این دو سه روز و پس از مطرح و سپس اعلام شدن نام دکتر باغگلی برای وزارت آموزشوپرورش، بعضی از دوستان از من درباره ایشان پرسش کردند و نظرگاه بنده را جویا شدند.
پاسخم را به یکی از دوستان اینجا با شما به اشتراک میگذارم.
ابتدا به شوخی گفتم اگر هر دو کاندیدای وزارتخانه های آموزشوپرورش و آموزش عالی رای بیاورند؛ علیالقاعده با حضور این دو گل، عرصه آموزش باید گلستان شود: زلفیگل و باغگلی. آیا شدنی است؟
سپس ادامه دادم:
تعامل من با دکتر حسین باغگلی و آشناییام با ایشان محدود میشود به یک دیدار حضوری، یک جلسه آنلاین، دو ایمیل و دو سه تماس تلفنی. لذا شناخت عمیق و دقیقی از ایشان ندارم. از ایشان شناخت ندارم ولی آموزشوپرورش را بیشوکم میشناسم.
یعنی چه؟ چه میخواهم بگویم؟
وزنهای 250 کیلوگرمی را در نظر بگیرید که باید بالای سر برود. اگر برای این کار از قهرمان ملی و صاحبِ افتخارات جهانی، حمید سوریان، دعوت کنید؛ حتما از عهده بر نمیآید. میآید؟ نه. آیا این به معنای بیکفایتی حمید سوریان است؟ باز هم نه. مسئله آنجاست که دقت کافی صورت نگرفته است. هم اسباب زحمت او میشود و هم مایه ندامت خویشتن. آن وزنه کسی میخواهد مانند حسین رضازاده.
من ضمن امیدواری به بنیة جوانی دکتر باغگلی، ارزیابی خاصی از توان اجرایی و تدبیر مدیریتی ایشان ندارم. اما میدانم برای بلند کردن بار مشکلات آموزشوپرورش رضازاده لازم است. برای همین هم ترجیح می دهم به جای صحبت کردن درباره وزیر، درباره وزارت صحبت کنم.
دوستی که شریک و همراه گفتوگوی من بود کنجکاوانه پرسید: یعنی چه کسی؟ رضازاده آموزشوپرورش کیست؟
دو سه اسم را به زبان آوردم تا مقصودم را در قالب شخصیتها بریزم و برایش مجسم کنم...؛ اسامی تقریبا محال و ناممکن.
اما در تجزیه و تحلیل چرایی آن افراد به این موارد اشاره کردم:
یک. حدود پانزده میلیون دانشآموز داریم. با احتساب والدین اینها و معلمها و مدیران مدارس، نزدیک نیمی از جمعیت کشور مستقیم و بیواسطه در معرض تصمیمها و مخاطب تدبیرهای وزیر آموزشوپرورش هستند. لذا وزیر آموزشوپرورش باید نسبت به حساسیت شغلش آگاه و برای این تعامل و گفتگوی وسیع با این جمعیت متکثر و متنوع آماده باشد. راهی جز گفتوگو نیست؛ و گفتوگو مهارت میخواهد و محبوبیت. رضازاده آموزشوپرورش، به باور چیزی شبیهِ سیمرغ عطار است. اگر وزیری بتواند جان و توان و آرمانِ ذینفعان را چون سی مرغِ پراکنده گردِ هم آرد؛ همانا او سیمرغِ افسانهای ما خواهد بود.
دو. آموزشوپرورش از پرهزینهترین دستگاههای اجرایی کشور است. باید وزیر این سازمانِ سنگین و عریض و طویل آن همه کاریزما و توان و برش در شخصیت خودش یا تیماش داشته باشد که بتواند در فصل بودجهریزی، سهم و حقِ ذینفعان را در نبرد و مبارزة سهمخواهانه دستگاههای اجرایی اخذ و رضایت مجموعة تحت اشراف و مدیریتش را تامین کند.
سه. سازمانهای مهمی مانند سازمان پژوهش و دانشگاه فرهنگیان، که دستگاه های مسئول برای تربیت پیامبرانِ تربیت و کتابهای آسمانی آنها هستند، نیازمند مدیرانی کارکشته و آیندهنگر و جسور و روزآمد و دانا و تواناست. وزیر آموزشوپرورش یا باید خودش هم مزین به این صفات و ویژگیها باشد؛ یا باید آنهمه درک و وسعت شخصیتی داشته باشد که بتواند بزرگتر و قویتر از خودش را برتابد و دستکم برای این سازمانها به کار گیرد. بزرگی و خبرگی شخصیتِ علمی و اجرایی وزیر هم می تواند مشوق خبرگان و زبدگان برای به اشتراک گذاشتن داشته ها و دانسته هایشان باشد.
چهار. آموزشوپرورش از وزارتخانههایی است که همواره در تعامل و در معرض نقد و نظر حوزههای علمیه بوده است. وزیر آموزشوپرورش باید بتواند رابطه خودش را با این نهاد مهم و بانفوذ به گونهای تنظیم کند که هم اسباب خاطرجمعی حوزه فراهم آید و هم بتواند در موارد اختلافی که صلاحدید دیگری دارد کار را به شیوهای درست و هوشمندانه پیش ببرد.
پنج. امروزه در آموزشوپرورش، مانند بسیاری از دیگر حوزهها، پیشرفتها و نوآوریهایی در سطح جهانی رخ داده و نظرورزیهایی صورت گرفته که توان شبکهسازی و آشنایی با زبانهای خارجی برای کاندیدای وزارت این مجموعه امتیازی معتنابه به حساب میآید.
شش. کرونا جز خسارتهای جانی، در سایر عرصهها هم کشتههای بسیار پشته کرده است: اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی... و آموزشی. جاماندهها و مفقودالاثرهای میدان آموزش کم نیستند. ویرانیهای عرصة آموزشوپرورش پنهان نیستند. باید برای آنها تدبیری کرد، وگرنه یک نسلِ بیسواد و بربادرفته بر جای خواهد ماند.
هفت. دکتر شکوهی میگوید: «تا تربیت معلم درست نشود آموزش و پرورش درست نمی شود و تا آموزش و پرورش درست نشود، کشور درست نمی شود.» به نظر من وزیر آموزشوپرورش باید عمیقا به این گزاره باورمند باشد.
پینوشت:
موضوع این نوشته و سوی نگاه این نوشته به کاندیدای فعلی برای وزارت نبود. آقای باغگلی بیاید یا بزرگواری دیگر، حرفهای من بیش و کم همینهاست. فرض کنید این نوشته را پیش از معرفی اسامی کاندیداهای وزارت نوشتهام. معرفی نامزدها بهانه ای شد برای قلمی کردن این چند جمله؛ شاید به کار آقای وزیرِ بعدی، هر عزیزی که باشد، هم بیاید.
نظر شما