ساعت فرق می کند!
موسیقی شاداب و پرنشاط صبحگاهی را نمی شود در ساعات پایانی شب شنید و قصه آرامبخش شامگاه را نمی توان در آغاز روز خواند، آن شور و نشاط و هیاهو دارد و شتاب و حهیدن می خواهد و این گوشه ای دنج می طلبد و آرامشی و سکوتی و فراغتی و سکونی!
هر لحظه برای مهرورزیدن فرصت عاشقان و دلباختگان است، اما ماهها و هفته ها صبر می کنی تا سالروز تولد فرزندت برسد و با یک پیام مهرآمیز، با یک کادوی تولد، با کیک و شمع، با پیامکی شورآفرین شادمانش کنی!
نه تو پیش دستی می کنی که یک ماه زودتر تبریک بگویی و نه او صبر می کند که سه هفته دیرتر آغوش محبت بگشایی!
هر لحظه و هر ساعت، می تواند فرصت قدرشناسی و مهرورزی و تبریک و تهنیت باشد، اما کسی که بعد از مدتها خانه دار شده یا جوانی که در کنکور رتبه ای تک رقمی داشته یا زوجی که به خانه بخت رفته اند، همان موقع چشم به راه شادباش و مبارکباد هستند، هیچکس هم نمی گوید که مگر ماه با ماه فرقی دارد؟
لحظه های آسمان هم مانند لحظه های زمین با هم فرق می کنند، روزها و شبهای آسمان هم مانند روزها و شبهای زمین تفاوت دارند، هر بخشی از زمان با زمان دیگر یکسان نیست، این بود که پیام آور آسمان در آستانه این ماه برخاست و مردمان خویش را بشارت داد؛ خدایتان بزرگ داشته و عزت نهاده است!
خوشا سعادتتان که فرصت نشستن بر سر این سفره را یافته اید، قدر بدانید و به هوش باشید، تا چشم بگردانید و به خود آیید فرصت پایان یافته و مهمانی به آخر رسیده و سفره را جمع کرده اند!
تن بشویید و جامه نو کنید، جان بپیرایید و خود را خوشبو سازید، آماده شوید و برخیزید!
چشم ها را بگشایید!
گوش ها را تیز کنید!
فرشتگان در فراز و فرودند، می رند و می آیند و زمزمه نوشانوش طنین انداز شده است!
دارند پرده ها را کنار می زنند!
دارند چلچراغ های عرش را برمی افروزند!
دارند سفره را می گسترند!
مهمانی دارد آغاز می شود!
نظر شما