شکارچیها دنبال پوست سگ آبی هستند. کوکی برعکس همراهانش خشن نیست. قرار نیست در شکار حیوانی شرکت کند، ساکت است و موقع چیدن قارچ طوری رفتار میکند که انگار خودش جزئی از طبیعت است. همین روحیه باعث رفاقتی عمیق بین او و یک چینیِ فراری از دست گروهی روس تبار میشود. کارگردان تصمیم گرفته فیلم را با قاب مربع نشان دهد.
این قاب بخوبی در خدمت مفهوم فیلم قرار گرفته. در نیمه فیلم حس میکنیم قاب مربع انگار چارچوبی است که کوکی را در تنگنای مناسبات سرمایهداری قرارداده و جهان اطراف او را نفسگیر جلوه داده است. رفاقت بین دو مرد از دو نژاد به یک ایده بکر منجر میشود. آنها میخواهند با استفاده از شیر، شیرینی خوشمزهای درست کنند. اما در آن منطقه فقط یک گاو وجود دارد و آن گاو متعلق به مرد متمولی است که به نژاد خودش و گاوش بسیار مغرور است و آنها باید شبها شیر گاو مرد ثروتمند را بدون اجازه او بدوشند و روزها نوعی شیرینی درست کنند که همه مردم آن منطقه عاشق طعمش میشوند.
فیلم با ریتم کندش به ما فرصت تفکر میدهد. کوکی و دوستش برای تحقق بخشیدن به رؤیاشان باید دزدی کنند آن هم از مردی که از گاو تنهایش هیچ بهره اقتصادی نمیبرد و آدمهایی شبیه کوکی را آدمهایی بیمایه به حساب میآورد. کوکی و دوستش در دام عنصر حرص میافتند و دزدی را رها نمیکنند. حرص مفهومی است که در طول تاریخ، مسیر زندگی خیلی از آدمهای طبقه متوسط و ضعیف جامعه را از ریل خارج کرده و کوکی و دوستش هم دچار همین فرمول تکراری میشوند. فیلم به طرز جسورانهای پایان خیلی از خرده روایتها را نشان نمیدهد. این خساست در نشان دادن وقایع به لحن شاعرانه فیلم کمک زیادی کرده است.
فیلم «نخستین گاو» را ببینید و از چیدمان استادانه مفاهیم متعدد در زیرلایههای خط اصلی داستان لذت ببرید.
5858
نظر شما