این نسبت دادن تا جایی که به افراد و دیگرانی که دارای اختیار هستند معنادار است ولی وقتی نشد آن را به عوامل طبیعی و سرانجام روزگار نسبت میدهند. این فرافکنی هم در زندگی فردی و یا اجتماعی و حکومتی! وجود دارد. اما باید دید که انگیزه این فرافکنی چیست.
علت واقعی این امر به ظن قوی به حب ذات برمیگردد. انسان خودش را دوست دارد و میخواهد بگوید که هر کاری میکند درست است. او همچنین میخواهد خود و افکار و اعمال خود را توجیه کند، و اگر مشکلی پیش میآید او تقصیر ندارد. تازه اگر تقصیر به گردن او بیفتد میخواهد برای کاری که کرده پوششی بسازد، یا میخواهد در جرم خود شریکی داشته باشد تا از شماتت کمتری برخوردار باشد و یا دوست دارد تا باز هم به آن اعمال و یا اعمال مشابه دست به زند.
علت دیگر این است که نقش علت و معلولی را قبول دارد ولی جای آن را نمیداند و آ نرا درست نسبت نمیدهد، زیرا علت درونی است و به خود بر میگردد. علت را باید در خود و تمایلات و تصمیمگیریهای خود جستجو کرد. چه در فرد و یا جامعه، خودبینی و خودخواهی و خوددوستی اصل علتهاست. به قول حافظ: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
جامعه هم چون کل به هم پیوسته است چه بسا تصمیمهای پدران در زندگی فرزندان تأثیرگذار است. دیگری و دیگران در صورتی مؤثراند که تو خود بخواهی و زمینه را برای نفوذ او فراهم کنی، چه شیطان جنی باشد و یا شیطانهای انسی.
شیطان اولین فرافکن بود. او به خاطر ذاتیات خود و تصمیمگیری بد اقدام به خودکشی کرد، خودکشی به این معنا که خود را برای همیشه ضایع کرد. عجیب اینجاست که به جای توبه فرافکنی کرد و آن را بلافاصله به خدا نسبت داد و گفت خدایا حال که تو مرا اغوا کردهای من هم بشر را اغوا میکنم (قرآن).
هر چند فرافکنی قوی باشد ولی آخرش افشاگری است. شیطان در آخر کار و در روز قیامت به همه گمراهان میگوید من فقط دعوت کردم شما چرا پذیرفتید. چرا مرا ملامت میکنید. خودتان را سرزنش کنید.
نقطه مقابل فرافکنی و مقصریابی توبه و بازگشت است. اولین نشانه توبه و بازگشت عذرخواهی و اعتراف است. راههای بعدی اقدام عملی است. ما در جامعه خود و نیز در زندگی فردی به وفور آن را مشاهده میکنیم. خطا میکنیم و خوب میدانیم که مقصر اصلی خود ما هستیم اما آن را به دیگران نسبت میدهیم و دشمن را مقصر میدانیم و اگر نشد میگوییم خدا خواست و قضا و قدر بود و ...
حالا در جامعه ما بعضیها یاد گرفتهاند که عذرخواهی کنند، که خود امر مثبتی است، اما نیاز به اقدام عملی دارد، و چه بسا متخلف باید استعفا دهد، همچنان که در دیگر کشورها انجام میدهند. البته نه برای مقامی بالاتر و یا گرفتن ژست بیشتر.
و چه بسا باید خسارت بپردازند و دستگاه مناسب قضایی باید این امور را پیگیری کند منوط بر اینکه دولتیها هم همکاری کنند. البته قوه قضایی زمانی میتواند چنین اقداماتی را انجام دهد که خود منزه باشد و از لغزشها مصون.
و همینطور...
نظر شما