در میان پنج آموزگار بزرگ تآتر ایران: مهین اسکویی، مصطفی اسکویی، حمید سمندریان، رکنالدین خسروی و عباس جوانمرد، او واپسین چراغ روشن بود و با جان سختی غریبی، به رغم مرارتها، خود را به نود و دو سالگی رساند.
اگر نگاه سریع و گذرایی به تاریخ کوتاه تآتر ایران بیندازیم، اهمیت آن پنج مکتبدار بزرگ تآتر ایران هویدا میشود.
گامهای پرشور ابتدایی دوره مشروطه گرچه شوقانگیز، اما ناپخته و کودکانه مینماید؛ انجمن اخوت و گراندهتل و اجتماعیون... تا که میرسیم به پیشگامان تآتر ایران؛ نصر و دریابیگی و کرمانشاهی... و بعد وارد دهه شورانگیز بیست و گشایش فضای سیاسی و فرهنگی و ظهور و درخشش عبدالحسین نوشین میشویم. کودتا میشود و رخوت بعد از کودتا در نیمه اول دهه سی و شاید تنها وادی قابل اعتنا، محفل شاهین سرکیسیان باشد.
اما بعد از چند سالی یکباره فنر جمع شده تآتر ایران با بازگشت و ورود چند تازهرسیده جهش خود را آغاز میکند. مهین و مصطفی اسکویی با چنتهای ارزشمند از نظام و شیوه بازیگری روز جهان از راه میرسند و عباس جوانمرد مکتب هنر ملی را با تکیه بر آثار ایرانی به راه میاندازد. و کمی بعد هم رکنالدین خسروی و حمید سمندریان بازمیگردند و این پنج تن پهنه تآتر ایران را پهناورتر و ستونهای خیمهاش را استوارتر میسازند. پنج مکتبدار بزرگ، تآتر نوین ایران را راه میاندازند و نسلهای آینده تآتر را تربیت میکنند.
از این میان اما، تنها عباس جوانمرد است که با تکیه بر آثار نویسندگان ایرانی و هنر ملی، تأثیر بینظیری بر نمایشنویسی ایرانی میگذارد. نمایشنویسان بزرگ ایرانی در زیر عبای او پروبال میگیرند و به نمایش ایرانی غنا میبخشند و اولین آثارشان به دست توانای جوانمرد بر صحنه میرود؛ «افعی طلایی» و «بلبل سرگشته» (علی نصیریان)، «غروب در دیار غریب» و «قصه ماه پنهان» و «پهلوان اکبر میمیرد» (بهرام بیضایی)، «محاق» و «مرگ در پاییز» (اکبر رادی)، «ناقالدی» (بهزاد فراهانی) و... نصرتالله نویدی، کورس سلحشور، بیژن مفید و دیگران.
جوانمرد یکی از پرحاصلترین گروههای تآتر ایران را در سال ۱۳۳۵ با شاهین سرکیسیان به نام «گروه هنر ملی» تأسیس میکند، که به واسطه آن بزرگانی چون رقیه چهرهآزاد، عصمت صفوی، نصرت پرتوی، بهرام بیضایی، علی نصیریان، بهزاد فراهانی، بیژن مفید و بسیاری دیگر درخشش خود را آغاز میکنند.
درست در پنجاه سالگی و اوج توانایی و پختگی عباس جوانمرد، انقلاب میشود و شور انقلابی، شرایط فرهنگی کشور را دگرگون میکند. نورسیدگان، خاماندیشانه به دنبال نو کردن و دگرگون کردن همه عرصهها هستند. پس به ناچار هر پنج آموزگار بزرگ تآتر ایران به حاشیه رانده و خانهنشین میشوند؛ آن هم نه در افول تواناییشان، بلکه در اوج پختگی و داناییشان.
و بدینگونه نه در هفت مهر ۹۹، بلکه چهار دهه پیش، تآتر ایران از برکت وجود جوانمرد محروم و آن بزرگ دلشکسته به تبعیدی خودخواسته کشانده میشود. اینک آخرین بازمانده مکتبداران و مکتبسازان تآتر ایران نیز، در غربت، بار سفر بربسته و این بار، نه که از دیار و سرزمین خود، که از جهان و روزگار هجرت کرده است.
۵۷۵۷
نظر شما