آرتین زهرابی/خبرورزشی: سالها قبل وقتی برای رقابتهای جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه آماده میشدیم، تیم ملی ایران یک قربانی ویژه داشت؛ او کسی نبود به جز تومیسلاو ایویچ که جمله معروفش این بود: من ۱۱ کماندو برای تیم ملی میخواهم.
ایویچ که در همان بدو ورود به ایران متوجه فوتبال دیمی، لیگ بیاعتبار و کمرونق و مدیریت ضعیف ما شد، سعی کرد همان تیم را دوباره بسازد. مربی و مدرس ممتاز فوتبال دنیا بازیکنان ما را به داخل سالن برد و فوتبال را در ابعاد کوچک با آنها تمرین کرد.
فهم و درک فوتبال ایران اما با تغییرات مدنظر ایویچ سازگار نبود؛ محصول این ندانمکاریها که بیارتباط با مسائل فرهنگی و علمی نیز نبود، از یک توطئه کثیف برای بیاعتبار کردن ایویچ رونمایی کرد. او در یک بازی تدارکاتی، طوری قلع و قمع شد که پس از اخراج از تیم ملی ایران، در قامت مربیگری هرگز قدم علم نکرد. کمر ایویچ در تیم ملی ایران شکست.
تقریبا ۲۰ سال گذشت تا همه بفهمند ایویچ که بود، چرا آمد و چطور تیم ملی را در راه بازیهای سخت و طاقتفرسای جام جهانی ۹۸ آماده کرد؛ دقیقا ۲۰ سال زمان برد تا واقعیت برای افکار عمومی برملا شود.
آنچه در پرونده مارک ویلموتس میبینیم، اتفاقی نیست که ظرف یک سال رخ داده باشد. نحوه انتخاب او، طرز قرارداد بستن و طنازی به این مناسبت که ما یکی مثل کیروش را پس زدیم و اینک یک مربی بهتر، با اخلاق و منش والا به تیم ملی آوردیم، اوج هنر مدیران ورزش کشور بود.
با این همه خسارت عظیمی که ترکشهای قرارداد ویلموتس به این فوتبال وارد کرد به لحاظ فرهنگی و ادراک عمومی، با گذشته تفاوت اساسی داشت. مردم دیگر ۲۰ سال به ماجراهای ایویچ و تیم ملی فکر نکردند؛ بلکه در همان اوایل کار ویلموتس متوجه شدند چه کلاه گشادی سرشان رفته است.
یک سال زمان کافی بود تا حقایق به طور واضح مشخص شوند و به تاریکخانه فوتبال ایران نور بتابد. افکار عمومی از دوران ایویچ گذر کرد و به کیروش رسید. با ویلموتس زندگی کرد و زودتر از خیلیها متوجه نگاه کاسبکارانه ویلموتس و اشتباه مسلم افرادی که با او قراردادی را منعقد کردند شد.
مسئولان، ضرری هنگفت را به فوتبال کشور وارد کردند. خسارتی عظیم و وحشتناک؛ اما دیگر قرار نیست برای رسیدن به واقعیت، ۲۰ سال منتظر بمانیم. مردم جلوتر از مدیران فوتبال ایران قرار دارند و دیگر اسیر این بازیها نمیشوند.
251 251
نظر شما