در تاریخ آمریکا به ندرت بیش می آید که رییس جمهوری دو دوره را پشت سر نگذارد. حوادث تاریخی مثل جنگ ویتنام، انقلاب ایران و حمله صدام حسین به کویت و عربستان، تا آن حد تاثیرگذاری داشت که سبب شود امثال جرالد فورد، جیمی کارتر و جورج بوش بدر، نتوانند برای دومین بار به عنوان رییس جمهور آمریکا برگزیده شوند. امّا تا آنجا که شواهد نشان می دهد، در دوره چهارساله ریاست جمهوری دونالد ترامپ از این سنخ حوادث روی نداد.
معضلاتی مانند کرونا و نظیر آن نیز به آن حد تاثیرگذاری نداشت که سبب سقوط یک رییس جمهور شود. ضمن این که البته دونالد ترامپ کمابیش به وعده های انتخاباتی خود در چهارسال قبل عمل کرده بود و از روی منطق می بایست مردم آمریکا از عملکرد او رضایت نسبی داشته باشند. با این حال آنچه سبب شکست فرد مغرور و لجوج و خودرایی مانند دونالد ترامپ شد نه عملکرد خاص و بی نظیر رقیب او جو بایدن و نه سناریوهای حزب دمکرات و یا دخالت سیستم های جاسوسی دیگر کشورهای بزرگ بود. مسئله به نوع رفتار و شیوه خاص رفتاری خود او باز می گشت.
رابرت فراست شاعر مشهور انگلیسی، شعر عمیقی دارد که در آن می گوید: اما بدان که مردم بیش از آن که گرسنه نان باشند تشنه احترام هستند! فکر می کنم دونالد ترامپ جامعه آمریکا را با شرکت های عظیم و کارخانه ها و بنگاه های سرمایه سازی اش اشتباه گرفته بود. جایی که افراد از روی اجبار و به سبب ترس از دست دادن شغل و موقعیت، مجبورند از مدیران کلان و روسای خود تمکین کنند ( ولو اینکه در قلب خود از ایشان متنفر باشند ).
آن جا که دیگر جایی برای ترس و مصلحت اندیشی نباشد، فرد می تواند نفرت خود را بروز دهد و از فردی که در طی سال ها احترام را از او سلب کرده کینه جویی کند. آرای مردم آمریکا قاطع تر از آن بود که در و دیوار زدن ها و شکوه و شکایت های دونالد ترامب بتواند گردی بر ان بنشاند. بی تردید او سعی خواهد کرد به هرشکل ممکن خود را مظلوم و قربانی دسیسه و بازنده تقلب انتخاباتی بداند اما واقعیت به قدری دقیق و خدشه نابذیر است که بعید است های و هوی رسانه ای آقای ترامب و تیم همراه او در آن تاثیری بگذارد. مسئله اصلی به نفرت مردم آمریکا از شخص ترامپ بازمی گردد. نفرتی که در رفتار و کردار خاص این فرد وجود دارد. این رفتار و کردار که در ظاهر به شکل قداره بندی و عربده کشی و وقاحت و بی ادبی، نمود بیدا می کند در باطن تاثیر واحدی بر مخاطب خواهد گذاشت. تاثیری که تقریبا هیچ انسانی در روی کره زمین نمی تواند در برابر آن بی تفاوت باشد. هتک حرمت و بی احترامی. از این نظر شعر رابرت فراست گویایی کامل دارد.
در این تردیدی نیست که بشر بخش عمده ای از زندگی خود را زیر سلطه زورگوها و تندخوها گذرانده است. شاید برخی از این افراد خدماتی هم کرده باشند که گهگاه سخنی از آن به میان می آید. منتها سرشت انسانی به شکلی است که هیچ چیز را بالاتر از احترام قرار نمی دهد. آنچه قلدرها و قداره بندها بر انسان ها تحمیل کرده اند، حس برده صفتی و نوکر مابی بوده است.
آنچه با ذات انسانی مغایر است. هیچ انسانی در جهان نمی خواهد برده و نوکر باشد. ذات انسان نیازمند احترام و تکریم است و نوکر و برده فاقد این نیاز ذاتی هستند. بی تردید همانند هزاران هزار کارمند و کارگر شرکت های عظیم دونالد ترامپ، پای مصلحت اندیشی و حفظ منافع که برسد سکوت و بردباری می کنند اما این هردو با تلخی کامل همراه است. اگر ادامه یابد به کینه بدل می شود و کینه فرد را به تلافی وامی دارد. تنها منتظر فرصتی است که دست به تلافی بزند و حرص خود را خالی کند. به نظر می رسد دونالد ترامپ خرد جمعی را بیش از آن که باید دست کم گرفته باشد. به زعم وی تحقق وعده های انتخاباتی می توانست توجیه گر رفتار سخیف و لات مابانه او باشد.
ابایی نداشت که توهین کند، به مخالفان خود برچسب بزند و از بکاربردن الفاظ رکیک و قبیح خودداری ننماید. در اولین مناظره انتخاباتی خود با بایدن که شاید نقطه آغاز سقوط واقعی او بود نیز همین رویه را به کار برد و البته خرد جمعی این همه را دید و بر مبنای اولویت های انسانی خود تصمیم گیری کرد. باراک اوباما در برخورد با موافقان و مخالفان خود رویه ای بر عکس دونالد ترامب داشت. در ادبیات او از بی حرمتی و هتاکی خبری نبود و در مقابل همواره می کوشید با استدلال و منطق و رعایت متانت کلامی برخورد کند. بایدن نیز در مصاف با عربده کشی و هتاکی ترامب همین رویه را در بیش گرفت. حال انتخاب با مردم آمریکا بود. آن ها هم انتخاب خود را کردند. احترام و ادب را در اولویت قرار دادند و خدمات انکار نابذیر دونالد ترامپ را به سطوح بایین تر تنزل دادند. برای آن ها به عنوان انسان، وجود یک فرد با ادب، موقر و متین، فردی که به آحاد افراد احترام می گذارد در صدر توقعات قرار داشت. این چیز عجیبی هم نبود. نوعی نمود سرشت واقعی انسان بود. در همه جای دنیا همین است. حداقل در جاهایی که به انسان ها میدان انتخاب آزاد داده شود.
به هرحال انتخابات آمریکا و سقوط دونالد ترامپ، می تواند درس بزرگی برای کل جامعه جهانی باشد. نمی توان با خوار و خفیف کردن مردم، بر ایشان رهبری کرد. نمی توان با توهین و زورگویی و قداره بندی، خدمت رسانی خود را توجیه نمود. بی تردید انسان ها گرسنه نان هستند و شاید در مواردی بیش از حد لازم اما اگر هم بتوانند در برابر نبود نان دوام بیاورند در برابر نبود احترام قادر به بردباری نیستند. شاید تنها نفرت را از زبان ها به قلب ها منتقل کنند و در انتظار فرصت مناسب بنشینند تا زهر خود را بریزند. آنچه در طول تاریخ زیاد روی داده است. شاید هم بسیار زیاد.
نظر شما