نهادهایی ماندگار و یا تکامل خواهند یافت که ظرفیّت حلّ مسالههای پیشآمده بر اثر کرونا را دارا هستند. طبیعت در برابر نهادها و ساختارهای ناکارآمد بیرحم و بیشفقت است. آنها را از میان برخواهد داشت. یکبار دیگر جهانیشدن و نظم جهانی در دستور کار نهادهای مدنی قرار خواهد گرفت البته اینبار، در بستری متفاوت از نظم پیشین. و یکبار دیگر علم و فناوری در برابر جزم اندیشیهای ذهنی قدرتنمایی خواهد کرد.
این روزها، کرونا فکر و ذکر همهمان را به خود اختصاص دادهاست. افراد از هم میپرسند آیا کرونا تمام جهان را فرا میگیرد؟ آیا انسانهای زیادی به کام مرگ خواهند رفت؟ آخرش چه میشود؟ پس دولتها چهکار میکنند؟ آیا آنها مردهاند؟ وظیفهی دولتها در این میان چیست؟ نهادهای مدنی چه میتوانند بکنند؟ فلان دولت خوب عملکرد که شهرهای درگیر را زود قرنطیه کرد. بهجایش این یکی بسیار ضعیف عمل کرد. اگر از ابتدا قم را قرنطینه کرده بودند این ویروس در ایران پخش نمیشد. سیاست و انتخابات مانع اطلاعرسانی شد. فلان دولت با مردمش رو راست بود. این یکی فکر میکرد با پنهانکاری میتواند مردمش را در بیخبری نگاه دارد. و بِشمُر بر این سیاق.
درباره رفتار مردم هم، در گوشهگوشه جهان کم صحبت نمیشود. در برخی کشورها تا خبر نمونههایِ مثبتِ منجرِ به مرگ در جامعه انتشار یافت، مردم به فروشگاهها هجوم بردند و اقلام مصرفی بهداشتی؛ بهویژه الکلی و ضدِّعفونیکننده و همچنین ماسک و دستکش و یا حتی مواد غذایی با کمبود مواجه شد. ماسک شد کالای کمیاب. اقتصاد دنیا، بورسهای جهانی همه تحت تاثیر ویروس کرونا دچار کاهش رشد و سقوط شدند. و برخی بنگاهها بهسرعت نیروی کار خود را کاهش دادند.
در میان خبرها، پس از خبرهای حوزه سلامت و فراگرد همهگیری کرونا، خبرهای اقتصادی در صدر اخبار قرار دارد. تعلیق و تعطیلی بسیاری از کسبوکارهای خدماتی همچون گردشگری، رستورانها، کافیشاپها، آژانسها، هواپیمایی، راهآهن، اتوبوسرانی بین شهری درونشهری و دهها رستهی شغلی دیگر، موجب بیکاری گروه زیادی از شاغلان شدهاست. با برهم خوردن زنجیرهی تامین و همچنین کاهش همزمان عرضه و تقاضا در سطح ملّی وجهانی، بسیاری از کارگاهها تعطیل، نیمهباز و یا در حالت بلاتکلیفی قرار گرفتهاند. از این رو، وضعیّت کارکنان و کارگران آنها در وضعیّت تعلیق و یا اخراج درآمدهاست.
کرونا، در گام اول سلامتی آدمیان و در گام دوم اشتغال را هدف قرار دادهاست. بیکاری پیش از این هم معضل جدی اقتصاد ایران بود، حال، این پدیده مزید بر علت شدهاست. بهنظر میرسد که دورهی اول همهگیری کرونا تا اخرهای تابستان بهطول میانجامد. با این وضعیّت، ممکن است بسیاری از تعطیلیهای موقت دائمی شوند و شرایط کار سختتر و سختتر شود. ادامهی بیکاری زندگی را برای اغلب گروههای کمدرآمد و روزمزدان، سخت کرده و میکند. بسیاری از شرکتها اگر تعطیل شوند، با از دستدادن سازمان اجرایی و بازار خود، شاید هیچگاه نتوانند مجددا فعال شوند. افزون براین، ممکن است با رقیبانی روبهرو شوند که دیگر نتوانند در برابر آنان قد علم کنند.
اقتصاد ایران خودش هزار گرفتاری داشت؛ نرخ تورم و بیکاری بالا، بدهی فزایندهی دولت، رشد شدید نقدینگی، بحران کسری صندوقهای بازنشستگی، کاهش درآمدهای ارزی، حال تحت تاثیر این ویروس، کاهش قیمت نفت، و تحریمها دچار بحران جدّیتری شدهاست. بانکها کُمیتشان لنگ بود، حالا بیگمان با موج عدم پرداخت اقساط و بازگشت تسهیلات مواجه نیز خواهند شد. از سوی دیگر، مهمترین منبعی که برای عبور از این بحران مورد توجه اقتصادهای دنیاست، همین منابع بانکی هستند. البته، شرایط عمومی بانکها پس از بحران ۲۰۰۸ در دنیا نسبتا خوب است. ولی، در ایران با توجه به جریان پول سمی در نظام بانکی، سودهای واهی توزیع شده، داراییهای واهی، و اضافهبرداشتهای مستمر و جاری از بانک مرکزی، بدهی تعیین تکلیف نشده دولت به بانکها و مشکلات دیگر، نظام بانکی در ضعیفترین وضعیّت تاریخی خود قرار دارد. حال، این موجود نحیف و بیمار میخواهد بیماران متعدد دیگری را درمان کند.
بودجه دولت پیش از همهگیری کرونا با ۴۰درصد کسری بسته شد. درآمد نفت برمبنای فروش روزانه یک میلیون بشکه و بهای ۵۰ دلار محاسبه شد. از همهاکنون آشکار است که هیچکدام تحقق نخواهند یافت. درآمدهای ناشی از مالیات و سود و عوارض گمرکی با توجه به وضعیّت بنگاهها و موانع موجود بر سر راه تجارت و مبادلههای مالی، بهناچار دچار کسری و کاهش جدّی خواهدشد. درآمدهای اختصاصی دستگاههای خدمترسان چون آب، برق، گاز، شهرداریها بهدلیل تعلّلِ افراد و یا ناتوانی بعضی در پرداخت در قبوض نیز آسیب جدی خواهند دید. بنابراین، میتوان پیشبینی کرد، مآلا، تاریخیترین فشارها بر بانک مرکزی و سیستم پولی برای جبران همهی اینها وارد خواهد آمد. با اینهمه، امروز چارهای جز تصمیمگیری نیست. ولی، هر تصمیمی که امروز گرفتهشود، آیندهی اقتصاد ایران را رقم خواهد زد.
تصمیمهای امروز، آثارشان در سالیان پیشرو مشاهده خواهند شد. بنابراین، از هماکنون باید تصویری از جهان پساکرونا داشته باشیم، تا تصمیمهایمان متناسب با آن باشد. این تصویرسازی مهمترین و راهبردیترین کاری است که نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری باید از هماکنون داشتهباشد. فردا بسیار دیر است. و در این رهگذر باید بدانیم که بازگشت به جهان گذشته ناممکن است. آنانکه مبنای تصمیمهایشان بازگشت به شرایط پیشاکروناست، از هماکنون بازی را باختهاند و کشور را به یک ورطهی پُرخطر واردخواهند ساخت. چرا که مختصات معادلات اقتصاد پساکرونا در سطح جهان و ایران کاملا با شرایط پیشاکرونا متفاوت است. در این بستر، پرسش این است که جهان پساکرونا چه ویژگیهایی دارد؟
بشر تا کنون بارها با نمونههای مختلفی از بیماریهای واگیردار و یا قحطی روبهرو شدهاست و برای بقا جنگیدهاست. شاید طاعون و وبا مواردی باشد که بهگوشهای ما آشناترند. از دوران باستان تا کشف علتِ این بیماری در سال ۱۸۹۴م، چندین بار بیماری طاعون، سراسر اروپا، آسیا و آفریقا را فراگرفته است. در سال ۱۳۴۷م "مرگ سیاه" اروپا را درنوردید و خیابانهای شهرها از اجساد مردگان انباشتهشد. درحالیکه کلیسای کاتولیک بر تمام عرصههای زندگی اروپاییان تسلط داشت، مردم برای امان ماندن از بیماری به کلیساها پناه میبردند و از کشیشان طلب کمک میکردند. ولی، بزودی معلوم شد که کاری از دست کلیسا ساخته نیست. همین موجب شد که نهاد کلیسا دچار شکست شود و شرایط برای تغییرات بنیادین که نهایتا به بیرون راندن کلیسا از قدرت شد آماده گردد.
در سالهای ۶۲۷-۶۲۸ م، مصادف با سال ششم هجری شمسی "طاعون شیرویه" سراسر استانهای باختری ایران در اواخر دوره ساسانیان، بویژه میانرودان را در هم نوردید و باعث کشتهشدن نیمی از جمعیت آن استانها و از جمله شخص شاهنشاه یعنی قباد دوم شد. در ایرانِ دوران صفویه نیز، بیماری طاعون چندین بار شیوع پیدا کرد و باعث کشتن تعدادِ زیادی از مردمِ شهرهای مختلف شد. در دروهی قاجار نیز از ۱۲۳۶ ه.ق. به مدّت یک سده ایران چندین بار در معرض طاعون و وبا قرار گرفت و هر بار در پسِ آن با قحطی، فقر و شورشهای اجتماعی و مهاجرتهای گسترده روبهرو گشت. از بحران ملوکالوطوائفی در پایان دورهی قاجار که منجر به انقلاب مشروطه شد بسیار شنیدهایم. لیکن، کمتر بین این پدیده و ناتوانی جامعه و نظام حکمرانی وقت از منظر ظرفیّتهای دانشی و توانایی ایجاد نظم و پشتیبانی از ملت برای رویارویی با این پدیدهها ارتباط برقرار کردهایم.
این را از این جهت گفتم، که هرچند بهظاهر، در ابتدا بیماریهای واگیردار بسته به قدرت انتشارشان بهصورت، تصاعد هندسی بالا میروند و نسل بشر را تهدید میکنند. ولی، پس از مدّتی با مقاومت محیطی مواجه، روند گسترششان متوقّف و بعد به تدریج تحت کنترل در میآیند. ولی، این همه بهسادگی انجام نمیشود. جانهای عزیزی فدا میگردند. فقر دامن میگستراند. جامعههایی مضمحل میشوند. تمدنهایی فرو میپاشند. و حکومتها و سازمانهای اجتماعی زیادی نیز نابود میگردند. اتّفاقهایی این چنین در سطح جهان بسیار خونریز و پُردرد هستند. در این میان، تنها آنانی باقی میمانند که ظرفیّتشان بیش از ظرفیّت تخریبی این پدیدههاست. تنها نهادهایی که قدرت تشخیص پدیدهها و توانایی درک واقعیّت را دارند و سازوکار بسیج درونی خود و توانِ تابآوری؛ اعم از تابآوری بیولوژیک، فرهنگی، اجتماعی، اقتصای و کارآمدی نظام حکمرانی و اقدام بهموقع را دارا هستند میتوانند این مرحله را از سر عبور دهند و ایمنی بیشتری در خود خلق کنند. مابقی ساختارها و نهادها در معرض نابودی قرار میگیرند. و یا به گفتهی قران کریم "آنچه به مردم سود میرساند در زمین باقی میماند"
کشورمان مدّتهاست که با پدیدههای متعددی از عاملهای ناکارآمدی و ناکارایی در نظام اجتماعی و حکمرانی دست و پنجه نرم میکند. باید دید، آیا رویارویی با این پدیدهی مهلک جدید، مایهی یک عزم ملّی برای گذاشتن یک نقطهی پایان به روند موجود و یک چرخش بنیادین در نظام حکمروایی میشود؟ آشکار است که با تداوم پدیدههایی چون فروپاشی اخلاق عمومی، فرسایش سرمایههای اجتماعی، گسترش شکاف اجتماعی، پدیدهی بیدولتی و یا چنددولتی نمیتوان بر این جنگِ با طبیعت فائق آمد. ولی پرسش این است که آیا هنوز عدهای فکر میکنند با کاهش ازادیها و با ایجاد محدودیتهای مبادله در سطح جهانی و با هزینهکرد ازجیب ملّت و از محل درآمدهای نفت میتوانند برای جبران تمام فرایندهای ناکارآمد در برابر این پدیدهی کشنده مقاومت کنند؟ و یا آنکه باید به فکر اصلاح ساختاری، نهادی و فرایندی باشند؟
ویروس کرونا در یک نقطه از جهان جهش کرد و به سرعت تمام جهان را فرا گرفت. این پدیده یکبار دیگر پیوستگی جهان و جهانیبودن امور را نشان داد. ما که از حیثِ اخلاقی همواره شعار "بنی آدم اعضای یک پیکرند" را سر میدادیم ولی، در عمل تن میزدیم، این بار نیز از درک پذیرش آن در جهان واقع عاجز ماندیم وهمچنان بر طبل تجزیهی جهانی کوبیدیم. واقعیّت آن است که شرط لازم و کافی برای پیروزی در این نبرد پذیرش پدیدهی "جهانیشدن" است. دیدن واقعیّتهای جهانی، چشم نبستن بر حقایق، شناخت نقاط ضعف خود و پوشش دادن به آنها، پاس داشتن آزادی بهویژه دسترسی آزاد به اطلاعات، و حاکمیّتِ قانون و تعهد به قراردادهای اجتماعی و اقتصادی و محترم داشتن رقابت در تمام حوزهها، برای بالندگی و رشد استعدادهاست. طرفه آنکه سیاست اتخاذی از سوی دولت در حدِّ تقاضای رفع تحریمهای ظالمانه امریکاست. خوب، فرض کنیم که این درخواست با پاسخ مثبت روبهرو شد. آنگاه، چه میخواهیم بکنیم. کشوری که قواعد تجارت و مبادلههای مالی بینالمللی؛ از جمله کنوانسیونهای FATF را نپذیرفتهاست، چگونه میخواهد از این رفع محدودیّت بهرهببرد؟
آیا اینک آنان که تجارت وتبادل مالی بینالمللی ایران را که خود با هزاران مشکل روبهرو بود با متوقّفساختن پیوستن به FATF به محاق بردند و از روز آغاز با برجام به منظور بالا کشیدنِ خود جنگیدند؟ و آنان که در هیات نظارت بر اجرای سیاستهای ابلاغی نشستند و یک رکن جدید که در قانون اساسی نبود خلق کردند و در برابر اعمال قانون توسط دو قوهی مجریّه و مقتنه ایستادند؟ و شورای نگهبانی که فراتر از قانون اساسی عمل کرد و با رد صلاحیّتهای گسترده و کنترل فرایندهای انتخابات بخش عظیمی از ملّت را از شرکت در انتخابات دلسرد و محروم ساخت و سردترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی را موجب شد و آنانی که رسانه را ابزار اهداف گروهی خود کرده و نه از راه رقابت بلکه از راه کوبیدن یک تفکر میخواهند خود را بر دیگران تحمیل کنند یارای حل مسالهی ویروس کرونا را دارند؟ آیا در این فضا میتوان اقدام فردی و جمعی هماهنگ را سازمان داد؟ آیا آنان هنوز سرمست از پیروزی ناشی از عدم حضور مردم در انتخابات، در پی پشتِپا گذاشتن برای رقیب هستند و یا پذیرفتهاند که برای بقای خود هم که شده باید با اصل همبستگی اجتماعی احترام بگذارند؟
آنچه که از فرسایش دائمی اقتصاد ایران در جهان پساکرونا جلوگیری خواهد کرد. تندادن به اصل افزایش بهرهوری مجموعهی عوامل تولید و پذیرفتن هزینهنکردن منابع ملّی برای تداوم بقا در حکومت است. بهرهوری مجموعهی عوامل تولید به مفهوم پذیرش تغییر تمام قواعد بازی، افزایش قدرت رقابتپذیری اقتصاد ملّیدر سطح جهانی و حضور فعال در تمام صحنهی تعامل جهانی اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، فناوری، تجاری، اقتصادی و مالی است. افزایش رقابت پذیری ملّی نیازمند تغییر تمام قواعد حقوقی و تجاری و همچنین نظام بنگاهداری ایران به نفع بنگاهداری خصوصی و پذیرش اصل رقابت منصفانه است. باید پذیرفت که دوران اقدامهای یکجانبه از سوی هر کشوری محکوم به شکست است. حتی، اگر آن بزرگترین قدرت مسلط جهان چون امریکا باشد. آن نیز مشروعیّت بینالمللی خود را از دست خواهد داد.
اقتصاد دانایی محور، و چیرگی علم و فناوری بر سرمایههای مادی و یا جزماندیشی ذهنی و ایدئولوژیک پیش از این هم مطرح شدهبود. ولی، هیچگاه تا این حد فرصت آزمون کارایی جهانی برای آن فراهم نیامده بود. کرونا ثابت کرد که حتی بزرگترین قدرت مادی اگر نخواهد اصل چیرگی علم را بپذیرد، تبدیل به ضربهپذیرترین ساختار جهان خواهد شد. مردم جهان هر چند در خانه ماندند، لیکن، شبکههای جدیدی از ارتباطات اجتماعی را برای امکان تداوم حیات سیاسی، اجتماعی و حفظ همبستگی ملّی و جهانی را فراهم آوردند. این نیز به کمک فناوری حاصل شد. برجستهترین ویژگی علم جهانی بودن آن است. آنان که در پیِ علمِ بومی هستند، بیگمان عرض خود خواهند برد و زحمت دیگران. بنابراین، جهان پساکرونا، امکان انحصارطلبی در وضع سیاستهای ملّی را از ملّتها خواهد ستاند. ولی، امکان رقابت در صحنهی ملّی را برای ملّتها فراهم خواهد آورد. آنانکه استراتژی دفاعی اتخاذ میکنند، از هماکنون شکست خوردهاند. و آنانکه راهبرد پیشباز از تحولات را از مجرای تعامل حداکثری بر مبنای فناوری پیشرفته و نه علم آزمایشگاهی و مقالهمحور هدف قرار میدهند، به شرط داشتن سایر صلاحیّتها امکان توفیق بیشتری خواهند داشت.
به نظر میرسد که جهان به سمتوسوی نظم جدید حرکت میکند. با توجه به ضعف کارایی زنجیرهی تامین در رویارویی باپدیدهی کرونا، شاهد یک تقسیم کار جهانی جدید و یک جهانیشدن جدید باشیم. مبنای جهانیشدن این بار نه دستیابی به و استثمار از نیروی کار ارزان است و نه امتیازگیری از دولتهای ضعیف برای زیرپاگذاشتن اصولزیست محیطی و یا دریافت معافیّتهای تبعیضآمیز مالیاتی، حقوقی و مقرراتی به نفع بنگاههای بزرگ مقیاس باشد. بلکه، مبنای آن بهینهسازی و بیشینهسازی کارایی زنجیرهی تامین است. احتمالا با شکلگیری خوشههای صنعتی جدید تولید و تجارت، تقسیمِ کار جدید جهانی و نظام تقسیمات جغرافیایی جدید و بالتبع شکلگیری جغرافیای سیاسی و اقتصادی جدید در جهان روبهرو باشیم. این به مفهوم شکلگیری نظم جدید جهانی بر مبنای توان حفظ زنجیرهی تامین در بحرانیترین شرایط خواهد بود. لازمهی این کار پرهیز از انحصار طلبی، مشارکت در تهیه یک نقشه راه جهانی، پذیرش مسئولیّت بینالمللی، همکاری در مقیاس جهانی با حفظ استقلال ملّیاست.
کرونا نشان داد که فردگرایی خودخواهانه امکان تابآوری در برابر او را ندارد. همچنانکه جمعگرایی مستبدانه توان اعمال ارادهی آهنین خود را ندارد. آنچه که باید مبنا و اصل قرار گیرد حفظ "همبستگی اجتماعی" است. آیا همبستگی اجتماعی جز از طریق پذیرش هویّت و شخصیّت همهی شهروندان بدون تبعیض و بدون خودی و دیگری، مراقبت ازضعیفان و ناتوانان، حمایت از گروههای کمدرآمد و تهیدستان، تندادن به اصلِ دسترسی آزادِ همگان به اطلاعات و اجازهی شکلگیری نهادهای مدنی و وضع و عمل به سیاستهای ناظر بر پشتیبانی از جامعهی مدنیو پذیرش حاکمیّت ارادهی ملّی، قبول دولت-ملّت مدرن و پاسخگو و به موازات، لغو سیستم چند دولتی از طریق دیگری قابل تحصیل است؟
آنچه بیان شد تنها ارائهی یک چارچوب بسیار مقدماتی به عنوان بستری برای گفتوشنید ملّی است. وگرنه، هیچ تاکید و اصراری بر درستی همهی اجزای آن نیست. امیدوارم که جامعهی روشنفکری و اندیشهورز، نهادهای مدنی و نهادهای سیاستگذاری در بحث ورود کنند و با نقد بنیادین خود، تصویر کاراتری را از جهان پساکرونا روبهروی ملّت ایران قرار دهند. از عمق جان بپذیریم که این بار، امکان سازشهای سیاسی، توافق ریشسفیدان، رای نه به دیگری، و توصیههای خالی از حقیقت گروههای سیاسی چارهی کار نیست. ملّتها و دولتها با یک محک واقعی روبهرو هستند. در ایران ما، یا نقطهی پایانی بر این روند گذاشته میشود، و عزمی برای اصلاح جزم میگردد و یا آنکه ایران با فرسایش شدیدی روبهرو خواهد شد. البته، من همواره به ظرفیّت درونی این تمدن ایمان داشته و دارم و مطمئن هستم که راهی برای اصلاح بنیادین کارها یافت خواهد شد. ما روشنایی را در بازگشت به ایدهی ایران میبینیم. آن را پیش روی خود قرار خواهیم داد و با آن امید به همبستگی ملّی خواهیم داشت. بیگمان، ایران از این آزمون سرفراز بیرون خواهد آمد.
* وزیر راه و شهرسازی سابق و استاد دانشگاه تهران
* منتشر شده در کانال تلگرام نویسنده . ۲۳ فروردین ۱۳۹۸
۲۷۲۱۵