گرچه حاتمیکیا سال ۱۳۴۰ به دنیا آمد اما تقدیر اینگونه نوشته شد که سالها بعد زادروزش با هفته دفاعمقدس گره بخورد؛ همان فضایی که این فیلمساز به آن علقه و وابستگی دارد و در همه سالها این مسیر را در سینما دنبال و خود را به عنوان سردار بیچون و چرای سینمای جبهه و جنگ و دفاعمقدس معرفی کرده است. حتی نشیب نسبی این سالهایش در سینما و لحن متفاوتش که گاهی با واکنشها و مخالفتهایی روبهرو میشود هم به جایگاه محکم او در سینمای جنگ و حتی سینمای ایران خدشه وارد نکرده است. او از دغدغه و دلبستگیاش کوتاه نیامده و همچنان در مسیری که دوست دارد به فعالیتش ادامه میدهد. گرچه حاتمیکیا را بیشتر به عنوان کارگردان فیلمهای جنگی و دفاعمقدس میشناسیم اما او فضاهای متفاوتی را در فیلمسازیاش تجربه کرده و همان مفاهیم و ارزشهای موردنظرش را در قالبهای دیگر همچون فضاهای شهری و اجتماعی هم دنبال میکند.
هرچند شاید لزوما هم این اعوجاج و تنوع در ساختار و فضا و لوکیشن، منجر به نتیجه درخشانی نشده باشد اما در کل همین تجربهگرایی و پیمودن مسیرهای تازه و پرچالش، خودش جسارتی میخواهد که حاتمیکیا آن را دارد. حتی میتوان انتظار داشت در ادامه مسیر هم، خطر حضور در فضاهای مختلف را دستکم در روایت و ساختار بپذیرد. اما آنچه مسلم است، پایبندی حاتمیکیا به اصول و ارزشها و فضای جبهه و جنگ و مقاومت است. به مناسبت تولد حاتمیکیا و همزمانیاش با هفته دفاعمقدس، سوژههای مختلفی را بالا و پایین کردیم و در نهایت به موضوعی رسیدیم که برای ما و مخاطبان تازگی داشته باشد و چه بسا خود حاتمیکیا هم به عنوان خالق آثارش، از این زاویه به آن نگاه نکرده باشد. آن هم تعداد شهدای سینمای او از ابتدا تا امروز است. اینجا بدون درنظر گرفتن کارنامه اندک و تلویزیونیاش و دو سریال خاک سرخ و حلقه سبز، سراغ سه فیلم کوتاه و همه فیلمهای سینمایی او از ابتدا تاکنون رفتیم تا ببینیم ردپای چند شهید در آن نمایان میشود. البته ادعا نداریم این آمار، دقیق و کامل است و ارائه عدد دقیق، نیاز به یک کار گروهی و زمانبر و بسیار پردقت دارد اما ما در همین مجال اندک و مرور همه این آثار در یک فرصت زمانی کم سعی کردیم شهیدی را از قلم نیندازیم و حتیالامکان آماری نزدیک به واقعیت ارائه کنیم. شمارش شهدا در سکانسهای شلوغ و پرجمعیت کار سادهای نیست و سعی کردیم راهی برای آن پیدا کنیم، هرچند بیشتر شهدایی را مدنظر قرار دادیم که شهادتشان یا نشانه شهادتشان واضح است و در فیلم به چشم میآید. این گزارش برای فیلمسازی که عاشق شهادت است و همیشه در فیلمهایش از شهدا گفته، ظاهرا چیز عجیبی نیست اما احتمالا نکته جذابش همان آمار و تعداد شهدا باشد.
اولین شهید سینمای حاتمیکیا
خروجی سه فیلم کوتاه حاتمی کیا، سه شهید است و این فیلمساز از همان ابتدا چراغ شهادت را در فیلمهایش روشن میکند. اگر فرض را بر این بگیریم که رزمنده فیلم اولش «تربت» شهید نمیشود، چون اماره واضحی در آن وجود ندارد و چندان هم نمیتوان روی آن نامه (درواقع نوارکاست به مادرش) حسابی ویژه باز کرد، اولین شهید سینمای حاتمیکیا، همان دختربچه قصهگوی فیلم دومش «صراط» است که در بمباران شهید میشود.
در همان صراط، رزمندهای به نام حسین هم به شهادت میرسد. در سومین فیلم کوتاه حاتمی کیا به نام «طوق سرخ» هم به شکل نمادین میشود، صاحب کبوترها را شهید فرض کرد، چرا که برای آخرین بار اسلحه به دست دیده میشود و همه دانهها را برای کبوترهایش میریزد و میرود.
معاون تیپ المهدی
در نخستین فیلم بلند و سینمایی حاتمی کیا، هویت که فضای شهری دارد اما با مرتبط با جبهه و جنگ است، در دقیقه ۱۰فیلم، خبر شهادت رزمنده مجروحی را میدهند که معاون تیپ المهدی بود. یک مجروح دیگر هم در آمبولانس شهید میشود.
سرخ به رنگ دیده بان
اصلیترین شهید فیلم دیده بان خود قهرمان و شخصیت اول آن است که در پایان دلاوریاش را با نابودی بسیاری از نیروهای دشمن به سرانجام میرساند و شهید میشود و آن پرچم سپید و سرخ را روی پیکرش میاندازند اما رسول، یار او در سکانسهای پایانی و آن رزمنده غرق به خون در نفربر، هم از شهدای فیلم هستند.
شهید مهاجر
شهادت شهدای مهاجر در سکانسهای پایانی رقم میخورد؛ اولی راهنما با بازی اصغر نقی زاده است که هنگام جمع کردن موانع و مقابله با عراقیها شهید میشود و دومی هم کنترلکننده هواپیما (مهاجر) که موقع شهادت، یاد نوجوانیاش موقع تماشای تعزیه میافتد و باعث میشود تعداد شهیدان سینمای حاتمیکیا در پایان سومین فیلم سینمایی، به عدد ۱۰ برسد.
شهید موسی شمس
شهید فیلم وصل نیکان، یکی از فرماندهان عملیات خنثیسازی بمب به نام موسی شمس است که خداحافظی پراحساسش از شخصیتهایی چون امیر و حسین، نشانه واضحی از شهادتش است و بعد هم که دوستانش بر سر مزارش حاضر میشوند.
شهدای جانباز شیمیایی
در از کرخه تا راین هم سعید (علی دهکردی) قهرمان اصلی فیلم مهمترین شهید محسوب میشود که البته سکانس شهادتش را در فیلم نمیبینیم اما آن پرواز آخر فیلم خواهر و خانواده اش به ایران و یونس که پلاک او را در دست دارد، نشانه واضحی از شهادت این قهرمان است. فیلم، یک شهید دیگر هم دارد، ناصر یکی از جانبازان شیمیایی که در بیمارستان شهید میشود و سعید و نوذر برای وداع با او خلوت میکنند.
شهادت بر رنج بوسنی
در خاکستر سبز هم به شکلی واضح شهادتی در کار نیست اما میتوان باتوجه به صدای شخصیت غایب عزیز که عکاس مجروح جنگ بوسنی بود و هادی را راهنمایی میکند و به دل ماجرا و رنج مردم بوسنی میکشاند، او را شهید به حساب آورد.
یوسف های دیگر که هستند
اگرچه در بوی پیراهن یوسف، سرانجام انتظار دایی غفور جواب میدهد و یوسف برمی گردد اما به هر حال شهید دیگری که در قبر یوسف آرمیده است. به جز این برادر شیرین که در اسارت اعدام میشود هم از شهدای فیلم است. همینطور باید فرزند آن پدر و مادر کهنسال را هم حساب کرد که به امید زنده ماندن پسرشان با قاب عکس او نزد قاسم زارع یکی از آزادگان میآیند.
دیدن لحظه شهادت برادر
مهمترین شهید فیلم برج مینو، منصور (محمدرضا شریفینیا) است، برادر مینو و برادرهمسر موسی. مینو خیلی دوست دارد لحظه شهادت برادرش را مجسم کند. این اتفاق میافتد و او لحظه شهادت برادرش بالای دکل شناسایی دشمن را میبیند. همچنین در لحظات علم کردن دکل هم جوانانی به شهادت میرسند و بر خاک افتادنشان را میبینیم. در فیلم همچنین نشانهای از دو شهید دیگر میبینیم، یکی حضور پریسا شاهنده که نقش همسر شهید را بازی میکند و دیگری هم حضور پسران شهیدی به نام شیرود.
آرپیجی زن گردان
مهمترین شهید آژانس شیشهای، عباس (حبیب رضایی) است که به قول حاج کاظم، آرپی جی زن گردانشان بود اما سرانجام و در هواپیما، آن ترکش خمپاره در گردن، کار دست عباس میدهد و موقع لحظه سال تحویل شهید میشود و آن یک لیوان آبی که احمد برایش میآورد، لیاقت نوشیدهشدن پیدا نمیکند.
قرمز به رنگ روبان، به رنگ شهادت
در روبان قرمز و در خود زمان حال، هیچکدام از شخصیتها شهید نمیشوند اما در فلاشبکها و روایت پای شهادتهایی در میان است، از خانواده محبوبه تا همسر جمعه در افغانستان و همرزمهای داوود که سرجمع و تقریبی میتوان سه شهید را در نظر گرفت.
شهید راشد
در موج مرده هم به وضوح هیچکدام از شخصیتهای فیلم شهید نمیشوند اما احتمال شهادت شخصیت راشد (پرستویی) در پایان قصه و در واقع بعد از روایت وجود دارد؛ چون میخواهد یکتنه به ناو وینسنس بکوبد. همچنین میتوان به نمایندگی از همه شهدای هواپیمای ایرباس هم، یک شهید را به شهدای سینمای حاتمی کیا اضافه کرد.
فیلمهای بدون شهید
ارتفاع پست، به رنگ ارغوان، به نام پدر، دعوت و گزارش یک جشن از جمله فیلمهای حاتمیکیاست که در بازه زمانی پشت هم ساخته میشوند و خبری از شهادت هیچ رزمندهای در آنها نیست. همان تجربهگرایی و پیمودن مسیرهای تازه در سینما و ورود به فضای شهری و اجتماعی، شاید دلیل اصلی غیبت شهدا در این آثار باشد. هرچند مثلا در ارتفاع پست، در حد دیالوگ و عقبه شخصیتهای ساکن جنوب و به نام پدر، همچنان حلقه اتصالهای جدی با سینمای جنگ وجود دارد. مثلا ناصر (پرستویی) در سکانسهای پایانی و خطاب به راحله میگوید: «تو همین بیمارستان چند تا از رفقام رو از دست دادم.»
یک فیلم پرشهید
فیلم چ، یکی از پرشهیدترین فیلمهای حاتمیکیاست. با اینکه در زمان روایت فیلم در غائله پاوه، سه شخصیت واقعی فیلم یعنی دکترچمران، اصغر وصالی و سرتیپ فلاحی در قید حیات هستند اما چون هر سه از شهدای شاخص ایران به حساب میآیند، حتما باید این سه شهید را جزو شهدای سینمای حاتمیکیا درنظر گرفت. به جز اینها فیلم در چند سکانس درگیری و سقوط هلیکوپتر هم لحظات شهادت دارد. آنطور که ما حساب کردیم، ۱۰شهید در این سکانسها به چشم میآیند.
به وقت شهادت
شخصیت علی با بازی بابک حمیدیان مهمترین شهید فیلم به وقت شام است و او را میتوان نماینده شهدا و رزمندگان مدافع حرم دانست. به جز این چند شهید سوری را که گروگان داعشیها هستند ،هم میتوان از شهدای فیلم برشمرد. یکی از مهمترین شهدای فیلم هم شخصیت بلال است که برای تسهیل در کار پرواز هواپیما، ماشین خود را به ماشین داعشیها میکوبد.
سرجمع با حساب کردن همسر بلال که تابوتش را در فیلم میبینیم، شهدای سینمای حاتمیکیا تا پایان به وقت شام به عدد ۶۱ میرسد.
شهید مدافع وطن
حاتمی کیا بعد از پرداختن به مدافعان حرم در به وقت شام، در فیلم شهری و اجتماعی خروج هم از یاد شهدا غافل نمیشود و خبر شهادت یحیی، پسر رحمت (فرامرز قریبیان) که یکی از مدافعان وطن بود و تشییع او، یکی از مهمترین سکانسهای فیلم است. ضمن اینکه در گلزار شهدا هم به شکل واضحی عکس و سنگ قبر یک شهید را میبینیم. همچنین باید به اسم روستا هم اشاره کرد که انس و الفتی دائمی با شهادت دارد، روستای شهیدپرور عدل آباد.
سرجمع و طبق محاسبه ما تا اینجا و بعد از سه فیلم کوتاه و ۲۰ فیلم سینمایی، ابراهیم حاتمیکیا ۶۳ شهید را در قالب فیلمهایش تقدیم سینمای ایران کردهاست.
پیوند عاطفی میان حاتمیکیا و شهید حاجقاسم سلیمانی
اگر یادتان باشد سال گذشته خبرهایی مطرح شد مبنی بر اینکه حاتمیکیا قصد دارد فیلمی درباره شهیدسردار سلیمانی بسازد. حتی ادعا شد که حاتمیکیا در این مورد با خانواده شهید صحبت کرده و موافقت دختر شهید سلیمانی را بهدست آورده است. این شایعه چنان قوت گرفت که حتی گفته شد فردی به نام محمد العراقی بهخاطر شباهت زیاد به حاجقاسم برای این نقش انتخاب شده است. شاید اگر این فیلم ساخته میشد، شهید حاجقاسم سلیمانی مشهورترین و مهمترین شهید فیلمهای حاتمیکیا میشد، گرچه او قبلا در فیلم بادیگارد با انتخاب گریمی برای پرویز پرستویی که بسیار به شهید سلیمانی شبیه بود، ابراز ارادت سینمایی خود را به سردار انجام داده بود. اما دلیل اصلی ساختهنشدن چنین فیلمی را بعدا محمد خزاعی تهیهکننده «بهوقت شام» بیان کرد و با اشاره به دیدار خصوصی با مقام معظم رهبری و صحبتهای مطرح شده درباره ساخت فیلم این درخواست به دلیل تمایلنداشتن خود شهید سلیمانی که نمیخواست خودش عارفانه را مطرح و در چشمها برجسته کند، بهجایی نرسیده است.
البته رابطه خاصی میان شهید سردارقاسم سلیمانی و حاتمیکیا برقرار بود و سردار شهید سالها قبل پس از تماشای فیلم سینمایی «چ» متنی را خطاب به حاتمیکیا ارسال کرد. او در این نامه به حاتمی کیا گفته بود: برادرم از طعنهها و سرزنشها نهراسید و به سیمرغهای دنیوی هم فکر نکنید و این راه را ادامه دهید. سیمرغ شما وجدانهای بیدارشده بر اثر این حقیقت ارزشمند ارائهشده و اشکهای غلتانی است که بر گونهها جاری کردید. شهید سلیمانی پس از آن نیز در دیدار با حاتمیکیا انگشتر مدافعانحرم را به او هدیه کرد. او وقتی حاتمیکیا فیلم بهوقت شام را هم ساخت به دیدن فیلم رفت و پس از دیدن فیلم حاتمیکیا را در آغوش کشید و تحتتأثیر فیلم به گریه افتاد.
این عشق میان کارگردان و سردار در جملات حاتمیکیا در پیامش به مناسبت شهادت سردار دلها به خوبی نمایان است: حاجقاسم سلیمانی نامی است که هر پیشوند و پسوندی در کنار نامش اضافه جلوه میکند. حاجقاسم سلیمانی یعنی همه این القاب.
2323
نظر شما