اهم اظهارات سلحشور را در ادامه میخوانید:
* سینمای ایران نه تنها نتواسته خودش را به ارزشهای دینی و مکتبی برساند و با باورهای دینی خودش را هماهنگ کند، بلکه به لحاظ تضاد میان سینمای موجود و مذهب، مدام این سینما رو به قهقرا رفته و فاصله اش با مذهب هم بیشتر شده است.
* سینمای دهه 60 ایران خیلی سالمتر از سینمای دهه 80 ایران بود. آن زمان عرق انقلابی و شور و هیجانات پیروزی انقلاب اسلامی و غیرت دینی که در مردم و مسئولین وجود داشت، مانع از بیبندوباریها و بداخلاقیها در سینما شده بود، ولی الان آنها هم تنزل کرده و متآسفانه سینما الان به مراتب این فاصلهاش از ارزشها بیش از گذشته شده است.
* ممکن است ما در سال یکی، دو تا، سه تا فیلم داشته باشیم که دارای ارزشهایی باشند، اما آن 97 فیلمی که با باورهای دینی و مذهبی فاصله دارند، آنها برای ما ملاک هستند و نه آن دو یا سه فیلم. در حالی که مسئولان فرهنگی و هنری مردم را فریب میدهند، مجلس و دولت را فریب می دهند و بجای آن 97 درصد آثار ضد اخلاقی و ضد دینی، آن سه درصد را به عنوان نمونه نشان میدهند.
* وقتی که فیلم «مارمولک» ساخته شد بسیاری از علما و بزرگان ما صدایشان در آمد، اعتراض کردند، ایراد گرفتند و مصاحبه کردند. آن کار را کوبیدند و با سازندگانش برخورد کردند، چرا که فهمیده بودند انفجار تهاجم فرهنگی دشمن چیست. مسئولین ما و بزرگان ما نیز امروز تا بمب تهاجم فرهنگی در درون خانه و درون خودشان منفجر نشود، تا زمانی که خدای ناکرده چند تا اعتیاد، طلاق و دیگر تبعات این مشکلالت اخلاقی و فرهنگی درون خانه اشان اتفاق نیافتد، متوجه خطر تهاجم فرهنگی دشمن نمیشوند.
* مشکلات اقتصادی کمبودش سر سفره آدم معلوم می شود، مشکلات سیاسی در عرصه بین المللی خودش را نشان میدهد، ضعف نظامی در عرصه جنگهای فیزیکی خودش را نشان میدهد و به این خاطر دولت به فکر مشکل اقتصادی هست، به فکر حل مشکلات سیاسی و برتری سیاسی در دنیا هست و همینطور به فکر تأمین سلاحهای نظامی هست.
دولت ما انرژی هستهای را می فهمد، دولت ما شکم گرسنه را میفهمد، دولت ما ضعف سیاسی را میفهمد، اما نابودی جوانی را که توسط کمبود تعلیمات اخلاقی نابود شده، خانواده هایی را که از هم پاشیده شده، مشکلات و فاصلهای را که بین فرزندان و والدین ایجاد شده و یا چهار میلیون زن بی شوهر یا میلیون ها جوان معتاد را نمیفهمد. چون اینها سر سفره خودش اتفاق نیافتاده است.
* دولت ما می آید دوسال نزدیک به 200 نفر اقتصاددان را می نشاند برای حل معضل اقتصادی راه چاره پیدا بکنند، اما چند بار تا حالا فرهیختگان فرهنگی را نشانده و گفته راه حل برای مشکلات فرهنگی و هنری ارائه بدهید؟ هیچ وقت!
* نماینده رئیس جمهور میرود با افراد مسئلهدار سینما جلسه میگذارد. با آلودههای سینما که تمامی اهالی سینما آنها را میشناسند، با آنها مینشیند و جلسه میگذارد. خب ! طبیعی است وقتی شما برای حل معضل فرهنگی، سراغ افراد فرهنگی و فرهیخته نرفتید، اتاق فکر درست نکردید، دنبال راه چاره نبودید، حالا سینما تمام ارکان اخلاقی و فرهنگی و تربیتی را به هم میزند، سینما و تلویزیون!
* قطع و یقین بدانید اقتصادی که الان آقای احمدی نژاد دنبالش رفتند، این اقتصاد در آینده موفق نخواهد بود. سیاستی که ما رفتیم قطعأ در یک جاهایی به ما لطمه خواهد زد. چرا که ما مشکلات فرهنگی مان را حل نکردیم و فرهنگ ما تا زمانی که فرهنگ اسلامی نشود، همه تلاشهایمان در ابعاد دیگر ابتر خواهد ماند.
* دولت و نهادهای فرهنگی و هنری و مسئولین فرهنگی و هنری اتاق فکر درست کنند برای پیدا کردن راه حلی در جهت اصلاح فیلمسازی و برنامهسازی در این مملکت و برای سینما و تلویزیون.
* الگوسازیها را تغییر بدهند.تا حالا فوتبالیست، هنرپیشه و خواننده به عنوان الگو به جامعه معرفی شدند، از این پس باید مؤمنین، قاریان قرآن، هنرمندان مذهبی و قرآنی، اسلامشناسان، دانشمندها و امثال اینها به عنوان الگو به جامعه معرفی بشوند.
* مطبوعات و رسانههای خودی نسبت به آثار ارزشی و هنرمندان مذهبی بی تفاوت نباشند. شما همین الان این روزنامهها را می بینید جلوی چشم ما، مدام دارند، هنرمندان طاغوتی را مطرح میکنند، آثارشان را در بوق میکنند و به عنوان الگو بزرگنمایی میکنند. در حالی که آثار هنرمندان مذهبی در همه دنیا برای جمهوری اسلامی آبرو کسب میکند، ولی در داخل هیچ انعکاسی ندارد.
* ما به حول و قوه الهی از قرآن و اهل بیت این مبانی و اصول را پیدا کردیم و براساس این اصول، سناریوهایی را نوشتیم و آن سناریوها را هم به فیلم تبدیل کردیم. حالا غیر از اصحاب کهف و یوسف پیامبر و مریم مقدس و غیره که منطبق با این اصول و مبانی هستند، آثاری کوچک تر و به روز هم بر اساس این اصول و مبانی ساختیم (مجموعه در حال ساخت «قصههای خدا»)
* اینجااعلام می کنم: ایهالناس! بنده فرج الله سلحشور و یارانی که گرد هم آمدیم، ما توان اصلاح ساختار و تغییر ماهوی فیلمسازی و تلویزیون این مملکت را داریم؛ به ما کمک کنید. اگر مسئولی این جمله بنده را بشنود و یا انسانی توانمند، مومنی توانمند این مطلب را بشنود و احتمال هم بدهد که این حرف من هم درست باشد (در حالی که خود ما یقین داریم) و احتمال هم دهد که ما می توانیم چنین ادعایی را که کردیم، عملیاتی کنیم، شرعأ مکلف است.
* ما چنین مبانی را پیدا کردیم. کلی نویسنده و کارگردان و عوامل فیلم برای رسیدن به این هدف تربیت کردیم، اما مسئولین فرهنگی و هنری مملکت جمهوری اسلامی نه تنها حاضر نیستند کمکمان کنند، بلکه بعضیهاشان حتی حاضر نمی شوند حرفهای ما را بشنوند. علتش هم این است که مسئولین فرهنگی و هنری جمهوری اسلامی در برابر وضعیت موجود تسلیم شدند و این فیلمسازی و این تلویزیون را پذیرفتند و آنها حامی و سرویس ده و جاده صاف کن این جریان انحرافی هستند.
* فیلمساز امروز دنیا می گوید ما فقط باید عیب ها را نشان بدهیم و رد شویم. در حقیقت ذات خودش را نشان میدهد. ذات فیلمسازی دنیا یعنی عیب، یعنی پرخاشگری، یعنی خشونت، یعنی زشتی، یعنی گناه، یعنی آلودگی.
* آن فیلمسازان ما هم که میآیند و همین حرف ها را تکرار میکنند و میگویند فیلمسازی این تعریفش است، در حقیقت ماهیت خودشان را دارند رو میکنند.
*مسئولین جمهوری اسلامی معتقدند هنرسینما از غرب و از نزد هالیوودیها و بالیوودیها و اسکاریها و توسط کمپانیهای صهیونیستی شکل گرفته و لذا غربصفتها و آمریکاخصلتها هم می توانند این هنر را درست به سامان برسانند و هنرمندان واقعی، غربگراها و وابستهها هستند.
مذهبی ها چنین هنری را نمی توانند یاد بگیرند. این اعتقاد مسئولین این مملکت است. منهای مقام معظم رهبری که من ایشان را واقعأ تنها کسی میدانم که بینی و بینالله در این مملکت می داند اوضاع فیلمسازی مملکت چیست و برای آن راه حل دارد. اگر آقا را از این قاعده مستثنی کنیم، کلیه مسئولین معتقدند هنر فیلمسازی و هنر تصویری نزد طاغوتیان است و بس! به همین دلیل سینماگری خیانت میکند، سینماگری به این مملکت، به اخلاق و به اعتقاداتش ضربه می زند ولی باز هم مسئولین تأییدش میکنند و دستش را میبوسند و باز هم به او کار میدهند. در حالی که مؤثرترین، سازندهترین و بهترین آثار را هنرمندان مذهبی ساختند.
* مجید مجیدی بهترین اثرش، مذهبی ترین اثرش است. ابراهیم حاتمی کیا زیباترین آثارش، مذهبیترین آثارش است و هر کدام از هنرمندان ما اگر آبرویی دارند از قِبَل آثار مذهبیشان دارند. از قِبَل آثار ارزشی شان دارند و اینکه مسئولین ما هنوز در برابر طاغوتیها این همه کرنش میکنند، برای ما جای سئوال است.
* یک روز ما حدود هفت هشت نفرخدمت مقام معظم رهبری بودیم. ایشان حدود ده دوازده تن از نویسندگان روسی را نام بردند که ما هنرمندان هیچ کدام را نمیشناختیم و مقام معظم رهبری فرمودند اینها که من نام بردم از داستایوسفکی و تولستوی قویتر ودر شوروی مشهورترند، چطور شما نمی شناسید. آثار و نوشته های آنها را نام بردند باز هم ما نمیدانستیم. از رمانها و داستانهای بازار اسم بردند، ما هفت هشت نفر هیچ کدام نخوانده بودیم که مقام معظم رهبری فرمودند: بنده باید بروم اینها را بخوانم؟ شما مگر کارتان این نیست؟ چرا از اینها بیخبرید؟ به همین نسبت مسئولین دیگر ما هم از هنر دنیا و حوادث واتفاقات عرصه هنر و ادبیات در داخل بیخبرند.
* مقام معظم رهبری حرکت فرهنگی دشمن را مدام در حال رصد کردن هستند . خودشان هم هنرمندند و اهل ادبیات و شعرهستند. اینها را می شناسند و فعالیتهای فرهنگی و هنری و سینمایی را در داخل کاملأ زیر نظر دارند و دیگر اینکه از نقش و کاربرد هنر تصویری در دنیای امروز کاملا مطلع هستند، به همین دلیل است که هنرمندان را جمع میکنند و آگاهانه و به روز و به عنوان یک مسئول و کارشناسی که اطلاعاتش و آگاهیاش به روز است از مقوله هنر تصویر با هنرمندان صحبت میکند. اینقدر که ایشان می دانند اوضاع چه خبر است، ما نمیدانیم و خبر نداریم.
* به همین دلیل است که مقام معظم رهبری وقتی که پیشنهادی میدهند، وقتی که راه حلی ارائه می دهند، وقتی که تحلیل میکنند، تحلیل هایشان؛ تحلیل های درستی است. اما (با تأکید) اما از آنجایی که آن ایمان مقام معظم رهبری و روح بلندی که در ایشان است و آن اِشرافی که ایشان نسبت به مسائل مختلف دارند، آن اشراف را هنرمندها و مسئولین ندارند متأسفانه تا امروز از مقام معظم رهبری پیروی نکردند.
* علی رغم همه رهنمودها و دلسوزیهای ایشان، سینمای جمهوری اسلامی و مسئولین ما گویی که پتک بر سندان کوبیده میشود، اصلأ از رهنمودهای ایشان تأثیر نمی گیرند. بایستی ظرفیت وجود داشته باشد تا بتواند دستورات مقام معظم رهبری را بکار بندد. سینمای ما و مسئولین ما چنین ظرفیتی را ندارند.
* ایران الان محور همه انقلابهای دنیا شده است، ولی سینمای آن در جهت ضد اهداف این کشور انقلابی دارد حرکت می کند. مثلأ این را بنویسید آقای اصغر فرهادی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» مورد توجه و علاقه آقای سارکوزی قرار میگیرد.خب! آقای فرهادی چه سنخیتی بین تو ایرانی و آقای سارکوزی وجود دارد که میگوید بیاورید من فیلمش را ببینم. خب! مبارکشان باشد، افتخار از این بالاتر!
* اگر مسئولین جمهوری اسلامی به فیلمسازان ارزشی و خودی بها بدهند، مورد انتقاد فیلمسازان طاغوتی و غیر خودی قرار میگیرند و همین باعث میشود، جاده صاف کن هنرمندان غیر خودی باشند تا هنرمندان خودی. هنرمندان خودی نباید مطرح شوند چون جامعه پی به ارزشهای سینمای مذهبی میبرد و مسئولین، علما، مردم و رهبری از مسئولین فرهنگی و هنری تقاضای سینمای ارزشی خواهند داشت. توقع سینمای ارزشی خواهند داشت و مسئول فرهنگی و هنری نمی تواند این توقع را بر آورده کند.
* شما نگاه کنید از علمای بزرگ دین گرفته تا مردم عادی جامعه و با سوادها، فرهیختگان، دانشگاهیها، مؤمنین، غیرمؤمنین، ایرانی، غیر ایرانی و اقشار و ادیان مختلف و حتی کفار و حتی بت پرستان هند و چین اینها همه با آثار مذهبی ما، مثل «حضرت مریم»، «اصحاب کهف» و «یوسف پیامبر» ارتباط برقرار کردند و این نشان می دهد مذهب اسلام با فطرت انسانها منطبق است و آنقدر که این چند سریال برای جمهوری اسلامی در دنیا آبرو کسب کردند، آثار دیگر کشور یک صدم دیگر آن را کسب نکرده و در حالی که آثار سیاه نمای سینمای کشور در سایر نقاط جهان تصویری ناخوشایند و وارونه از مملکت را به نمایش میگذاشتند، این آثار مذهبی برای کشور و فرهنگش آبرو کسب نمودند.
*به فرض که توانستیم با یک جمعی سینمای مذهبی درست کنیم.آثار مذهبی درست کنیم، یک جریان مذهبی راه بیاندازیم. خب! چه کسی باید این جریانات را مطرح کند تا مردم و جوان ها متوجه بشوند که ما هنرمند اسلامی و هنر اسلامی هم داریم و همه فقط طاغوتی نیستند؟
* حتی عیدها و مراسم هنرمندان طاغوتی را میآورند و با آنها مصاحبه می کنند! روز عیدی که مذهبی است باز از هنرمند مذهبی استفاده نمی کنند.
* سینمای جنگ ما سینمای دروغ و توهم است و منهای عاشوراست؛ و این سینما باید تغییر ماهیت بدهد و بشود سینمای جنگی که ریشه در واقعیت دارد به اضافه عاشورا.(غرض ازعاشورا هم فقط صرفأ سینه زدن و عزاداری نیست) و روح عاشورا بایستی در رگ و پی این سینما آن چنان دمیده شود که نشود عاشورا را از سینمای دفاع مقدس جدا کرد.
* من اگرجای مسئولین سینمای دفاع مقدس بودم به فیلمنامهنویسان سفارش میدادم قصههای واقعی جنگ را بنویسند، وقایع مستند جنگ را به تصویر بکشند در حالی که در جزء جزء آن عاشورا حضور و بروز و ظهور داشته باشد. در این صورت سینمای دفاع مقدس قطعأ هم می تواند بیانگر حقیقت سینمای دفاع مقدس باشد و هم می تواند نجات بخش سینما از این ابتذال باشد.
* آنهایی که سینمای دفاع را با لودگی و طنز و مسخرگی آمیخته می کنند خودشان یا دلقکها و لودههایی هستند که لباس جنگ پوشیدند، یا مأمورینی هستند از طرف دشمن که می خواهند حقیقت جنگ را به تمسخر بگیرند، یا کاسب و دلالند که بدنبال کسب در آمد هستند و می خواهند از جنگ کسب درآمد کنند.
* من در اینجا می خواهم یک نکته دیگری را خدمت برادران رزمنده عرض کنم. معمولأ برادران رزمنده ما یک اشتباه بسیار بزرگ مرتکب میشوند و آن زمانی است که خاطرات جنگ را نقل می کنند و این خاطرات را منهای عاشورا بیان می کنند. خاطرات جنگ را منهای باورهای دینی و اعتقادی شان نقل می کنند. فقط حادثه را تعریف می کنند و اعتقادات و عاشورا و کربلا اصلاً مستور است. در حالی که این جور نیست آقا! عزیزان رزمنده و دوستانی که از جنگ خاطره تعریف میکنند اول توجه به جنبه مذهبیاش بنمایند که چه علتی آنها را به جبهه کشاند، آیا غیر از عاشورا بود؟ غیر از حسینی شدن بود؟
58302
نظر شما