راه، راه آسمان است و مرکبش خلوت!

امیر حسین اوصالی، روزنامه نگار و پژوهشگر دینی می نویسد: راه، راه آسمان است و مرکبش خلوت. راه، راه آسمان است و مرکبش مناجات عاشقانه و مخلصانه با حضرت یار. و راه،‌ راه آسمان است و هادی راه‌ش "صحیفه‌ی سجادیه" که‌در تمامی حالات و مراتب نفس انسان در موضوع یک انسان و بنده با خالق خود حرفهای خود را درمیان گذاشته است.

به گزارش مبلغ امیرحسن اوصالی، روزنامه نگار و منتقد در مقاله ای که به مناسبت ولادت امام سجاد(ع) برای مبلغ با عنوان «ما و نحوه‌ی مواجهه‌مان با امام سجاد(ع) و صحیفه‌ی سجادیه» نوشته است، به انتقاد از نوع مواجهه ای که با شخصت امام سجاد(ع) در جامعه دینی ایران می شود پرداخته و آورده است:

دعا و موضوعیت انس با معشوق

در روایتی نقل شده است که جوان گستاخی به حضرت‌ موسی'ع' گفت: ای موسی برو به خدای خودت بگو چرا مرا عذاب نمی‌کند؟ من که اینقدر خطا و کارهای اشتباه انجام می‌دهم چرا دچار عذاب الهی نمی‌شوم؟!
حضرت موسی'ع' پاسخ جوان را نداده و درحالی‌که با خداوند متعال تکلم می‌کرد، ندا آمد: ای موسی برو به‌آن بنده‌ی من بگو همین که محبت خودم را از دلت خارج کرده‌ام، دچار عذاب نشده‌ای؟ و عذابی بیش‌تر از این می‌خواهی؟!
با مداقّه در این روایت درمی‌یابیم که در سلوک فردی_اجتماعی محبت داشتن به منبع لایزالِ ذات اقدس اله موضوعیت داشته و این "محبتِ" قلبی‌ست که انسان را به‌ گقت‌وگو و تکلم با خداوند متعال وادار می‌کند. و در معنای دقیق‌تر، سالک به همان‌ اندازه‌ای که با خداوند انس و الفت دارد، رنگ‌وبوی خدا به‌خود می‌گیرد و همان‌ اندازه درجه‌ی وجودی‌اش شدت یافته و در ذیل ولایت انسان کامل رشد می‌کند.
در روایتی دیگر آمده است:
الإمام الصادق علیه السلام : کانَ فیما ناجَی اللّه ُ عز و جل بِهِ موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام أن قالَ لَهُ : یَابنَ عِمرانَ ، کَذِبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی فَإِذا جَنَّهُ اللَّیلُ نامَ عَنّی ؛ ألَیسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلوَةَ حَبیبِهِ ؟! ها أنَا ذا ـ یَابنَ عِمرانَ ـ مُطَّلِعٌ عَلی أحِبّائی ، إذا جَنَّهُمُ اللَّیلُ حُوِّلَت أبصارُهُم مِن قُلوبِهِم ، ومَثُلَت عُقوبَتی بَینَ أعیُنِهِم ، یُخاطِبونّی عَنِ المُشاهَدَةِ ، ویُکَلِّمونّی عَنِ الحُضورِ .
یَابنَ عِمرانَ ، هَب لی مِن قَلبِکَ الخُشوعَ ، ومِن بَدَنِکَ الخُضوعَ ، ومِن عَینَیکَ الدُّموعَ فِی ظُلَمِ اللَّیلِ ، وَادعُنی ؛ فَإِنَّکَ تَجِدُنی قَریبا مُجیبا .
امام صادق علیه السلام : از جمله رازگویی های خداوند عز و جل با موسی بن عمران علیه السلام آن بود که به او فرمود : «ای پور عمران ! دروغ می گوید آن که می پندارد دوستم می دارد و چون شب درآید ، از من غفلت می کند و می خوابد . مگر هر دوستداری ، خلوت با محبوبش را دوست ندارد ؟ ای پور عمران ! اینک این منم که بر دوستانم آگاهم که چون شبْ آنان را فرو پوشد ، دیده دلشان می گردد و کیفرم (مجازاتم) پیش چشمانشان پدیدار می شود و چنان با من سخن می گویند که گویی مرا می بینند و چنان مرا مخاطب می سازند که گویی در حضورم هستند .
ای پور عمران ! از قلبتْ شکستگی ، از تنتْ افتادگی و از چشمانتْ اشک ها را در تاریکی شب ، نثار من کن و مرا بخوان که مرا نزدیک و اجابت کننده خواهی یافت»
این بدین معناست که "عشق" محور این عالم است و انسان اگر ادعای عاشقی می‌کند ابتدا باید با معشوق ازلی و ابدی خود اهل خلوت و انس باشد وگرنه دروغگو است! و به‌راستی عذابی بالاتر از این نیست که انسان در موضوع عشق با معشوق خود میل سخن نداشت و محرم خلوت انس نباشد که حافظ فرمود:
عاشق که شد که یار به‌حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
پس وقتی خداوند متعال می‌فرماید:"ادعونی استجب لکم" موضوعیت "خواستن" و "گفت‌وگو" مطرح می‌شود که در ادبیات دینی عنوان "دعا" و "مناجات" به‌خود می‌گیرد که به‌معنای سخن‌گفتن درگوشی و آهسته و در خلوت است؛ که آن نیز باید در مدار "عشق" و ساحت "رضا" قرار بگیرد وگرنه عبادتی است گداگونه که معشوق را برای ترس از آتش و شوق حور و بهشت می‌خواند.
و چه خوش گفت خواجه‌ی شیراز:
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به‌عذر نیم‌شبی کوش و گریه‌ی سحری
و در مضامین عرفانی و اخلاقی ما نیز این مسئله‌ با روایت مذکور اثبات شده است که در دل شب باید از خواب خوش بیدار شد و چندی هم در خدمت می و معشوق سپری کرد.
که:
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم‌شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش
که‌ یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
پس عاشق می‌کوشد تا محرم کوی دوست باشد و در مدار عشق و رضا ذیل ولایت انسان کامل سلوک خود را آغاز کند و این این سلوک به‌مثابه‌ی سفری است که مرکبی می‌خواهد و مرکب آن نیز سحر و مناجات است.
با این مقدمه که "خواستن" در سلوک فردی_اجتماعی موضوعیت داشته و سالک باید محرم خلوت انس و الفت حضرت یار باشد و رنگ‌وبوی معشوق را به‌خود بگیرد نگاهی به سیره و آموزه‌های امام‌سجاد'ع' در فرم دعا و صحیفه‌ی سجادیه می‌کنیم.

دعا به‌منزله‌ی امر سیاسی_تربیتی در جامعه‌ی توحید

آنچه حائز اهمیت بوده این است که ما باید نحوه‌ی مواجهه‌ی صواب و صحیح‌مان را با "امر" امام که در ادبیات دین حجیت برای ما دارد درک کنیم، چراکه اگر این درک به‌درستی حاصل نشود میزان الگوگیری ما از حضرات معصومین'ع' به‌خطا رفته و صرفا با یک شخصیت تاریخی مواجه می‌شویم؛ که ارتباط با امام یک پیوند قلبی است نه صرفا تاریخی.

این راستا می‌بینیم که جامعه‌ی عرفی ما نگاه صحیحی نسبت سیره و زندگانی امام‌سجاد'ع' نداشته و برخی مادحین نیز صرفا ایشان را یک امام عزلت گزیده و خلوت‌نشین در مدایح و روضه‌ها معرفی کرده‌اند و مخاطب زبانم‌لال ایشان را همیشه در بستر بیماری قلمداد می‌کند.
درحالی‌که با رجوع به تاریخ درمی‌یابیم که ایشان حتی در ساحت دعا نیز در جامعه کنش‌مندانه عمل کرده‌ و جامعه را به‌سمت توحید سوق داده‌اند.
"تربیت" که وطیفه‌ای امام است، در زمانه‌ی زندگانی حضرت‌سجاد'ع' مصادیق و فرم‌ دیگری به‌تن می‌کند و ‌امام به‌خوبی می‌داند که جامعه‌ای که پس از ۵۰سال رأس نوه‌ی پیامبر'ع' را در نیزه می‌بیند و ککش هم نمی‌گزد خلق‌وخوی درنده و حیوانی به‌خود گرفته است و راه چاره تزریق لطافت توحیدی در قالب دعا است.
پس وقتی بسط جامعه‌ی نیمه‌توحیدی عصر پیامبر با جنگ شناختی و رسانه‌ای امویان منقبض شده است و جز اندکی به‌ارتداد رسیده‌اند، راه چاره دیگر در جنگ و قیام‌ نیست؛ اگرچه اینجا قیام در قالب دعا صورت می‌گیرد.
و این‌جاست که کلام حضرت امام'ره' مصداق عینی پیدا می‌کند که فرمود:"اسلام همه‌چیزش سیاست است، حتی عبادتش"، چراکه وقتی فعالیت بیرونی امام'ع' را بررسی می‌کنیم در قبال تربیت ذیل صحیفه‌ی سجادیه برای رشد فطرت و لطافت، اندک است، و باید دانست که امام در قالب تربیت توحیدی_سیاسی توانست زمنیه‌ی شاگردان صادقین(علیهم السلام) را فراهم کرده و جامعه را در راستای امت‌سازی امامان بعد آماده سازد.
برای مثال گاهی با تربیت غلامی ذیل متون دینی و مناجاتی یک‌سالی اورا در منزل پرورش می‌داد و پس از آزادی او دیگر غلام نبود بلکه در موضع یک محدث و شاگرد امام به تبلیغ دین می‌پرداخت و خود نماینده‌ای می‌شد از اسلام. و از این شواهد در تاریخ بسیار است که خواندنش برای جامعه‌ی امروزی واجب است که امامِ در بستر بیماری را از ذهن خود خارج کرده و با امامی کنش‌مند و امت‌ساز جایگزین کنند.
پس چون اسلام یک دین سیاسی است، وظیفه‌ای اصلی امام نیز در محور سیاست معنا پیدا می‌کند. تنها تفاوت این امور در مصداق فعل است و نه در موضع آن. یعنی اگر سیدالشهدا'ع' قیام می‌کند و به شهادت می‌رسد و امام‌سجاد'ع' با تکیه بر دعا جامعه‌ای لطیف را برای درک قال الصادقین(علیهم‌السلام) آماده می‌کند، هردو امر سیاسی_دینی هستند و تنها در مصداق باهم متفاوت‌ند.

انسان معاصر و حجاب کثرت‌گرایی

حال وقتی می‌بینیم که انسان عصر مدرن در انحصار کثرت‌گرایی افتاده و حتی ثانیه‌ای خلوت برای خود نمی‌یابد، قدر و منزلت صحیفه‌ی سجادیه و آموزه‌های امام‌سجاد'ع' را درک می‌کنیم که چگونه انسان سربه‌زیر را به‌سوی آسمان سوق داده و از او انسانی آسمانی خلق می‌کنند. وقتی در جامعه‌ی اسلامی می‌بینیم انتشار کتاب‌های زرد رونق می‌گیرد، از بی‌محتوایی متون دینی نیست، بلکه در عدم ارتباط مخاطب و عدم تبلیغ متصدیان امور دینی است. مگر می‌شود دل به مناجات تائبین امام‌سجاد'ع' بدهیم و نصوح‌وار ضجه‌ی توبه نزنیم؟
چگونه می‌توان با مناجات شاکّین امام مانوس بود و دل به آرزوهای دور و دراز عالم اعتباریات و ماده سپرد؟
حجاب انسان عصر حاضر عقل چون‌وچرای خود است که روح تعبد را از وی گرفته و اورا از آسمان دور کرده و به‌قبال علی‌شریعتی دچار یک "الیناسیون" فرهنگی_سیاسی کرده و در چاه کثرت و ماده انداخته است.
راه، راه آسمان است و مرکبش خلوت.
راه، راه آسمان است و مرکبش مناجات عاشقانه و مخلصانه با حضرت یار. و راه،‌ راه آسمان است و هادی راه‌ش "صحیفه‌ی سجادیه" که‌در تمامی حالات و مراتب نفس انسان در موضوع یک انسان و بنده با خالق خود حرفهای خود را درمیان گذاشته است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1873332

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 7 =