این در حالی می باشد که قبلا چنین جلساتی میان 1+4 و نماینده ایران از یک طرف و 1+4 و نماینده آمریکا از طرف دیگر برگزار می شد.
برخی هم اصرار داشتند که برای سرعت بخشیدن به گفتگو ها لازم است ایران و آمریکا مستقیما پای میز گفتگو بنشینند.
ایران قبلا نشان داده که هیچ مشکلی برای نشستن و گفتگو با آمریکایی ها ندارد اما نکته ظریف ماجرای گفتگوی مستقیم در این است که طرفین باید برای یکدیگر و برای خودشان اعتبار قایل باشند و حد اقل این است که طرف های مذاکره کننده باید پشتوانه لازم برای اجرای آنچه پای میز گفتگو به آن متعهد می شوند را داشته باشند.
ایران قبلا مذاکراتی طولانی با آمریکایی ها داشته چه به صورت محرمانه در اواخر دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد چه به صورت علنی در اوایل دوران ریاست جمهوری روحانی و حتی وزرای خارجه و دیپلمات های ایرانی و آمریکایی تا قبل از خروج آمریکا از برجام مستقیما با هم در تماس بودند.
آنهایی که از جریان گفتگوهای پشت پرده در دوران احمدی نژاد مطلع هستند به خوبی می دانند که در نهایت ایرانی ها و آمریکایی ها به نوعی توافق پشت پرده رسیدند اما در همان زمان هم مشکل اصلی در این بود که ایرانی ها تضمین می خواستند که اگر به تعهدات خود عمل کنند چه تضمینی است که آمریکایی ها به تعهدات خود عمل کنند.
در دوران ریاست جمهوری روحانی طرحی مبنی بر ورود 5 کشور دیگر به گفتگو ها به عنوان ضامن توافق مطرح شد و ایرانی ها اصرار کردند که هم شورای امنیت یک قطعنامه ضامن توافق صادر کند و هم اینکه اتحادیه اروپا هم تضمین دهد که آمریکایی ها اگر به تعهدات خود عمل نکردند جامعه جهانی جلوی آمریکایی ها را خواهد گرفت.
البته برخی هم باور دارند که این پیشنهاد توسط سه کشور اروپایی مطرح شد و ایران آن را پذیرفت.
در نهایت آمریکایی ها با یک امضا از برجام خارج شدند و نه فقط به تعهدات خود عمل نکردند بلکه تحریم هایی وضع کردند که جلوی اجرای مصوبه شورای امنیت شماره 2231 را می گرفت.
طبق قوانین و مقررات بین المللی همان شورای امنیت باید ورود می کرد و آمریکا را ذیل مجازات های متعدد قرار می داد، چرا که طبق مقررات بین المللی کشورها با هم متفاوت نمی باشند و هیچ قانونی وجود ندارد که بگوید چون کشوری قلدر است می تواند هر کاری دلش می خواهد انجام دهد و کشوری که قلدر نیست حق ندارد اعتراض کند.
البته نمی خواهم خیلی وارد این ماجرا شوم چون اگر شورای امنیت در مقابل اسرائیل که ده ها قطعنامه این شورا را طی هفتاد سال گذشته زیر پا گذاشته بود ایستادگی می کرد امروزه کار به جایی نمی کشید که دیگران خود را محق بدانند که قطعنامه های این شورا را زیر پا بگذارند.
به هر صورت آمریکا نقض عهد کرده و اینکه ایران بیاید و مجددا با آمریکا پای میز گفتگو بنشیند یعنی از این نقض عهد گذشت کرده و همین ماجرا زمینه نقض عهد مجدد آمریکا را فراهم می کند چون آنوقت آمریکایی ها به این باور می رسند که هر کاری کنند در نهایت ایرانی ها حاضر خواهند بود دوباره بیایند و با آنها مذاکره کنند.
در ضمن اگر ایرانیها می خواستند مذاکره مستقیم با آمریکایی ها پس از خروج آنها از برجام داشته باشند قطعا ترجیح می دادند با ترامپ که نسبتا رئیس جمهوری ای مقتدر تر در داخل آمریکا بود مذاکره و گفتگو کنند تا بایدن.
حد اقل می دانستند که اگر با ترامپ به نتیجه برسند وی آنقدر وجود دارد که با اقتدار پای کار خود بایستند و حد اقل تا زمانی که رئیس جمهوری باشد به تعهدات خود عمل کند نه مثل بایدن که حتی حاضر نیست تضمین دهد تا زمانی که رئیس جمهوری است به تعهدات خود پایبند باشد.
بسیاری هم باور دارند که یکی از دلایل شکست ترامپ در انتخابات اشتباهات وی در سیاست های خارجی اش و حرف شنوی بیش از حد او از نتانیاهو و داماد سرخانه اش جراد کوشنر بود و اگر می توانست با ایران به نتیجه ای برسد قطعا در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا فرصت بهتری برای پیروزی در انتخابات پیدا می کرد.
البته بحث جنون و ناتوانی های عقلانی وی در جریان هایی مانند انجام اعمال تروریستی و ترور شهید سلیمانی که در صورتی که رهبری ایران خردمندی نشان نمی داد می توانست کل منطقه و جهان را به آتش بکشاند جای خود.
همین عمل ترور هم خود نشانه ای از نا مطمئن بودن آمریکایی ها به حساب می آمد.
امروزه آمریکایی ها از آنچه به آن روح برجام می گویند صحبت می کنند اما هیچ وقت نمی آیند و این جریان روح برجام را برای مردم باز کنند.
بر اساس همان روح برجام خط و خطوطی برای تعامل فیما بین ایران و آمریکا ترسیم شده بود و شهید سلیمانی بر اساس همان توافق های پشت پرده تصور می کرد که ورود رسمی اش به عراق امن است وگر نه بسیاری می دانند شهید سلیمانی طی سالیان سال به صورت محرمانه به عراق سفر می کرد و هیچ وقت آمریکایی ها نمی توانستند رصد کنند که چه زمانی وی در عراق بوده یا نبوده.
در واقع حتی در زمینه آنچه آنها از آن به عنوان روح برجام یاد می کنند و ما ایرانی ها از آن به عنوان توافق مردانه یاد می کنیم هم آنها نشان دادند که نامرد تمام عیار هستند.
حال با این جمع بندی می توان گفت تا زمانی که آمریکایی ها از درخت پایین نیایند و تاوان اشتباهات خودشان را پرداخت نکنند هیچ معنی و دلیل ای وجود ندارد که ایرانی ها حاضر باشند با آنها پای میز گفتگوی مستقیم بنشینند و اگر دولت بایدن مدعی می باشد که رویکردی 180 درجه ای در مقایسه با دولت ترامپ دارند بدیهی است که ایرانی ها خواهان آن هستند که آنها این را در عمل نشان دهند و نه در شعار.
تا زمانی که ایران شروع نکرده بود تعهدات خود را کاهش دادن اروپایی ها هم فقط با وعده وعید ایرانی ها را سر کار می گذاشتند و قول می دادند که بنا است کاری برای انجام تعهدات خود در برجام انجام دهند ولی نه طرح موسوم به اس پی وی آنها اجرایی شد و نه طرح موسوم به اینستکس آنها و عملا برای ایرانی ها ثابت شد که اروپایی ها در جریان تحریم ها بر علیه ایران با آمریکایی ها همراه هستند.
بعد از اینکه ایرانی ها شروع کردند تعهدات خود در برجام را کاهش دادن به یکباره اروپایی ها دست به کار شدند و متقاضی گفتگو شدند و گفتگوهای موسوم به گفتگوهای وین شروع به کار کرد.
طی هفت جلسه گفتگو های وین کاملا مشخص بود که اروپایی ها به هیچ وجه به دنبال حل مشکل ایران نیستند و فقط به دنبال آن هستند که به هر بهانه ای شده ایران را به نقطه ای که مد نظرشان است برگردانند و هیچ چیز عاید ایران نشود.
حد اقل آمریکایی ها این را علنا می گفتند.
در جلسات اخیر هم مشخص شد که برخی کشورهای اروپایی مانند فرانسه به دنبال ماهی گرفتن از آب گل آلود هستند و مثلا رئیس جمهوری شان به کشورهای عرب حوزه خلیج فارس سفر می کند و از آنجا شعار ضرورت حضور کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در گفتگو های وین را می دهد تا بتواند آنها را تیغ بزند و قرارداد های کذایی با آنها ببندد.
با توجه به اینکه آنها به خوبی از موضع ایران مطلع بودند برای اینکه گفتگو های وین را گره بزنند مجددا بحث گفتگو های مستقیم فیما بین ایران و آمریکا را مطرح می کردند و همه نتیجه ها را به آن گره می زدند.
در نهایت ایرانی ها به این نتیجه رسیدند که حضور اروپایی ها در این گفتگو ها نه فقط موجب پیشرفت این گفتگو ها نمی شود بلکه موجبات گره خوردن بیشتر آن می شود.
به این دلیل به نظر می آید جایگاه اروپایی ها در این گفتگو ها بسیار ضعیف شده و دیگر ایرانی ها اطمینان ندارند که حتی اروپایی ها حرف های آنها را مستقیم به آمریکایی ها منتقل کنند و یا به قول وزیر خارجه آمریکا آنتونی بلینکن معلوم نیست که نامه هایی که فیما بین ایران و آمریکا با وساطت اروپا رد و بدن شده همه به دست ایران و آمریکا رسیده یا وسط راه پستچی برخی نامه ها را (عمدا یا سهوا بنا به منافع خود) گم کرده.
به همین دلیل به نظر می رسد فعلا ایرانیها به این نتیجه رسیده اند که بهتر است کانال معتبر تری برای گفتگو ها به عنوان واسطه با آمریکایی ها داشته باشند چرا که اروپایی ها اعتبار خود را در این راستا از دست داده اند.
311311
نظر شما