صادق خرازی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان در بخشی از گفتگوی تفصیلی خود با خبرآنلاین به سوالاتی درباره رابطه اش با رهبر انقلاب، اتهامات به او درباره رانت داشتن در نظام و ارتباطاتش با رئیس دولت اصلاحات پاسخ داد که در ادامه می خوانید؛{مشروح گفتگو را اینجا بخوانید}
*آقای خرازی! به خاطر دارم زمانی که حزب ندا به روی کارآمد، یکسری انتقاداتی را مطرح میکردند. یکی این بود که آقای خرازی از رانتی که در این نظام دارد استفاده میکند و خیلی راحت یک حزب راه انداخته است. این را حتی همطیف های سیاسی خودتان میگفتند، از طرفی نزدیکی و ارتباط خاص شما با آقای خاتمی در آن مقطع خیلی بیشتر به ضررتان شد چون بازهم میگفتند که شما رانت آقای خاتمی را دارید و شاید واقعا حزب ندا قربانی شد. حالا فکر میکنید این فضا هنوز نسبت به حزب ندا وجود دارد؟ واقعا «صادق خرازی» رانتی در نظام دارد؟
من باید چگونه عمل میکردم؟ آدمی بودم و هستم که ۴۰ سال است با این انقلاب پیوند دارد. مرحوم شهید مطهری و شهید بهشتی به خانه پدری من میآمدند، در خانه پدربزرگ من مرحوم طالقانی و بازرگان رفت وآمد داشتند، کلنگ مدرسه علوی را مرحوم بازرگان و آیتالله طالقانی و آقای روزبه و آقای علامه در خانه ما زدند.
اصلاح طلبم و نزدیک ترین فرد به رهبری /چه باید می کردم که اثبات کنم اصلاح طلبم؟
*یعنی خانواده شما از پیش از انقلاب وضعیت مالی و موقعیت سیاسی قابلتوجهی داشت؟
بله همینطور است. پدر من تنها فقیه بارز حوزه در ۷۰ ، ۸۰ سال اخیر است که یک ریال از وجوهات شرعی استفاده نکرده است. با این تفاسیر من از ابتدا واقعا نمیدانستم باید چطور زندگی کنم تا به این حرف و حدیثها نرسد. چون گرایش سیاسیام اصلاحطلبانه است اما نزدیکترین فرد به رهبری انقلاب بودم. من باید چه میکردم که اثبات کنم اصلاحطلب هستم؟ در دوران اصلاحات بیشترین مدیریت سیاست خارجی با من بود. طبق گفته آقایان موفقترین سفیر تاریخ ایران در فرانسه بودم. تاریخ به خوبی قضاوت میکند. این حرفها ادعا نیست. آمار و ارقام وجود دارد.
وقتی آقای خاتمی از ریاستجمهوری رفت آیا من رفتم با احمدینژاد کارکنم؟ تنها سفیری که در این مملکت شهر به شهر به نفع آقای هاشمی سخنرانی کرد من بودم. مقالات و سخنرانیهای آن روز من وجود دارد. به مردم ایران گفتم اگر احمدینژاد رای بیاورد و این تفکر حاکم شود ایران بدتر از بنگلادش میشود و امروز شد. امروز بنگلادش از ما جلوتر است. اینها را من انجام دادم و گفتم . من دیگر باید چه میکردم؟ در سال ۸۴ اولین سفیری که عزل کرد من بودم. با کینه هم عزل کرد. شنیدم که رهبری هم گفتهاند ناراحت شدم.
بخش عمده ای از زندگی ام را برای گفتوگوی تمدنها فروختم
*بعد از آن چه شد؟
به من چندین مسئولیت مهم ملی پیشنهاد شد که من نپذیرفتم . من با تمام این اتهامات کنار آقای خاتمی ایستادم و شهر به شهر و کشور به کشور با او رفتم. چه کسی برای گفتوگوی تمدنها از جیب خودش خرج کرد؟ من بخش عمدهای از زندگیام را در این راه فروختم. نتیجهاش را دیدیم.
چه کسی دست آقای خاتمی را برای انتخابات ۹۰ گرفت؟
سال ۹۰ چه کسی دست آقای خاتمی را برای انتخابات مجلس گرفت؟ اگر آقای خاتمی در انتخابات مجلس شرکت نمیکرد ممکن بود جریان اصلاحات برای همیشه به حاشیه رانده شود. من شبانه چندین مرتبه با آقای خاتمی تماس گرفتم و ایشان هم فردا در روستایی در دماوند رای دادند. سال ۸۸ آقای خاتمی وقتی اعلام کاندیداتوری کرد من را سخنگوی ستاد اعلام کرد. آقای عارف رئیس ستاد و من هم سخنگو شدم. ما یک تفکر بودیم و هستیم. من رانتی در نظام نداشتم. این حرفی که میزنند صحیح نیست.
۲۷۲۷
نظر شما