نرگس کیانی: بهنام شرفی، بازیگر شناختهشده تئاتر بارها و بارها در آثاری چون «خنکای ختم خاطره»ی حمیدرضا آذرنگ، «آبی مایل به صورتیِ» ساناز بیان، «کابوس حضرت اشرفِ» حسین پاکدل، «شوایک، سرباز سادهدل»، «ترور»، «سقراط»، «فاوست»، «گُرگاسها یا روز بهخیر آقای وزیرِ» حمیدرضا نعیمی، «دیدهبانِ» محمدرضا خاکی، «آناکارنینا»ی آرش عباسی و.... درخشیده است.
بازیگرِ این روزهای سریال «بچهمهندس ۴» حضور در آثار تصویری را از سال ۸۷ با فیلمهای کوتاه شروع کرد و سال ۹۰ در فیلم سینمایی «بیخود و بیجهتِ» عبدالرضا کاهانی جلوی دوربین رفت.
صابرِ سریال «کامیون» که این روزها جلوی دوربین حسن فتحی هم رفته است و در «جیران» نیز خواهد درخشید میگوید تمام تلاشش را در تئاتر کرده است تا به جایگاهی که دوست دارد برسد و خدا را شکر میکند که این اتفاق رخ داده است. حالا تمام تلاشش را میکند تا حقش را از سینما هم بگیرد و اتفاقی را که در تئاتر رقم زد، قدمبهقدم در سینما هم رقم بزند.
موافقید که با «بچهمهندس ۴» و چگونگی پیوستنتان به این سریال شروع کنیم؟
اواخر پاییز ۹۹ بود و من در حال تمرین نمایش «گُرگاسها یا روز بهخیر آقای وزیرِ» حمیدرضا نعیمی و در عین حال درگیر پروژهای سینمایی بودم که پیشنهاد بازی در «بچهمهندس ۴» را گرفتم. این که نقش آرش رستگاری به نظرم جذاب آمد و در کنارش همیشه دوست داشتم تجربه کار با احمد کاوری را در کارنامه داشته باشم باعث شد پس از گپزدن، در سریعترین زمان ممکن به توافق برسیم.
این مطلب را هم بخوانید:
◾️روایت بازیگرسریال«کامیون»از تحقق رویایش تا بزرگترین کابوس زندگیاش
نمیدانم این شیوه، درست است یا نه اما آنچه برای من الویت دارد خودِ نقش است و کاری با بلندی و کوتاهی آن ندارم، در واقع متربهدست به بررسی این نمیپردازم که قرار است چهقدر بازی کنم و کجا بازی دارم و کجا نه و چالشبرانگیز بودن نقش برای این که بپذیرمش، کفایت میکند.
با توضیح اولیهای که آقای کاوری به من داد، با توجه به این که میدانستم خودش هم بازیگر بسیار خوبی است، این چالشبرانگیز بودن را در مورد نقش آرش رستگاری احساس کردم و این همکاری میسر شد.
پروژه سینمایی که به آن اشاره کردید، چه بود؟
فیلمی است که ابتدا قرار بود نامش «دومینو» باشد و بعد «اهورا» شد و الان «فرزند انسان» است، اولین مقصدش جشنواره کن خواهد بود و بعد از آن برای اکرانش در ایران هم برنامهریزی خواهند کرد.
نقشی که در «بچهمهندس ۴» بازی کردید در واقع ۳ وجه داشت و اگرچه آرش رستگاری (مامور امنیتی) بود اما نقش بهنام سمیعی (عضو تیم جاسوسی) و ناصر فیض (دانشجوی نخبه اما دستوپا چلفتی) را هم بازی میکرد. قطعا این بازی در بازی هم به پذیرفتن نقش ترغیبتان کرده است.
در واقع ۴ وجه داشت؛ ناصر فیض، دانشجوی نخبه ولی دستوپا چلفتی که به درودیوار میخورد و تماشاگر با دیدنش فکر میکند تکلیفش با او مشخص است و شخصیتی وارد ماجرا شده که قرار است بار طنز فصل چهارم «بچهمهندس» را به دوش بکشد. بهنام سمیعی، جاسوسی با شخصیتی منفور که به دستور تیم خرابکاری و برای کسب اطلاعات، نقش ناصر فیض را بازی میکند و آرش رستگاری، مامور امنیتی که میخواهد به سردسته تیم جاسوسی برسد و برای همین نقش بهنام سمیعی را بازی میکند اما همین آرش رستگاری وجه دیگری هم دارد و آن زندگی شخصی خودش است.
احمد کاوری برای نشاندادن این وجه، سکانسی طلایی طراحی کرد که از بازیکردنش لذت بردم. آنجا که آرش رستگاری مقابل آینه ایستاده است و وجوه چندگانه شخصیتش را بازی میکند یا آنجا که در حال بازی با دخترش میبینیمش.
البته باید بگویم زمانی که این نقش به من پیشنهاد شد، فیلمنامه کامل نبود اما میدانستم با این تیم، میتوان کارهای زیادی کرد و خود را به عنوان یک بازیگر به چالش کشید.
ما شما را قبل از این که به عنوان بازیگر دنیای تصویر بشناسیم با درخششتان روی صحنه تئاتر میشناختیم؛ این که دانشآموخته آموزشگاه سمندریان بودید و سابقه کار با کارگردانان بزرگی چون حسین پاکدل، حمیدرضا نعیمی، محمدرضا خاکی، حمیدرضا آذرنگ و... را در کارنامه داشتید.
این پشتوانه کاری و اشرافتان به ویژگیهای یک اثر، برای این که بگوییم بر پایه متنی جاندار شکل گرفته، چهقدر نسبت به پیشنهادهایی که از دنیای تصویر میگیرید حساستان کرده است؟ در واقع نبود چنین متنی در پیشنهادهایی که برای بازی در تلویزیون، سینما یا شبکه نمایش خانگی میگیرید آزارتان میدهد؟
ابتدا تصحیحتان کنم. من در کنار دانشآموخته آموزشگاه استاد حمید سمندریان بودن، فارغالتحصیل رشته تئاتر کاربردی در مقطع کارشناسی و کارگردانی سینما هم هستم.
ادامه صحبتتان درست است. من بیشتر عمرم را در سالنهای تئاتر و در کنارش، در تئاتر خیابانی و تئاتر کودک گذراندهام و در تمام پارکهای شهر تهران و اکثر شهرهای ایران اجرای خیابانی داشتهام. نزدیک به ۳۷ جایزه بازیگری دارم، از جمله دو جایزه از جشنواره تئاتر فجر و سه جایزه برای سه مرتبه مردِ سالِ تئاتر ایران شدن. جوایز و عناوینی که به داشتن آنها مفتخرم و همگی مربوط به تئاترند.
آنچه در مورد ضعف فیلمنامه آثار تصویری میگویید، صحیح است و اگرچه این ضعف در بین برخی نمایشنامههایمان هم دیده میشود اما شدت آن در پیشنهادهایی که برای بازی در دنیای تصویری میگرفتم باعث لرزش دستودلم برای قبولکردنشان میشد و برای همین مرا کمتر در آثار تصویری دیدهاید.
نقش من در «بچهمهندس ۴» چهار وجه داشت؛ ناصر فیض، دانشجوی نخبه ولی دستوپا چلفتی، بهنام سمیعی، جاسوسی که به دستور تیم خرابکاری و برای کسب اطلاعات، نقش ناصر فیض را بازی میکند، آرش رستگاری، مامور امنیتی که میخواهد به سردسته تیم جاسوسی برسد و برای همین نقش بهنام سمیعی را بازی میکند و زندگی شخصی آرش
اکثر نقشهایی که برای بازی در دنیای تصویر به من پیشنهاد میشد تخت بودند و چیز دندانگیری نداشتند که بتوانم خودم را با آنها به چالش بکشم و برای همین ترجیح میدادم بیشتر در سالن تئاتر باشم، از کاری که انجام میدهم لذت ببرم و طبق آنچه آموختهام با نقش و چگونگی ایفایش دستوپنجه نرم کنم.
خدا را شکر میکنم که پیشنهادهای اخیرم، هم فیلم سینماییام که به آن اشاره کردم، هم «بچهمهندس ۴» و هم «جیرانِ» حسن فتحی که این روزها مشغولش هستم فیلمنامههایی قوی دارند.
در واقع از معیارهایتان کوتاه نیامدهاید.
اگر میخواستم کوتاه بیایم، احتمالا اوایل دهه ۹۰ به مرحله ستارهشدن در سینما میرسیدم اما درست یا غلط، بخش اعظم تمرکزم را روی تئاتر گذاشتم.
نمیدانم با این عقیده موافقید یا نه اما ظاهرا در تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی ترجیح میدهند نقشها را به بازیگرانی بسپارند که چند باری پیش از آن، امتحان خود را در دنیای تصویر پس دادهاند و انتخابکنندگان بازیگر چندان تمایلی به دادن این زحمت به خود که در جستوجوی استعدادی تازه باشند یا برای دیدن ستارههایی که روی صحنه میدرخشند سری به سالنهای تئاتر بزنند، ندارند.
نمیتوان منکر این قضیه شد که حداقل در چند سال اخیر، گرایش به سمت بازیگران تئاتر بیشتر از وضعیت اسفناک پیشین شده است و این اتفاق با درخشش بازیگران تئاتری رخ داد که حتی اگر فرصت کوتاهی در آثار تصویری در اختیارشان قرار گرفت بسیار خوب ظاهر شدند و نشان دادند که اتفاقا بسیار قابل اعتمادند و تماشاگر هم بازیشان را دوست دارد.
اساتید ما سالها پیش میگفتند وقتی بازیگر جدیدی وارد آثار تصویری میشود، در دفعات اول جدیدبودن چهره و صدایش برای تماشاگر جذاب است اما بعد از دیدن چند اثر، چهره و صدا عادی میشود و حالا مخاطب بازی جدید و متنوع از او میخواهد و بازیگر چه زمانی میتواند بازی متنوع انجام دهد؟ به عقیده من، زمانی که علم و تکنیک بازیگری را بداند میتواند در قالب شخصیتهای متفاوت ظاهر شود و چه جایی بهتر از تئاتر و چه چیزی بهتر از خاک صحنه خوردن میتواند این دانش را به بازیگر بیاموزد و موجب پختگی او شود؟
در مورد خودم، گمان میکنم در طول سالیان گذشته، بالغ بر ۳۰۰ کاراکتر متفاوت را بازی کرده و تلاش کردهام هر کدام با دیگری متفاوت باشد و این حکم کتابخانهای با طبقههای پر از کتاب را دارد که هر زمان نقشی به من پیشنهاد شود میدانم باید کدام کتاب از کدام طبقه در کدام سمتِ کدام قفسه را بردارم و باز کنم.
بنابراین اگرچه این تجربیات تئاتری میتوانند بسیار کمککننده باشند اما متاسفانه همچنان آن بینش غلط که اشاره کردید وجود دارد و گمان میکنم این اهل فن هستند که باید در مورد علتش صحبت کنند. آنچه در مورد خودم اتفاق افتاد این بود که سالها مشغول تئاتر بودم و جوایز متعددی گرفتم اما هیچگاه نشنیدم که بهنام شرفی امسال هم مردِ سالِ تئاتر ایران و هم بهترین بازیگر مرد جشنواره تئاتر فجر شده است، پس میتوانیم اعتماد کنیم و پیشنهاد بازی در یک نقش خوب در سینما را به او بدهیم. این اتفاق هیچوقت رخ نداد.
نمیخواهم بگویم انتخاب بازیگرِ تمامِ آثار تصویری براساس شناختی که آدمها به واسطه همکاریهای قبلی از یکدیگر دارند انجام میشود اما سهم چنین شیوه انتخابی بسیار بیش از آن است که به سراغ بازیگران زن و مردِ توانمند و خلاق تئاتر بروند که هرکدام میتوانند پدیده بازیگری باشند.
شما متولد تهرانید اما آنطور که دیدم کار تئاتر را از ملایر شروع کردید. این اتفاق چهطور افتاد؟
من حولوحوش ۱۰، ۱۲ سال در ملایر زندگی کردم و دوران مدرسه را از مقطع چهارم ابتدایی تا دیپلم در این شهر گذراندم. ملایر شهر مادری من و بیجارِ کردستان شهر پدریام است و خودم متولد تهرانم.
من تئاتر را در کنار دوستانی مانند آرش عباسی، از هنرمندان شناختهشده این روزهای تئاتر و نویسنده «پایتخت ۶» از ملایر شروع کردم و یکی از اتفاقاتی که موجب شد بازیگری را جدیتر از قبل دنبال کنم، تئاتر باپشتوانه و استخواندار ملایر بود. شهری که تئاترش به واسطه بزرگانی که پیشتر در این حوزه فعال بودهاند، بسیار قابل اعتناست و بسیاری از جوانانش نیز به این هنر گرایش دارند.
من سالها مشغول تئاتر بودم و جوایز متعددی گرفتم اما هیچگاه نشنیدم که بهنام شرفی امسال هم مردِ سالِ تئاتر ایران و هم بهترین بازیگر مرد جشنواره تئاتر فجر شده است، پس میتوانیم اعتماد کنیم و پیشنهاد بازی در یک نقش خوب در سینما را به او بدهیم
بعد از قبولشدن در دانشگاه به تهران آمدم و بعد از آن در کلاسهای استاد سمندریان شرکت کردم. شاید برایتان جالب باشد که هزینه کلاسهای استاد سمندریان را در سال ۸۸ با جایزه اول بازیگری مردِ بیستوهشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر پرداخت کردم. جایزهای که ۸۰۰ هزار تومان بود و خاطرم هست برای ثبتنام ۴۰۰ هزار تومان کم داشتم که از برادرم چک گرفتم و جالب است که آن ۴۰۰ هزار تومان را هم با فروش سکهای که جایزه جشنواره دیگری بود دادم.
در واقع زندگیتان از راه تئاتر می گذشت؟
از راه تئاتر نه، از راه جایزههای تئاتر. من شهریه دانشگاه، هزینه آموزشگاه، کرایه خانه، خرج خورد و خوراک و لباس و... را از پول جوایز بازیگری درمیآوردم. (باخنده) آن زمان سکه ارزان بود و سکههایی را که از جشنوارههای مختلف میگرفتم، میفروختم و خرج زندگی را با آنها میدادم.
آن زمان تئاتر حرفهای مانند حالا نبود که قراردادی وجود داشته باشد و دستمزد مشخصی هرچند اندک برایمان تعریف شده باشد، منبع درآمد من، نه تئاتر که جایزههایی بود که بابت بازی در تئاتر میگرفتم.
و سابقه کار در پشت صحنه تئاتر هم در کارنامهتان دارید.
بله، بعد از این که درسم تمام شد، با وجود سبقهام در بازیگری، در پشت صحنه تئاتر هم منشی صحنه بودم، هم مدیر صحنه، هم دستیار کارگردان و... احتمالا برایتان جالب است بدانید در پشت صحنه تئاتر به عنوان مدیر صحنه برای بازیگرانی چای ریختهام که بعدا نقش دو و سه کارهایی بودند که من نقش اولش بودم.
سال ۸۸ شما بازیگر شناختهشدهای در تئاتر بودید چه شد که به فکر ثبتنام در آموزشگاه استاد سمندریان افتادید؟
اتفاقا یکی از دوستانم به من گفت تو الان چندین جایزه بازیگری داری، چرا میخواهی باز هم یاد بگیری؟ باور کنید من همچنان به دنبال یاد گرفتنم. بهنام شرفی با وجود سابقهای که در تئاتر دارد میداند که هنوز خیلی چیزها هست که باید یاد بگیرد.
تا آن جا که خاطرم هست با وحید نفر، یکی از پارتنرهایتان در «بچهمهندس ۴» و از هنرمندان خوب تئاتر، سال ۱۳۹۳ در نمایش «دیدهبان» به کارگردانی دکتر محمدرضا خاکی همبازی بودید. تجربه همکاری دیگری هم داشتهاید؟
بله، من با وحید در کار رهام مخدومی، «فکر میکنی تو این خونه چه خبره؟» و کار خیرالله تقیانیپور، «دو روی روایت نادری» همبازی بودم و با توجه به این که آن کارها کمدی بودند، «بچهمهندس ۴» اولین تجربه همبازی شدنمان در کاری جدی بود.
وحید بازیگری بسیار مستعد و بسیار ایثارگر است و چه روی صحنه و چه جلوی دوربین تلاش میکند بازیگر مقابلش بهتر دیده شود. او برعکس برخی از بازیگرانی است که دوست دارند خودشان دیده شوند و برای همین میگویم بسیار ایثارگر است.
از نقشتان در «جیرانِ» حسن فتحی هم میگویید؟
کار، کاری تاریخی و به شکل مشخص مربوط به دوران ناصرالدینشاه و اتفاقاتی است که در دربار میافتد. عاشقانهای زیبا از حسن فتحی که کار کردن با او جزو آرزوهای اکثر بازیگران است.
آقای فتحی قبلتر چند نمایش از من دیده بودند و بعد از تماس دستیارشان با من برای صحبتکردن در مورد نقش، به «جیران» پیوستم. خوشحالم که در این اثر در کنار بازیگرانی بسیار توانا جلوی دوربین میروم. من همه تلاشم را برای ایفای این نقش خواهم کرد و گمان میکنم تماشاگر هم دوستش خواهد داشت.
من فرزند تئاترم و اگر تئاتر مادرم باشد، سینما هم پدرم است و برای بهدستآوردن جایگاهی که باید نزد پدر داشته باشم میجنگم
من تمام تلاشم را در تئاتر کردم تا به جایگاهی که دوست داشتم برسم و خدا را شکر میکنم که این اتفاق رخ داد. حالا تمام تلاشم را میکنم که حقم را از سینما هم بگیرم و آن اتفاقی را که در تئاتر رقم زدم، قدمبهقدم در سینما هم رقم بزنم. تماشاگران تئاتر همواره بسیار از من حمایت کردهاند و امیدوارم در تصویر هم همین اتفاق رخ دهد و آنچه را که باید، کسب کنم. من فرزند تئاترم و اگر تئاتر مادرم باشد، سینما هم پدرم است و برای بهدستآوردن جایگاهی که باید نزد پدر داشته باشم میجنگم.
۵۸۲۵۹
نظر شما