آن زمان که خشکسالی مکه بود، جعفر به دلیل معیشت سخت و تنگ پدرش،حضرت ابوطالب ع در خانه عمویش عباس بزرگ شد و همچنان نزد او ماند تا در سال اول بعثت پیغمبر اسلام(ص)، اندکی بعد از برادرش علی(ع)، که از بزرگتر ازوی بود مسلمان شد و اسلام آورد.
او در عصر جاهلیت به داشتن چهار خصلت، متمایز بود. پرهیز از شرابخواری، دروغ، فحشاء، و بت پرستی. جعفر خطیبی توانا و مردی شجاع، سخاوتمند، بردبار و متواضع و شخصیتی نافع داشت و دارای عقل و درایت و هوش زیاد و اراده قوی بود. این سردار برجسته، آگاه به مسائل دینی و آشنا به فنون و اصول جنگ بود و از پیشتازان در اسلام بود. درباره فضایل او ،روایاتی از پیامبر نقل شده است که جعفر در ردیف بهترین مردم و با پیامبر از یک طینت و سرشت و از نظر خلق و خوی شبیهترین افراد به پیغمبر بوده است.
وی در آغاز ظهور اسلام ، دست به دوهجرت زد ، نخستین هجرت تاریخی او به حبشه بود که با سخنانش ، نجاشی پادشاه حبشه را تحت تاثیر خویش قرار داد. سخنان صادقانه و دلنشین جعفر، موجب گردید که نجاشی به درخواست نمایندگان قریش برای بازگرداندن مسلمانان که با هدایایی نزد وی آمده بودند، پاسخ نداده و از مسلمانان حمایت کند و رفتار مناسبی را با مسلمانان در پیش گیرد، که سرانجام کفاًر قریش سرافکنده به مکه باز گردیدند.
رفتارهای پسندیده نجاشی با مسلمانان و پشتیبانی وی از ایشان، مسلمانان را به دربار نجاشی بسیار نزدیک کرد. به ویژه که اسماء بنت عمیس ،همسر جعفر که به تازگی صاحب فرزندی ( عبد الله ، که بعد ها همسر حضرت زینب ع گردید) در حبشه شده بود، توانست به فرزند تازه متولد شده نجاشی شیر دهد که این مسئله موجب پیوند بیشتر خانواده جعفر با نجاشی شد .نجاشی پیوسته حامی جعفر و همراهانش در حبشه بود و چون شورشی علیه وی از سوی یکی از فرمانروایان حبشی صورت گرفت، نجاشی، برای در أمان ماندن جعفر و همراهان از آسیبهای احتمالی، آنان را به منطقه أمنی منتقل کرد تا در این درگیریها به آنان آسیبی نرسد.
هنگامی که جعفر در حبشه بود، ابوطالب برای وی هدایا و اموالی میفرستاد و در سرودههای خویش، از او و همراهانش یاد میکرد و با اظهار نگرانی از دوری جعفر به نجاشی سفارش میکرد که نیکیهای خود را از جعفر دریغ نکند.دوستی و رفاقت میان جعفر و نجاشی به اندازهای پیش رفت که منابع ،از پذیرش اسلام از سوی نجاشی پادشاه حبشه به دست جعفر بن ابیطالب، سخن گفتهاند .همچنین نجاشی ،شمشیری به نام «غمام» را به جعفر اهدا کرد.
بعدها نیز که مسلمانان به مدینه هجرت کرده و با قریش وارد درگیریهای نظامی شدند، نجاشی چون أخبار مسلمانان به ویژه پیروزیهای آنان بر قریش را از جاسوسانش به دست میآورد، این اخبار را در اختیار مسلمانان میگذاشت. چنان که وقتی مسلمان در بدر پیروز شدند، نجاشی، جعفر و همراهان وی را از این خبر آگاه کرد .از این روی ملاحظه می کنیم ، هنگامی که خبر درگذشت نجاشی به پیامبر خدا ص در مدینه رسید ، حضرت به همراه مسلمانان از مدینه واز راه دور بر وی نماز میت گزاردند.
هجرت دوم جعفر، به مدینه بود که این اقدام پس از فتح خیبر از سوی مسلمانان بود.
جعفر و یاران وی، پس از پانزده سال دوری از رسول خدا (ص) در سال هفتم هجری و همزمان با فتح خیبر، به تقاضای رسول خدا (ص) از حبشه به مدینه بازگشتند. او با مسلمانان باقیمانده در حبشه و همچنین جماعتی از حبشیان که اسلام را پذیرفته بودند، نزد رسول خدا (ص) آمدند .رسول خدا ص با ورود جعفر ، بسیار شادمان شده ودر این حال ،میان دو چشم جعفر را بوسید و فرمود: نمیدانم به گشودن خیبر خوشحالتر باشم یا به بازگشت جعفر !
رسول خدا (ص) جعفر را در جمادیالاولی سال هشتم به سوی موته (منطقهای در 120 کیلومتری جنوب امّان، پایتخت اردن) برای جنگ با رومیان فرستاد. وی در جنگ فداکاری فراوانی از خود نشان داد.جعفر در میدان جنگ شجاعانه جنگید و جراحتهای بسیاری برداشت .در نبرد هر دو دست او قطع شد و پس از آن به شهادت رسید. منابع بسیاری نوشتهاند که جعفر در میدان جنگ به منظور نشان دادن پایداری و استقامت و تحریض مسلمانان، اسب خویش به نام (سبحه) را پی کرد و این کار نخستین بار بود که در اسلام انجام میشد.
رسول خدا (ص) با آگاه شدن از خبر شهادت جعفر ،بسیار اندوهگین شدندو گریستند و فرمودند که خداوند به جای دو دست، به وی دو بال داد که با آنها در بهشت، پرواز میکند ،از همین رو جعفر به ذوالجناحین (دارای دو بال) و طیار مشهور شد.
محل شهادت جعفر، موته از سرزمین بلقاء ـ که اینک در کشور اردن است ـ بود، سن جعفر را هنگام شهادت حدود چهل سال تخمین زدهاند.مدفن وی و دیگر شهدای موته در منطقهای به نام مزار در نزدیکی موته در کشور اردن قرار دارد و مورد احترام همگان است. جعفر بن ابی طالب، عبد الله بن رواحه و زید بن حارثه، دیگر سرداران لشکر اسلام در جنگ موته ،در یک قبر دفن شدند وظاهر بیبرس ، نخستین پادشاه از ممالیک مصر بود که گنبد وبارگاه در این مکان بوجود آورد. بیاد دارم که در سال ۱۹۶۸ میلادی ، آن هنگام که کودکی حدود نه ساله بودم ، با مرحوم پدرشهیدم ، آیة الله حاج شیخ احمد انصاری ، در سفری که به اردن وفلسطین داشتیم ، این مزار مقدًس را زیارت نموده وسپس به فلسطین مسافرت کردیم ودیواری که میانه بیت المقدس کشیده شده بودوسهر بیت المقدس را به دوبخش تقسیم کرده بودند وسربازان اسرائیلی بر روی آن در حال حرکت بودند را دقیقا بیاد دارم. در این سفر بود که به زیارت مسجد الاقصی وقبة الصخره ودیگر بقع متبرکه این مکان مشرف شدیم.
نظر شما