مردی در دادگاه گفت: همسرم ذرهای برای من ارزش قائل نیست و بیاجازهی من به سر کار میرود و زمانی که از او میخواهم به سر کار نرود مرا مردی با تفکرات قدیمی خطاب میکند.
این مرد با حضور در دادگاه خانواده درخواست طلاق را به قاضی جلسه ارائه کرد و گفت: همسرم بدون اجازهی من به سر کار میرود و من این موضوع را به تازگی متوجه شدم. زیرا همیشه بعد از من خانه را ترک میکرد و قبل من به خانه باز میگشت. چند مرتبهی اول از او خواهش کردم که دیگر به سر کار نرود ولی او ابتدا این قضیه را قبول میکرد و بعد از گذشت چند ماه دوباره به کار خود ادامه میداد. زمانی که با همسرم پیمان زناشویی بستم به او گفتم هرگز نمیخواهم به سر کار برود و او این مساله را قبول کرده بود اما حالا منکر این قضیه شده است و حرفهای مرا بیاهمیت میداند.
زن که در دادگاه حضور داشت اظهار کرد: من از ابتدا شاغل بودم و به شغلم هم علاقه دارم زیرا احساس استقلال بیشتری دارم ولی به خاطر همسرم مدتی را مرخصی گرفتم اما اکنون متوجه شدهام که اشتباه کردم و باید به کارم ادامه دهم و از این قضیه هم کوتاه نمیآیم. همسرم نمیخواهد متقاعد شود که زنها باید در جامعه فعالیت داشته باشد و همچنان تفکرات قدیمی خود را دارد. من بارها با او صحبت کردم ولی او سر حرف خود باقی است و کوتاه نمیآید، من هم انسان هستم و حق انتخاب دارم.
مرد که عصبانی شده بود، گفت: اگر همسرم حق انتخاب دارد باید از روز اول به این قضیه فکر میکرد و تصمیم میگرفت نه الان که چند سال از زندگیمان گذشته است. من تحت هیچ شرایطی رضایت نمیدهم که او به سر کار برود، حتی اگر این تصمیم من باعث جداییمان شود.
قاضی ابتدا زوج را به مصالحه دعوت کرد و از آنها خواست به لجبازی خود علیه یکدیگر خاتمه دهند، اما آنها مصرانه خواهان طلاق بودند که قاضی بعد از شنیدن اظهارات زوجین حکم طلاق آنها را صادر کرد.
17282
نظر شما