اخیرا آقای حجت الاسلام قرائتی مطالبی در میان کتابداران در باره کتابخوانی و ماهیت علم مفید مضر و بی فایده بیان کرده اند که باید از آن اظهار تأسف کرد. اظهار تأسف برای مردمی که در دنیای علم و دانش فعلی، به توصیه ایشان باید با کنار گذاشتن هر نوع مطالعه ای، فقط قرآن بخوانند.
در مطالبی که آقای قرائتی در میان کتابداران بیان کرده، چنان شأن علم و عالم و دانش با استدلالهای سست و بی پایه کوچک شده که آدمی با مرور بر آن می تواند به عمق فاجعهای که در تمدن اسلامی برای عقب ماندگی ما رخ داده پی ببرد.
مقدمتا باید عرض کنم که یکی از دشواریهای ما در این تمدن اسلامی، و یکی از اصلی ترین علل عقب ماندگی ما همین تعریف نادرست از علم است که سبب شده ما مسلمانان دانش و دانایی را جز در حوزه متون دینی کنار گذاشته، به بهانه خواندن قرآن و با استناد به برخی از استدلالهای بظاهر دینی اما در باطن ضد علم، علوم طبیعی و ریاضی را خوار کنیم.
شگفت آن که اکنون هم پس از آن که پانصد سال است غرب با تصرف حوزه علم و دانش دنیا را تحت سلطه خود در آورده، یک مربی دینی، با موقعیت و محبوبیتی که به خاطر مثل ها و داستانهایش دارد، دوباره به بیان آموزه هایی پرداخته است که اگر ما به آنها عمل کنیم ما را به دوره انحطاط بر می گرداند. البته روشن است که خواندن قرآن به عنوان کتاب هدایت توصیه ای است قرآنی و دینی، اما آیا همه متفکران مسلمان، حتی در امر هدایت دینی، تنها به خواندن قرآن تمسک کرده اند؟ جای حدیث کجاست؟ جای تأمل و تفکر کجاست؟ جای این همه فقه و حقوق کجاست؟ جای این همه تاریخ اسلام کجاست؟
بنده البته از آقای قرائتی و امثال ایشان که وقت و فرصت سیما و صدا را غالبا گرفتهاند، انتظاری ندارم، از کسانی انتظار دارم که تصور می کنند ایشان باید در باره هر چیزی اظهار نظر کند و الزاما باید پخش شود.
عجله نکنید و از آنچه عرض کردم، تعجب نکنید. اگر مطالبی که در فارس و خبرآنلاین از قول ایشان نقل شده درست باشد، مرور بر آنها میتواند خوانندگان محترم را با عمق این نگاه نادرست آشنا سازد.
در متن خبر آمده است:
ایشان در ادامه خطاب به کتابداران حاضر در جمع گفت: «من شما را نمیشناسم ولی میدانم حقوقتان کم است دوم اینکه آدمهای خوبی هم هستید، سوم اینکه گزینش هم شدهاید، اما زیر همین سقف از شما میخواهم نذر کنید یک دوره کامل تفسیر قرآن را مطالعه کنید. شما به هیچ کتابی نیاز ندارید و قرآن برای شما کافی است. من 33 سال در صدا و سیما هر پنجشنبه برنامه داشتم و یک شب هم این برنامه تعطیل نشده است هیچ کتابی هم مطالعه نمیکنم اگر شما تفسیر قرآن را بخوانید بینیاز میشوید، هر چه که بخواهید در قرآن هست.»
از مطالب بعدی معلوم می شود که مقصود ایشان فقط دانش دینی نیست، بلکه همه دانشهاست. حتی روزنامه خوانی و دانستن این که ارتفاع هیمالیا چه قدر است و در دوره سلجوقی چه گذشته است. تازه اگر مقصودشان همان علم دینی هم بود، که نیست، باید گفت، ایشان چندان قرآن گرا شده اند که به حدیث اهل بیت هم توجهی نکردهاند. اما واقعیت آن است که از مجموع خبر چنین بر می آید که مقصود ایشان کلیت علم و دانش است.
اکنون باید از ایشان پرسید: اگر همه چیز در قرآن هست و مقصود از همه چیز، همه دانش های بشری است که آدمی باید با مطالعه تجارب و تحقیقات گذشته و حال بشر به دست آورد، پس این دنیای عریض و طویل علم و دانش از طب و نجوم و محصولات آن دانش در صنعت و علم و فن چیست؟
هزار سال، ایشان و اسلافشان و اسلاف بنده همگی سوار الاغ و اسب و قاطر و شتر می شدند و یک ماه طول می کشید تا به مشهد بروند، اکنون بلیطی گرفته، سوار هواپیما شده، هواپیمایی که محصول چند هزار سال دانش بشر است، و ساعتی بعد در فرودگاه مشهد پیاده می شوند. پس این هم علم پزشکی و پیشرفت و دانش طب چیست؟ ایا همه این علوم در قرآن هست؟
مقصود ایشان خطاب به کتابدارانی که وظیفه شان راهنمایی دیگران به خواندن کتاب است، در این که فقط قرآن بخوانید، با چه مقصودی ابراز شده است؟
جالب است که ایشان در همان سخنرانی، به کتابهای درسی مدارس که اساس پیشرفت علم در مدارس ماست، ایراد گرفته و بسیاری از مطالب را بی فایده و حتی مضر می دانند. ایشان در همین جمع کتابدار که باید راهنمای کودکان و جوانان ما برای مطالعه انواع کتابها در هر نوع دانش و دانستنی باشند گفته است:
خیلی از اطلاعاتی که در کتابهای دانشگاهی و کتابهای مدارس آمده است لغو و بیهوده است مثلا به بچههای ما چه ربطی دارد که کوه هیمالیا چند متر است، به شما چه، پدرت بالای کوه هیمالیا رفته؟ مادرت بالای کوه هیمالیا رفته؟ خودت میخواهی بروی؟ یا اینکه تاریخ سلجوقیان چه ربطی به بچه ما دارد.»
راستی این اندازه تاریخ و جغرافیا بی ارزش است؟ ایشان چه تعریفی از علم دارند؟ این همه تلاش در جغرافیا و دانش نقشه کشی، و اندازه گیری های دقیق، کشف راه های مهم دریایی و سفرهای دور و دراز بر اساس آن کشفیات که ایشان آنها را علم بی فایده و یا حتی مضر و وقت گیر برای دانش آموز می دانند، همه پرت و پلاست و باید از کتابهای درسی حذف شود؟ آیا غرب جز از راه همین کشفیات بر جهان تسلط یافته است؟ و هزار پرسش واضح دیگر برای بشر که ما هنوز اندر خم یک کوچه آن مانده ایم.
عجیب است که حضرت قرائتی در همین سخنرانی مدعی می شوند که همین قرآن را تا بحال کسی درست نفهمیده است و فقط عده اندکی که لابد خود ایشان هم از آنهاست آن را خوب درک کرده است.
عبارت ایشان چنین است:
من قصد دارم درباره مهمترین کتاب یعنی قرآن صحبت کنم. به جرأت میتوانم بگویم که کسی تاکنون قرآن را نفهمیده است به جز اهل بیت و افراد بسیار اندکی.
آخرین افاضه ایشان این است که:
من در یک سال یک ساعت هم روزنامه نمیخوانم، کمبود هم ندارم. خلاصه اخبار کافی است
بنابرین یک دنیا آدم در این دنیا که در کار نشر و پخش و تدوین و ترویج علم از طریق روزنامه ها هستند آدم های بیکاره اند.
اگر این روش در ترویج مفهوم در میان ما جاری باشد، مطمئن باید باشیم که هرچه زودتر باید سفره و علم و دانش را برچیده و مثل برخی از سلفی ها فقط به حفظ کردن قرآن و حدیث بپردازیم و باب عقل و علم ودانش را ببنیدیم.
در پایان باید عرض کنم آنچه برای بنده جالب است این که، در کشوری که رهبری آن دو دهه است به طور مکرر روی علم و دانش تکیه می کند و به دنبال پیشرفت کشور از راه توسعه دانشگاه ها و علم و پژوهش است و بارها در سال برای دیدار با استادان و دانشجویان نخبه وقت می گذارد و دهها سخنرانی در ترویج علم دارد، چنین مطالبی ابراز می شود.
از دیگر افتخارات ایشان در آن سخنرانی این است:
من 30 سال معاون وزیر بودم، اما کاری به وزیرها نداشتهام. اصلا بعضی وزیرها آمدند و رفتند و من ندیدمشان. مثلا آقای فرشیدی چند سال وزیر بود و من یک بار هم ندیدمش.
در باره اهمیت علم و دانش هم در قرآن این افاضه ایشان جای تأمل دارد:
وی در ادامه با شمردن مثالهایی از قرآن گفت: «مثلا در یکی از آیات قرآن آمده است بدترین صدا، صدای خر است حالا اگر شما این را به یک نفر در کانادا یا آمریکا نشان دهید میگوید این بود دین شما که میگوید صدای خر بدترین صدا است؟ اما همین خودش یک پروژه علمی است. شما بزرگترین دکترهای اعصاب را دعوت کنید تا بر روی تأثیر صدای همه موجودات روی اعصاب انسان آزمایش کنند و آنگاه نظر بدهید.»
نظر شما