۰ نفر
۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۳:۲۵

روزی روزگاری در جایی نه چندان دور مردمانی زندگی می کردند که به اخلاقیات شهره بودند؛ از آریایی و پارسایی بگیر تا رسم مسلمانی کسی در این دیار در نمی ماند از درد بی کسی.

اماچند سالیست که گویا به هر دلیلی ورق برگشته است و ما مردم از آن چه رسم مردی و مردمیست فاصله گرفته ایم.

حقیقت این است که کمتر 10 سال است شاید، که شداید اقتصادی و افول اجتماعی و اخلاقی که ناشی از برنامه ریزی و اجرای غلط برخی سیاستها بود، اوضاع اقتصادی و اجتماعی ما ایرانیان را به شدت دگرگون کرده است.

البته صحبت بر سر پر کشیدن گوشت و مرغ و لبنیات و چه و چه از سفره ما ایرانیان نیست صحبت بر سر پر کشیدن آن چیزیست که هویت فرهنگی ما ایرانیان را تشکیل داده است ؛ خلق و منش ایرانی

این خلق و منش که مبتنی برخصایص ملی و مذهبی ماست بر پارسایی ، صداقت و رو راستی، جوانمردی ، شفقت بر فقرا ، مهربانی و احترام استوار است.

اما هر کدام از ما در اطراف خود تا چه حد این خلقیات را در وجود خود و دیگران احساس می کنیم؟

روزی روزگاری در مذمت جوامع غربی در ترانه ها و خاطره ها و داستانها از بی کسی انسان و تنهایی و به دادنرسیدن کسی به فریاد کسی ذکر مصیبت می کردند اما به شهادت بسیاری گویا آن خلق بی تفاوتی را به مثابه کالایی وارداتی وارد کرده ایم و به مصرف آن نیز می بالیم.

جامعه ما از لحاظ توزیع ثروت و فقر دچار اختلال جبران ناپذیری شده است. آمار واردات اتومبیلهای لوکس روز دنیا چون بوگاتی پورشه و مرسدس در کنار آمار کوچک شدن سفره ایرانیان به هر بهانه و دلیلی ، نشان از خط کشی بزرگ و جدی بین مردمانی دارد که همواره در روزهای پر دغدغه و گذرگاههای تاریخی بدون مرز در کنار هم بودند.

از دل این شکاف های اجتماعی منشی سر بر می آورد که مبتنی بر فاصله گذاری و گریز از جمع است.

این منش و خلق جدید به هیچ وجه با اخلاقیات اجتماعی سازگار نیست و با اخلاقیاتی که ما ایرانیان به آن شهره ایم فاصله بسیار دارد.
در دل مناسبات بی رحم اقتصادی که خانواده ها و آشنایان را هر چه بیشتر از هم جدا کرده است ته نشست اخلاق مبتنی بر بی رحمی و بی توجهی ، بر روی زخم حاصل از این شکاف نمک می پاشد.

نگاه بی تفاوت و تحقیر آمیز نسل جوان تر به نسل قبل از خود و همچنین نگاه بی رحمانه اغنیا به دیگر اقشار جامعه که ناشی از نوکیسه گی و تازه به دوران رسیدگی طبقه ای از ثروتمندان جدید زد و بندی است باعث ایجاد نوعی فضای غبار آلود و سرشار از عقده های اجتماعی در روابط روزمره ما ایرانیان شده است.

چشم و هم چشمی ،عقده نشان دادن خود و شو آف مجازی از داشته ها و نداشته ها در شبکه های اجتماعی ، پرخاشگری ،عصبیت و گم شدن واژه احترام در شبکه روابط اجتماعی تنها گوشه ای از جایگزینی ارزشها و خلقیات جدید با خلق پارسایی و رسم مسلمانیست.

سالها قبل فیلم تاثیرگذاری از زندگی فرانچسکوی قدیس در سینماها به نمایش در آمد شاید هم چند باری تلویزیون این فیلم ایتالیایی را نشان داد.

داستان روایت زندگی فرانچسکوی آسیزیایی است که از طبقه اشراف ایتالیا با مشاهده فقر و بیماری مردم تمامی زندگی خود را وقف فقرا می کند چنان که واتیکان را با تمام زرق و برقش مجبور به اعطای لقب قدیس می کند چرا که خداوند با زخم تثلیث بر روی دستهای وی، بالاخره با او سخن گفت.

نظیر این روایت اما در تاریخ کم نیست از بودا تا ابراهیم ادهم همگی با این شیوه در عین دارندگی شفقت را پیشه کردند و در سلوک اجتماعی طرحی نو درانداختند.

البته در این دوره وروزگار کسی را یارای ایثاری این چنین برای مردم نیست اما حداقل توقع از مردمی که داعیه دار اخلاقند و در عرصه های مختلف آریایی نژاد بودن و مسلمانی خویش را در بوق می کنند این است که حداقل شفقت و مهربانی را در سلوک روزانه خود لحاظ کنند.

در این سال ها که سالهای دشواری برای بسیاری از اقشار محروم جامعه است نه کمک مادی و نه ابراز همدردی در فضای رسانه تنها کارساز نیست بلکه هرکدام از ما باید هر روز صبح با خودکار پشت دستمان بنویسیم شفقت کن!شقفت کن! شفقت کن!

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 405725

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 5 =