در یکی از میزگردهای سومین کنگره ملی روان شناسی که در داشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران برگزار شد، به این موضوع خیلی تاکید گردید که درایران و افغانستان و عراق و سوریه استرس و اضطراب بالاست و در مقابل، در برخی کشورهای غربی میزان آن پایین است.

در یکی از میزگردهای سومین کنگره ملی روان شناسی که در داشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران برگزار شد، به این موضوع خیلی تاکید گردید که درایران و افغانستان و عراق و سوریه استرس و اضطراب بالاست و در مقابل، در برخی کشورهای غربی میزان آن پایین است.

درنگاه ایشان، عامل اصلی استرس و اضطراب بالا در کشورهای دسته اول، نوع حکمرانی آنها قلمداد می شود. من به عنوان یکی از اعضای آن میزگرد یا بقول امروزی ها، پنل! عرض کردم که نمی توان نوع حکمرانی را درباره ایجاد استرس و اضطراب فردی و اجتماعی نادیده گرفت؛ اما آنچه که درباره این کشورها صدق می کند، فشار بی امان جنگ و تروریسم براین ملتهاست که دقیقا توسط کشورهایی صورت می پذیرد که مردم آنها به زعم ایشان، استرس بسیار پایینی دارد. نیازی به اثبات این موضوع نیست که کشورهایی همچون عراق و سوریه و افغانستان، اضطراب بالایی را تجربه می کنند. این موضوع نیازی به اثبات ندارد. همه می دانند که مردم این کشورها مظلومانه و دراثر ظلم تروریستها، روز و شب، و هرآن در التهاب و ترس و یا دلهره ی یک انفجار بسر می برند. طبیعی است وقتی ملتی هر روز یک تروما و بحران دست ساز را تجربه می کند، همواره در التهاب واسترس بسر می برد.

آنچه مورد تقاضاست این است که روان شناسان به دلایل و عوامل اصلی این اضطرابها پاسخ دهند و صرفا توصیف کننده وضع موجود نباشد؛ و البته درتبیین بروز دلهره ها، واقع بین باشند و به گونه ای اظهار نظر نکنند که گویی دراین جهان زندگی نمی کنند. باید به این سوال پاسخ بدهیم چه کسانی تروریسم را در مناطق مورد نظر گسترش داده و هرروز یک بحران و جنگ افروزی جدیدی را به مردم بی گناه این مناطق تحمیل می کنند. دقیقا کسانی این وضعیت را برای جهان امروز درست کرده اند که مردم شان درفضای امن بسر می برند، اما امنیت وآرامش را به بهانه های واهی و به قصد استیلای سیاسی واقتصادی از مردم دیگر سلب کرده اند.

متاسفانه روان شناسی و روانپزشکی امروز دنیا، دردسته بندی بیماری های روانی، از رفتارهای سبعانه داعشی گونه و خشونتهای بسیار بالا همانند آنچه که علیه مسلمانان روهینگیایی درمیانمار اتفاق می افتد؛ ذکری نمی کنند. شاید از دنیای اطراف خود غافل هستند. سوال امروز ازحوزه روانپزشکی و روان شناسی این است که جنایتکاران جنگی، کسانی که هزاران زن وکودک را در آتش می سوزانند، درکدام طبقه بندی بیماریهای روانی جای می گیرند؟ آیا اصولا این افراد در دسته بندی های رایج بیماریهای روانی(DSM) بیمار خوانده می شوند یا نه ؟ اگر تروریستهای خشن و حامیان آنها بیمار نیستند، پس چه کسانی بیمار هستند؟ ممکن است پاسخ این باشد که روان شناسی و روانپزشکی صرفا به حوزه های فردی انسان ورود می کند. که این پاسخ بدلیل اینکه روان شناسی در گستره سیاسی، اجتماعی و مدیریت حضور دارد، مسموع نیست و روان شناسی نمی تواند به رفتار جمعی وسیاسی درکنار رفتار فردی بی اعتنا باشد.

اصولابخش قابل ملاحظه ای از رفتار فردی در زمینه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قابل تحلیل و وارسی است. به نظر می رسد که متخصصین علوم انسانی، ازجمله روان شناسان نمی توانند صرفا رفتارها را براساس آموزه های روان شناسی کلاسیک و بدون شناخت ویژگی های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی تحلیل کنند. براین اساس توجه به زمینه های فرهنگی اجتماعی و استناد بر یافته های روان شناسی بومی، در تبیین واقع گرایانه پدیده های روان شناختی مورد تاکید است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 759534

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =