امروزه اقتصاد، به یکی از مهم ترین ارکان جامعه تبدیل شده است. هرچند این مسئله از دیرباز به صورت های مختلف نمود یافته ولی از اواخر قرن بیستم و در آغاز هزاره سوم، درواقع اقتصاد به یکی از قدرتمندترین ابزارهای هر کشور ی برای حضور در صحنۀ جهانی بدل شده است. قدرت اقتصاد به نوبۀ خود به عوامل مختلفی بستگی دارد و مهم ترین ستون های تشکیلدهنده این توانایی، آمارهای دقیق اقتصادی است.
امروزه آمارهای اقتصادی نقشی پررنگ در تحولات اقتصادی ایفا می کنند، به گونه ای که دیگر بحث اقتصادی بدون استفاده از آمارهای مرتبط امکان پذیر نیست.
توجه به این مقوله و پذیرش آن از سوی تمام سطوح جامعه نکته ای بسیار حائز اهمیت است. جامعه از عالی ترین مقامات تصمیم گیرنده تا مردم، باید اهمیت استفاده از آمارهای صحیح که توسط مراجع قابل اعتماد و توانا تهیه شده است را درک کرده، به وسیله این اطلاعات برنامه ریزی های خود را انجام داده و یا بهینه سازی نمایند.
علم آمار تقریباً در سال 1900 با مقاله کارل پیرسون در مورد کای - اسکوئر متحول شد. پیش از آن یعنی در زمان کتله، تحلیل داده ها و آمارها ی مربوط به سرشماری به سؤالات ساده ولی مهمی از جمله تعیین نسبت زنان به مردان و نرخ مرگ ومیر پاسخ می داد. با شروع قرن بیستم، در مقیاسی کوچک تر تمرکز و توجه به آمارها صورت گرفت تا بتوانند به همان سؤالات ساده پاسخ دهند . افرادی نظیر فیشر، نیمن و هتلینگ با نظریه پردازی که امروزه با آن آشنا هستیم سعی در پاسخ به همان سؤالات ساده و مهم داشتند که در عین حال مجموعۀ محدودی از داده ها برای پاسخ دهی به آنها نیاز باشد. به عبارت دیگر ، نظریه پردازان قرن بیستم سعی در پاسخ به همان سؤالات ساده با استفاده از مجموعۀ محدودی از داده ها دارند .
این گونه آمارها و نظریاتی که در مورد آن وجود دارند تاکنون به تصمیم سازان و سیاستگذاران کمک کرده تا بتوانند با استفاده از آنها تصمیم های صحیح تری را اتخاذ کنند.
بدیهی است که آمار و اطلاعات دقیق، مهم ترین ابزار برا ی تصمیم سازان و سیاستگذاران برای برنامه ریزی دقیق و صحیح با کمترین هزینه است ولی آیا این روال برای آینده هم مناسب است؟ پاسخ منفی است. آینده از آن بانک های اطلاعاتی عظیم و
مجموعه های بزرگ داده و اطلاعات است. همچنین سؤالات تصمیم سازان نیز همان سؤالات ساده گذشته نخواهد بود . وضعیت زندگی مردم و سازوکارها ی اجتماعی و اقتصادی منجر به ایجاد سؤالات پیچیده تری خواهد شد که در عین حال تصمیم سازان
باید با سرعت و در زمان بسیار کوتاه تری با استفاده از روش های جدید به این سؤالات پیچیده پاسخ دهند.
بنابراین می توان وضعیت علم آمار را در گذشته، حال و آ ینده به صورت ذیل طبقه بندی کرد:
قرن نوزدهم: مجموعه داده های بزرگ برای حل مشکلات و سؤالات ساده.
قرن بیستم: مجموعه داده های محدود برای حل مشکلات و سؤالات ساده.
قرن بیست و یکم: مجموعه داده های بزرگ برای حل مشکلات و سؤالات پیچیده.
علم آمار در آینده درگیر حل مسائل و مشکلات پیچیده ای می شود که تصمیم سازان و سیاست گذاران با آن روبه رو خواهند بود.
شاید بتوان بخشی از چالش هایی را که می توان به آن به عنوان نیازهای آینده پرداخت در قالب موارد ذیل طبقه بندی کرد:
•1. نیاز به اطلاعات و داده ها در سطح بی نالمللی و در درازمدت
•2. روش های نوآورانه آماردانان در مؤسسات و سازمان های تولیدکننده آمار
•3. گسترش فناوری های جدید به ویژه فناوری های مرتبط با IT
•4. بحث حفظ و نگهداری از اطلاعات
5.گسترش فرهنگ آماری
6.تشکیل سازمان بین المللی آمار
متأسفانه در ایران به رغم تمام شایستگی ها و توان بالقوه موجود، نه تنها مباحث آینده شناسانه در حوزه آمار تعریف نشده است ، بلکه نیازهای روز نیز یا شناسایی نشده اند و یا در مورد بخشی از آنها تدارک درستی دیده نشده است. در حال حاضر میل و گرایش به سوی انجام فعالیت ها و پروژه هایی به منظور استفاده از آمار و تحلیل های مرتبط با آن، روز به روز بیشتر می شود. نمود این مسئله را می توان در بسیاری از پروژه ها، پایان نامه ها و مقالات در تمامی علوم ازجمله اقتصاد، پزشکی وعلوم اجتماعی یافت. همین علاقه و میل به استفاده بیشتر از آمار در فعالیت های پژوهشی و تحقیقاتی باعث شده است که افرادی که اطلاعات کمی از این رشته دارند، نیز وارد عمل شده و به دلایل گوناگون، به انجام تحلیل ها و یا تولید آمار می پردازند و ناگفته پیداست که بهره مندی ناکافی ایشان از این علم منجر به نتایج اشتباه و گاه وارونه می شود.
از سوی دیگر، دستگاه ها و نهادهای مختلفی نیز به تولید آمار و یا تحلیل های آن می پردازند و این مسئله نیز گاهی مزید بر علت ناکارآمدی آمارها است.
*کارشناس مرکز تحقیقات استراتژیک
نظر شما