مهرداد ناظری

با وجود اینکه در سالهای اخیر سخن از تغییرات و اصلاحات اساسی در ساختار آموزش و پرورش به میان آمده اما همچنان باید اذعان نمود که این اصلاحات نتوانسته ساختار بنیادین آموزش و پرورش را دچار تغییر و تحول نماید و عرصه تغییرات محدود به لایه بیرونی این مجموعه بزرگ شده است.

تحول بنیادی زمانی محقق می شود که استراتژی منجسم، پویا و یکپارچه ای برای این سیستم طراحی و تدوین گردیده و در عمل نیز آنها به دقت و تدریجاً پیاده شود.
در هر حال چون در شرایط فعلی سازمان اموزش و پرورش یک بعدی و بدون ارتباط با سایر نهاد ها و مجموعه های اجرایی کشور عمل می کند،وفاقد استراتژی تغییر است با مسائل مختلفی دست به گریبان است.

یکی از این مسائلی که آموزش و پرورش نتوانسته در خود درونی نماید بحث توجه به خلاقیت و هوش خلاقه دانش آموزان است. با توجه به اینکه در هزاره سوم در بسیاری از سیستمهای آموزش و پرورش پیشرفته چرخش قابل توجهی در جایگزینی آموزشهای مبتنی بر حافظه محوری به آموزشهای مبتنی بر خلاقیت ایجاد شده است،اما نظام آموزش و پرورش ایران همچنان بر هوش انتزاعی (IQ) و حافظه دانش آموزان تاکید دارد.
این بدان معناست که در چنین چارچوبی یک دانش آموز زرنگ ،دانش آموزی است که بتواند دروس خود را حفظ نموده و یا از عهده امتحانات پایان ترم برآید. در حالی که در بحث خلاقیت آنچه اهمیت دارد این است که یک دانش‌آموز چگونه می تواند به یک سوال پاسخ های جدید و متفاوت ارائه دهد. ایده پروری، روحیه آفرینش گری، تصویرسازی از ویژگی های دانش اموزان و معلم ها در یک مدرسه خلاق است که همه می توانند آنرا تجربه نمایند.
اما از آنجایی که در نظام آموزش و پرورش ایران همچنان ما انتظار داریم که بچه ها در دروسشان موفق شوند و بتوانند به دانشگاه راه یابند فراموش می کنیم که به آنها فرصت اندیشیدن متفاوت را بدهیم. در واقع حتی در کلاسهای فوق برنامه و مدارس تیزهوشان نیز اصولا توجهی به فکر نو، تصویر گری و یادگیری خلاق و شکوفائی استعدادهای بچه ها نمی شود. تنها تفاوت کلاس تیزهوشان با سایرمدارس این است که آنها دروس سالهای بالاتر را به طور فشرده تر می خوانند و معلم های متبحرتری به آنها آموزش می دهند تا آنها ستاره های فیزیک و شیمی و زیست شناسی شوند.
اگر بخواهیم تفاوت میان مدارس فعلی ایران با مدارس خلاق را در نظر بگیریم باید به این موضوع توجه کنیم که در مدارس فعلی به تفکر همگرا بیشتر توجه می شود در حالی که در مدارس خلاق تاکید بر تفکر واگراست.
تفکر همگرا به دنبال ارائه بهترین پاسخ یا پاسخ-های مشخص به یک موضوع یا مسئله است در حالی که تفکر واگرا در جستجوی پاسخ های متفاوت، شگفت انگیز، ناب و حتی راه حل های غیر ممکن می گردد. البته امروزه متخصصین تعلیم و تربیت بر این اعتقادند که تفکر خلاق حاصل همگرایی و توجه همزمان به تفکر همگرا و واگراست.
اما در هر حال نباید از یاد برد که تفکر واگرا اساساً بر خلاقیت تاکید دارد و آن چیزی ست که در نظام آموزش و پرورش ایران نه معلم ها چندان از آن بهره ای دارند و نه به دانش آموزان چنین فرصت هایی برای شکوفایی ذهنشان داده می شود. لذا با این اوصاف و با همه تغییراتی که به نظر می رسد مجموعه دست اندرکاران و مسئولین نظام آموزش و پرورش و جناب آقای حاجی بابایی در پی آن هستند نتوانسته اند صورت مسئله را تغییر داده و چاره ساز این سازمان پر چالش باشند.
امروز همه دانش آموزان ایرانی به مدرسه می آیند تا ریاضی و فیزیک و زیست شناسی یاد بگیرند و در پی آن در یکی از دانشگاه های کشور برای مهندس یا دکتر شدن تلاش کنند. در حالی که هدف اصلی آموزش در عصر اطلاعات تربیت شهروندان مسئول، منتقد، پیشرو و نوآور است پس با این اوصاف باید بپذیریم که هدف اصلی تغییرات لزوماً‌ به تغییر در نگرش ها و دیدگاه های ما نسبت به آموزش مرتبط خواهد بود.
در قرن حاضر جامعه ای که آموزش را بر اساس عرف ، عادات ، راهکارهای پذیرفته شده و هنجار مند پیش می برد نمی تواند به آینده توسعه امیدوار باشد. توسعه آموزشی زمانی محقق می شود که دانش آموزان سنت شکنی، ساختارشکنی ،نقادی و تفسیرگرا بودن را آموخته و در مشاغل مختلف آنرا بکار گیرند.
خروجی مدارس خلاق دانش آموزانی ست که به این درایت رسیده اند که مسیر خاصی برای تفکر وجود ندارد و برای رسیدن به موفقیت هزاران راه وجود دارد،که هر کس می تواند هر یک از ان هارا و بر اساس خواسته خود انتخاب و طی نماید. این گونه از دانش آموزان از عرف و عادات دور شده و برای مسائل ، پاسخ ها و راه کارهای متفاوت ارائه می دهند.
اما خروجی مدارس سنتی و سیستم گرا صرفا توجه به راه حل های قدیمی ست و آن جا فرصتی برای اشتباه و خطا وجود ندارد و انها ملزمند از راه هایی که می شناسند برای رسیدن به هدف بهره ببرند .

به نظر می رسد با توجه به شرایط فعلی حاکم بر نظام آموزش و پرورش ایران امکان چنین تغییری به سادگی میسر نیست؛

نکته اول اینکه ساختار فعلی ساختاری عریض و طویل، غیر منعطف و ایستاست که توان پذیرش تغییرات را بر اساس انچه در بالا گفته شد، ندارد.
نکته دوم اینکه مدیریت تصمیم گیرنده در سطوح مختلف این سازمان همچنان بر روشهای سنتی و از بالا به پایین تاکید دارند،که این روش در عمل هزینه بر و نا کارامد است و در عمل باعث فرسایش توان این سیستم می شود.
نکته سوم اینکه چون بسیاری از معلم ها و مربیان آموزشی در سیستم آموزشهای مبتنی بر تفکر همگرا تربیت شدند لذا پذیرش و تغییر ذهن آنها کاری بسیار دشوار، زمان بر و هزینه بر است. لذا به سادگی نمی توان انتظار استفاده معلم ها از روش های خلاق را داشت.
نکته چهارم اینکه دانش-آموزان بر خلاف سایر اجزای نظام آموزش و پرورش به دلیل تولد در عصر اطلاعات و اینترنت دارای ذهنی پویا و منعطف هستند منتها به شرط اینکه این ذهن پویا در راستای درست و صحیحی تربیت شده و دستگاه تعلیم و تربیت کشور چه در سطح خانواده و در چه در سطح آموزش و پرورش و به تبع آن در آموزش عالی، توانایی پرورش و شکوفایی آن را داشته باشد. در غیر این صورت هر تغییری که به تحول در این سطح توجه ننماید نمیتواند موثر و تاثیرگذار باشد. 
 

 

* مدرس خلاقیت و کارشناس حوزه جامعه شناسی آموزش و پرورش

47301

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 186118

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۰:۴۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۲
    2 1
    والا کتابهای دوره دبیرستان و پیش دانشگاهی را که نگاه می کنم آنقدر اطلاعات در مغز بچه می ریزند که اصلا فرصت فکر کردن هم به او نمی دهند. اطلاعاتی که یک نوجوان نمی داند کاربرد آنها چیست. بعد که به دانشگاهها نگاه می کنی می بینی سطح آموزش ناگهان با شیب زیاد افت می کند. یک جوان لیسانسه با تمامی اطلاعاتی که حفظ کرده و نیافتن کارایی این اطلاعات در زمان دانشگاه وقتی فارغ التحصیل می شود یک آدمی است که کارایی در امر اجرای تخصصی این انباشت را ندارد.
  • بدون نام IR ۱۱:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۲
    4 1
    عزیزم وقتی هنوز تو مدرسه غیر انتفاعی که کلی پول می گیره می زنن تو سر بچه کلاس اول (6 ساله ) و بهش می گن (الاغ) خلاقیت رو کجا می تونی جا بدی؟ قربون شکلت وقتی ادب نیست و جایی نداره خلاقیت رو می خوای چی کار
  • بدون نام IR ۱۲:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 0
    انتقاد نسبت به يك سيستم كهنه، هميشه وجود دارد. بايد هدف و برنامه ريزي جديدتري شكل بگيرد كه در اين گفتار بالا آمده است و سپس مجدانه در شكل گرفتن آن كوشا باشيم.
  • رجبی IR ۰۸:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۴
    1 0
    با تشکرازنویسنده محترم. به نظرمن نظامآموزشی ما از پایه(دبستان) مشکل دارد .و می بایست همانند کشورزاپن معلم های سال اول تا سوم دبستان را از بین دانش آموختگان روانشناس انتخاب کرد و پس از اموزش های لازم تدریس.آنانرا در این مقطع تحصیلی استفاده کرد.اینان فوندانسون ذهنی دانش آموزرا طوری برنامه ریزی میکننذ که بتوانند با بالا رفتن سن و شعور اجتمایی و کسب مهارت های لازم .برای کشورشان مثمر ثمر باشند