مریم آموسا: شنبه شب فرهنگسرای ارسباران میزبان جمعی از علاقمندان نمایشنامهنویسی ایران بود، در نشستی که به نقد بررسی نمایشنامه «از پشت شیشهها» نوشته «اکبر رادی» اختصاص داشت. در این نشست «بهرام بیضایی» از علاقهاش برای روی صحنه بردن این نمایشنامه گفت و تغییراتی که رادی برای جلب نظر منتقدان دهه 40 که معتقد به هنر متعهد بودند، در اصل این نمایشنامه به وجود آورد. دههای که در آن تب مبارزات مسلحانه بالا گرفته بود و «حاکمیت چاقوی قیصر» بر هنر و ادبیات ما سیطره پیدا کرد.
به باور منتقدان این دوران که «جلال آلآحمد» سردسته آنها به شمار میرفت، باید قید اثری که به واقعیتهای اجتماعی بیاعتنا بود را زد. شیوه نقدی که تنها به تعهد هنر بها میداد و دیگر جنبههای زیباییشناسی متن از جمله دیالوگنویسی، زبان از دید آن محروم بود.
در ابتدای این مراسم که از سوی بنیاد اکبر رادی ترتیب داده شده بود، نمایشنامهخوانی «از پشت شیشهها» به کارگردانی «محمد یعقوبی» و «رضا شفیعیان» اجرا شد و پس از آن «بهرام بیضایی» به تحلیل و بررسی این نمایشنامه پرداخت. بیضایی در این نشست بارها از عدم حضور «رادی» ابراز تأسف کرد و گفت کاش «رادی» در این نشست میبود تا به عنوان داوری صحبتهای ما را میشنید و خودش خوب و بد گفتههای ما را قضاوت میکرد، چرا که هریک از ما براساس دیدگاه خود یک اثر را نقد و بررسی میکنیم و او تنها کسی بود که به این متن نزدیک بود و میدانست چه چیزی از این متن میخواهد.
به گفته وی 3نمایشنامه «از پشت شیشهها»، «ارثیه ایرانی» و «پلکان» از محبوبترین نمایشنامههای رادی برای بیضایی هستند؛ چرا که رادی با نوشتن این 3 نمایشنامه از حوزه شخصی بیرون آمد و پا به عرصه تئاتر تجربی گذاشت.
وی در ادامه درباره دورانی که در دانشکده هنرهای زیبا نمایش نامهنویسی درس میداد، گفت و پایاننامههایی که براساس آثار «نعلبندیان»، «رادی»، «ساعدی» و. . . در این دوران نوشته شد. به گفته فیلمنامه نویس فیلم «روز واقعه» در این دوران 32 پایاننامه براساس آثار رادی نوشته شد که هماکنون نیز اسناد این پایاننامهها در اختیار اوست و میتواند برای بررسی آثار این نمایشنامهنویس در اختیار پژوهشگران قرار دهد.
کارگردان نمایش «افرا» با اشاره به شناختنامه رادی گفت: تمام پایاننامهها و این شناخت نامه، تاکنون نتوانستهاند به این پرسش من پاسخ بدهند که چه زمانی رادی نمایشنامهنویسی را شروع کرده است. بیضایی با اشاره به فضای حاکم بر دهه 40 و طرح مباحثی چون رسالت هنر گفت، همه این عوامل موجب شد که من در این دهه برای فرار از این جریان روشنفکری که بر هنر ما غالب شده بود، به سمت نمایش عروسکی روی بیاورم.
وی افزود: چیزی که باید بگویم این است که نمایشنامه «از پشت شیشهها» تحت تأثیر اگزیستانسیالیسم نیست، بلکه تحت تأثیر جریان تئاتر یا هنر «آنگاژه» است یعنی تئاتر متعهد و مسئول. نمایشنامه به شدت در فضای تئاتر متعهد شکل پیدا کرده و به نظر من بزرگترین لطمهای که نمایشنامه دیده از همین نقطه نظر است.
به گفته بیضایی نخستین بار نمایشنامه «ازپشت شیشهها» در سال 1346 از سوی انتشارات «پبام نوین» چاپ شد ویک سال بعد رادی این نمایشنامه را براساس نقدهای روشنفکری آن دوران و برخی نظرات «جلال آلاحمد» بازنویسی و منتشر کرد مشکل بیضایی با این متن هم از همین بازنویسی شروع شد.
او میگوید: یک بار که با رادی و چند نفر از روشنفکران آن روز از جمله آلاحمد در «کافه فیروز» جمع شده بودیم که درباره این نمایشنامه صحبت کنیم، آلاحمد به رادی گفت که چرا شخصیت مرد این نمایشنامه حرکتی ندارد، چرا از خانه بیرون نمیآید و در نهایت رادی برای فرار از این وضیعت به نویسنده چوب دستی داد و با این کارش بزرگترین لطمه را به این نمایشنامه زد.
اگر روزی که بخواهم این نمایشنامه را روی صحنه ببرم اولین چیزی که از آن حذف میکنم، چوب زیربغل شخصیت نویسنده است. اندوه و سرخوردگی نویسنده ناشی از ضعف او از راه رفتن نیست، بلکه ناشی از نابهسامانی جامعه دوران اوست. اما چیزی که امروزه در متن این نمایشنامه بیش از پیش خودش را نشان میدهد، ناتوانی و اندوه نویسنده ناشی از عدم حرکت است.
در این دوران که رادی نمایشنامه «از پشت شیشهها» را نوشت من هنوز کارگردان نشده بودم و ذوقزدگی من و او برای اینکه روزی این نمایش را روی صحنه ببرم، یک جسارت بود. بیضایی معتقد است که در متن بازنویسی شده نمایشنامه «از پشت شیشهها»، برخی ریزکاریها حذف و اتفاقاً برخی جنبههای زمخت نمایشنامه بزرگنمایی شده است، نظیر اتفاقاتی که برای خانواده «درخشانها» در این نمایشنامه میافتد.
به گفته بیضایی مهمترین مشکل نمایشنامه «از پشت شیشهها»، شخصیتپردازی آن است که شخصیت مرد نمایش را در زمره بدترین شخصیتی که تاکنون رادی خلق کرده است، قرار میدهد. مشکلی که رادی به سادگی آب خوردن میتوانست حل کند.
فکر میکنم رادی با تصویر اینکه بازیگری چون جلال آلاحمد نقش نویسنده را ایفا کند به سمت شخصیتپردازی نرفته است. این متن برای آلاحمد فوقالعاده است ولی رادی فراموش میکند که ما هیچ بازیگری به خوبی آلاحمد نه در آن زمان داشتیم و نه حالا در تئاتر داریم. نفوذ کلام، کاریزما و حضور آلاحمد در صحنه منحصر به فرد بود و حال که باید بازیگری دیگر این نقش را ایفا کند ما به شخصیتپردازی نیاز داریم.
بیضایی ادامه داد: ما در نمایشنامه خیلی دیر به زاینده بودن بامداد پی میبریم که این خوب نیست. بامداد بر خلاف رادی آدمی است فاقد تخیل، خاطره، طنز، تحلیل، ایجاد ارتباط، مهر و خروش است. ما در «از پشت شیشهها» نمیبینیم که نویسنده بنویسد و فاقد همه خصوصیاتی است که در رادی وجود داشت.
چوب زیربغل دادن به نویسنده به جای شخصیتسازی «از پشت شیشهها» اشتباه بزرگ دیگری را نیز مرتکب میشود و شخصیت را نزدیک میکند به شخصیت فیلم «شب طولانی 43». این فیلم در زمان جنگ جهانی دوم و در ایتالیا رخ میدهدکه شخصیت اصلی آن نویسندهای افلیج است که در خانه مینشیند و زنش او را از وقایع باخبر میکند. بیضایی معتقد است که به جای چوب زیربغل چیزهای دیگری نظیر طنز، نگرش، نظر و اعتراض که مشخصه برخی نویسندگان دهه 40 است را بایدبه بامداد داد.
به باور بیضایی شخصیت مریم، زن بامداد یکی از بهترین شخصیتهایی زنی است که از سوی رادی خلق شده است و در این نمایشنامه در عین حال که زایایی ندارد، اما نقش یک پیامآور را بازی میکند و اتفاقات بیرون را برای مانقل میکند و در برابر ما پیر و فرسوده میشود و این بهایی است که او در راه شخصیت نویسنده میدهد. مریم و بامداد زندگی نکردند و از پشت شیشهها ناظر زندگی دیگران بودند و رادی چیزی را پیشبینی میکند که متأسفانه در آن زمان به عنوان رسالت نویسنده بر دوش ما گذاشته میشد.
«از پشت شیشهها» نمایشنامهای است که رادی باید میآزمود از چارچوب تئاتر صحنهای خارج شود و گذر زمان را روی صحنه آزمایش کند. به نظر من این نمایشنامه به یک بازنویسی نیاز دارد که رادی این کار را نکرد. بیضایی معتقد است که رادی میتوانست در اصلاح نویسنده به خود رجوع کند و بامداد را از شخصیت تکبعدی خارج کند.
شخصیتهای زنده در نمایشنامه خانواده درخشان هستند. میدانیم که شخصیتهای منفی همیشه زندهتر از شخصیتهای مثبت هستند. اما اشکال در نسخههای دوم و سوم نمایشنامه در این است که درخشانها شروع به نقد و تمسخر خود میکنند که این کار از رادی بعید است. رادی باید اجازه میداد ما درباره درخشانها قضاوت کنیم و اگر درخشانها به خانه بامداد و مریم رفت و آمد نمیکردند، نویسنده قصد داشت چه چیزی را بنویسد.
به باور این کارگردان برخی از موضوعات مطرح شده در نمایشنامه «از پشت شیشهها» از مگسشدن درخشانها در حد یک فکر ادبی باقی میمانند و فکری صحنهای نیست. همچنانکه کرگدن شدن در «چوب به دستهای ورزیل» یک فکر ادبی است، همچنان که در فیلم «پرخوری» ساخته مارکو فرری هرگز آدمها از فرط پرخوری گنده نمیشوند، اینها اندیشههای ادبی است. شاید بهتر بود رادی برای اجرای این اندیشه ادبی راهی برای اجرا شدن پیدا میکرد.
آرزو میکردم که این صحبتها در حیات و حضور رادی گفته میشد زیرا جای رادی برای من و همه ما و تئاتر ایران خالی است و امیدوارم آثارش اجراهای شایستهای پیدا کنند. در پایان این جلسه با حضور بهرام بیضایی از حمیدهبانو عنقا همسر زندهیاد رادی تقدیر شد و لوح تقدیری نیز از طرف بنیاد اکبر رادی به بیضایی اهدا شد.
نظر شما