۱. تکاپوی ثروت، جستوجوی منفعت و عطش بهدست آوردن پول آن هم حداکثر ممکن فینفسه هیچ ربطی به سرمایهداری ندارد. در همه اعصار و سرزمینها چنین عطشی برای ثروت وجود داشته است.
۲. سرمایهداری با تعدیل غریزه غیرعقلانی، حرص بیپایان برای تحصیل ثروت و تعدیل جستوجوی منفعت از طریق فعالیت مستمر عقلانی در پی سود همواره "تجدید شونده" است.
۳. روحیه سرمایهداری پیش از نظام سرمایهداری پدید آمده است و عبارت است از انگیزه کسب سود و تبدیل آن به سرمایه -نه صرف مصرف- همراه با تعهد حرفهای که دارای بار ارزشی است و با زهد دنیوی پیوند دارد. روحیه سرمایهداری با انگیزه مالاندوزی متفاوت است. یعنی عمل به تکلیف از طریق انجام مطلوب شغل یا وظیفهای که به عهده دارد.
۴. از دیدگاه سعادت فردی چنین سلوکی که در آن انسان در خدمت کار خود قرار گیرد همراه با برخورداری از قدرت و حیثیت اجتماعی -که از تبعات ثروت است- به خشنودی منجر میشود.
۵. زندگی راهبانه و زاهدانه از نگاه لوتر بیارزش و فاقد عنصر نجات بشری است. همچنانکه نفی وظایف دنیوی نوعی خودخواهی است که مذموم شمرده میشود. در مقابل انجام وظایف دنیوی یگانه شیوه سعادت که مورد عنایت خداوند است تلقی میگردد. Beruf (تکلیف) به معنای رسالت زندگی نه نزد اقوام کاتولیک و نه نزد اقوام دوره کلاسیک باستان با مضمون مثابه آنچه المانیها شناخته شده نبوده است. در حالی که در تمام اقوام پروتستان بوده است. بنابراین مفهوم Beruf بیانگر زندگی خداپسندانه با توسل به انجام وظایف دنیوی -نه ریاضتکشی زاهدانه- میسر میشود و این همان تکلیف (Beruf) است. همه مشاغل مشروع در نظر خداوند از ارزش مطلقا یکسانی برخوردارند. عشق به همنوع با تقسیم کار که هر فرد را به کار کردن برای دیگران وادار میکند معنی می یابد که خود تکلیف است.
۶. نظام هدفدار جهان از سوی خداوند برای خدمت به نوع بشر طراحی شده است و خدا از بنده برگزیده خود انتظار موفقیت اجتماعی دارد. زیرا مشیت او این است که زندگی اجتماعی برای سعادت و نجات بشر سازمان یافته و باید مطابق اوامر او سامان یابد چرا که خداوند مهربان بندگانش را از طریق توفیق در کارهایشان رستگار میکند.
۷. مبنای اخلاق آیین کالوینیسم متضمن ۳ وظیفه مهم است:
الف) اولین وظیفه کار است. تنبلی، بیکارگی و بطالت از گناهان کبیره است. زیرا این گناهان در حقیقت به معنای تمرد از مشارکت در حکومت خداوند است. از طرفی کار باید پیوسته و دائم باشد.
ب) مومن اگر در نتیجه کار ثروتی جمع آورد نباید صرف لذت و تفریح شده و باید به طریقی صرف رستگاری شود. از تحمیل و اسراف بپرهیزید و البته از خسّت نیز دوری گزینید. به عبارتی انسان باید نه مالاندوز نه مصرفگرا باشد. او باید ثروت خود را در راه فعالیتهای تولیدی جدید به کار اندازد و تا آنجا که قدرت دارد از آن بهرهبرداری نماید چرا که او تنها مباشر و ناظر اموال و ثروت این دنیاست.
ج) براساس این تعالیم، علم تجربی وسیلهای برای درک خداوند است و باید مطالعه شود تا بزرگی "کار" مشخص و روشن شود. اساسا افزایش ثروت از طریق فراهم آوردن امکان سرمایهداری بهینه و مولد فراهم شد و کارخانجات شکل گرفت.
۸. در سرمایهداری لجام گسیخته، رفته رفته و بهتدریج ریشههای مذهبی خشک شده و سودگرایی دنیوی همراه با غرور، خودخواهی و علاقه مفرط به مادیات افزایش یافت و سرمایهداری به قفسی پولادین بدل شد.
آرامش ابدی اهل تقوا در آخرت حاصل میشود و در زمین انسان باید برای تامین رستگاری خود تا فرصت باقی است در انجام درست و پیوسته کارهای آن کس که او را فرستاده بکوشد بیآنکه به تنآسایی و بطالت بپردازد.
۹. عمر انسان بهغایت کوتاه است پس برای رستگاری انسان:
اتلاف وقت، گفتوگوهای بیثمر، تجملات و حتی خواب بیش از اندازه مستوجب محکومیت مطلق اخلاقی است. وقت بینهایت گرانبهاست و هر ساعتی که تلف شود گویی از عظمت خدا کاسته شده است! از این رو تفکر منفعلانه نیز که به زمان کار روزانه شخص تمام شده بیارزش و قابل نکوهش است. بنابراین کسب ثروت به عنوان انجام وظیفه شغلی نه فقط اخلاقا مجاز بلکه عملا واجب است.
۱۰. هرکس وظیفه دارد خودش را نجات یافته انگارد و نشانه نجات یافتگی، توفیق دنیوی در انجام وظایفش است. برخلاف قرون وسطی که ریاضتجویی مسیحی از جهان روزانه کناره گرفته و در دیرهای مسیحی عزلت گزیده بود اکنون بازار اصل وظیفهمدارانه بود.
ادعای جسورانه وبر تاکید بر عامل مذهبی در تحولات تاریخی در واقع نوعی مقابله با مفهوم مادیگرایانه مارکس بود. و آن نشان دادن نقش و فرهنگ و دین در تحولات اجتماعی است. او از نمونههای آرمانی برای نشان دادن قرابت میان اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری مدد میگیرد.
- اتلاف وقت مهلکترین گناهان است.
- حصول رستگاری و نجات جز از طریق عمل به تکلیف میسر نیست.
- ثروتمند بینیاز هم نباید بیکار بماند.
- سعی و کوشش مدام ارزش معنوی است. هیچ چیز با ارزشتر از وقتشناسی و درستکاری نیست.
- فرد صاحب تمام ثروت خود است ولی نمیتواند ان را به هر طریق دلخواهش هزینه کند یا ازبین ببرد، بلکه باید پسانداز و در سرمایهگذاری جاری به کار گیرد تا چرخه اجتماع بچرخد.
- خلق و خوی "حسابگرانه" و "اخلاقی ساختن گردآوری پول" ۲ ویژگی پروتستانیزم است.
نکتههای فوق برگرفته از نظر مارکس وبر جامعهشناس شهیر آلمانی در کتاب روح سرمایهداری و اخلاق پروتستانی است.
نظر شما