۰ نفر
۱۶ دی ۱۳۹۴ - ۰۶:۲۴

سال ۶۵ و قبل از عملیات فتح ۱؛ تمام دوره های آموزشی از قبیل آمادگی های رزمی، انفجار، نقشه خوانی و نجوم، یا حتی مقررات بین المللی مربوط به اسرای جنگی در میان کوههای اطراف کرمانشاه و مکانی به نام "تنگه کنشت" انجام می شد.

اگر به هر دلیلی مثل تلفن زدن یا استحمام به شهر می آمدیم،مجتمع فرهنگیان کرمانشاه (باختران آن روزها) محل استقرار موقت بچه های تخریب بود.

علی عاصمی

برای خانواده علی عاصمی، آپارتمانی در نظر گرفته بودند. گفت زیاد است. به آپارتمانی رفت که اتاقهایش انبار و ... بود. فقط یک اتاق را گرفت. کف اتاق هم به جای فرش، پتوهای مشکی رنگ سربازی بود. با کمی لوازم اولیه خورد و خوراک.

بچه های تخریب یک تلویزیون ۱۲ اینچ سیاه و سفید را برای خانواده علی آقا بردند تا حوصله شان سر نرود. علی، بر افروخته تلویزیون را برگرداند و با عتاب به بانیان این کار گفت "رزمنده ها واجب ترند یا خانواده من؟!"

غروبی بود. همه خسته بودند. اما خستگی علی و بچه ها، معمولا با حضور رسول بر طرف می شد. علی، رسول را آورد، روی موتور نگاه داشت و نگاه کرد ... نتیجه شد همین تصویر.
آخرین نگاه های علی؛ هم به رسول عاصمی عزیز، هم به ما.

(سیزدهم دی 94)

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 495369

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سیدمهدی کاظمی IR ۱۹:۲۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    1 0
    روحشان شاد آدمهای بی ریا و بی ادعا.