نگاه دولت یازدهم به آمریکای لاتین واقع بینانه باشد/تصمیم گیری فردی بدترین انتخاب در سیاست خارجی بود

یک کارشناس آمریکای لاتین می‌گوید: مهمترین مساله‌ای که می تواند خط مشی روابط را در آینده تعیین کند، منطقی کردن انتظارات ایران و کشورهای آمریکای لاتین از یکدیگر است.

رضا مهربانی

پروندۀ 8 سال دیپلماسی دولت دهم هم بسته شد. با تحویل کلید دستگاه سیاستگذاری کشور به رییس‌جمهور جدید عملکرد و کارنامۀ دیپلماتیک 8 سالۀ دولت دهم زیر ذره بین رسانه‌ها و محافل نخبگی کشور است. در کنار پرونده‌های حساس خاورمیانه‌ای، رابطۀ کشورمان با آمریکای لاتین در دورۀ ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد به کرات مورد انتقاد قرار گرفت. برقرار رابطه‌ای معقولانه برپایۀ منافع ملی و به دور از علقه‌های شخصی با کشورهایی که خارج از محدودۀ جغرافیایی منافع ما قرار دارند، امری است که بسیاری از کارشناسان و مسائل سیاسی بر ضرورت توجه بر آن تأکید دارند. اما رئیس‌جمهور آینده با توجه به سطح تعاملات موجود میان ایران و کشورهای آمریکای لاتین چه سیاستی را با این کشورها در پیش خواهد کرد؟

خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگویی با هادی اعلمی فریمان، آسیب شناسی رابطۀ ایران و آمریکای لاتین و رویکرد آتی دولت روحانی را مورد بررسی قرار داده است که در پی می‌خوانید:

اگر به سیاست خارجی- اخیر ایران در قبال کشورهای امریکای لاتین- در هشت سال اخیر نگاهی داشته باشیم اصولا علل توجه و افزایش جایگاه ژئوپلتیک و استراتژیک این کشورها در سیاست خارجی ایران چه بوده است؟
برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی در 8 سال گذشته باید مولفه های متعددی را در نظر داشته باشیم. اگر قرار باشد در ساختاری تئوریک قضیه را بررسی کنیم، سیستم سیاست خارجی را می توان همزمان در چهارچوب تصمیم گیری فردی تا ساختاری مساله دید. در تصمیم گیری فردی نوع نگاه آرمان گرایی با رگه های صریح مهدویگرایی صرف آقای احمدی نژاد با نگرش آرمان گرایانه هوگو چاوز پیوند خورد. ضمن اینکه می دانید در شرایط کنونی متغیر تصمیم گیری فردی بدترین انتخاب در سیاست خارجی است و در کشورهای دمکراتیک کسی آن را به کار نمی گیرد. من معتقدم ساختار دیپلماسی کلی آقای احمدی نژاد را حتما با دید مهدویت باید بررسی کرد. همۀ گفتار، کردار و سایر قرائن ایشان و نزدیکانش نیز این رویکرد را نشان می دهد. علاقه ی شخصی رئیس جمهور به این منطقه بر دیپلماسی کشور تاثیر گذاشت. سیگنال هایی که او از جنبش های چپ گرای منطقه همراه با عدالت طلبی دید برایش به نوعی نوید رهایی آخرالزمانی داشت .وقتی مولفه هایی مانند شور و اشتیاق و احساسات شخصی وارد دیپلماسی و منافع ملی می شود، قاعده ی بازی دیپلماسی بهم میخورد و چهارچوب ها شکلی غیر متعارف به خود می گیرد. یک رئیس جمهور با ادراک شرایط باید بین دوستی با منافع ملی حد و مرز قائل شود. در بخش ساختاری جمهوری اسلامی هم ، مهمترین انگیزه یافتن راه هایی برای شکستن تحریم ها و دستور کار ایدئولوژیک مبارزه با ایالات متحده بوده است. شاید انگیزه های دیگری هم باشد که من از آن مطلع نیستم.

جایگاه و اهمیت ایران در سیاست خارجی امریکای لاتین و کشورهای بزرگی چون برزیل، آرژانیتن و... چگونه مورد بررسی قرار می دهید؟
نگرشی که این کشورها نسبت به سایر کشورها از جمله جمهوری اسلامی دارند را تنها می توان در چارچوب منافع ملی و قواعد زیر مجموعه ی آن دید. منطق هزینه - فایده فرمول دائم این کشورها در سیاست خارجی است. برزیل اگر به ایران می نگرد و یا وارد بازی حل معادله ی هسته ای می شود برای تقویت پرستیژ جهانی اش در چانه زنی با ایالات متحده است تا جایگاه جهانی خود را که دستور کار همیشگی اوست، ارتقا ببخشد. آرژانتین هم اگر وارد روابط با ایران می شود متقابلا به رای ایران در حل و فصل مشکلات خود را انگلیس در مساله اش راجع به مالویناس امید می بندد. در واقع بررسی مسایل روابط دوجانبه را همیشه باید با منطق رئالیستی بررسی کنیم. گاهی ایرادی به ماست که دوست داریم نگاه طرف مقابل را به شکلی که دوست داریم بازتاب دهیم، لذا از واقعیت جاری فاصله می گیریم، بعد اشتباه محاسباتی می کنیم. آن ها به سرعت پیگیر مساله ی تقویت بلوک های منطقه ای خود و حل مشکلات داخلی خودشان هستند. بنابراین نمی توان گفت ایران اولویت اول آنهاست.

اگر به تاثیر عوامل بیرونی در روابط سیاسی کشورهای امریکای لاتین و ایران در سالهای گذشته بپردازیم روابط ایران با این کشورها تا چه حدی تحت تاثیر غرب و ایالات متحده امریکا بوده است؟
من بیشترین امتیاز را به تاثیر آنها می دهم. تا قبل از دوره ی 8ساله ی دولت نهم و دهم روابط خط سیر منطقی و معمولی داشته و از افراط و تفریط پرهیز می شده، لااقل دولت ها سیاست خارجی را بهتر می شناختند ، اما در 8 سال اخیر میل به روابط به تندی به سمت افراط در روابط پیش رفته ، در برخی جاها که منطق منفعت گرایی برای کشور داشته مفید بوده ، اما فراتر از آن بی ثمر است. من این مشکلات را به دلیل عدم شناخت برخی تصمیم گیران از فضای بین المللی می دانم. یکی از مطالبات موثر تجدید نظرطلبی در سیستم جهانی است، این تجدید نظرطلبی های بی پشتوانه ی قدرت ملی و سنجش توان ملی، در صحنه ی بین الملل تعبیر به ورودی یک آشوبگر به محیط می شود و موجب واکنش سخت بازیگران می شود. ما حتی در بررسی مسائل فرهنگی ، اجتماعی، نوع نگاه این کشورها به ایالات متحده دچار اشتباه محاسباتی شده ایم. هر جایی که فردی یا کشوری پرچم مخالفت با ایالات متحده را بلند کرده، ما بدون نظر کارشناسی، بدون در نظر گرفتن شرایط منطقه ای و زمانی و بررسی و واکاوی دقیق ماهیت یک جریان با احساسات وارد معادله و بازی در شرایط شده ایم. چنانچه گاهی کشورهای غربی و ایالات متحده دوست دارند ما را تحریک به ورود به یک جریان کنند، حالا می خواهد بحران منطقه ای، جنگ یا اختلافات باشد. 
من ورود در این منطقه برای شکستن تحریم را تایید می کنم ، اما دستور کار مشترک ضدآمریکایی رابی قاعده درست نمی دانم، نگرشی که این کشورها به ایالات متحده دارند، با ما تفاوت های بنیادین دارد. آنها به استثنای فرهنگ های محلی غالبا متاثر از فرهنگ آمریکایی هستند، چپ گرایی و مقابله با ایالات متحده تنها برای گرفتن استقلال طلبی است. اگر به همان میزان استقلال طلبی برسند، مانند برزیل یا آرژانتین خواهندشد، در نهایت باز بهترین تجارت، روابط را با ایالات متحده دارند. چرخش در سیاست خارجی آنها بسیار سریع است و مسائلشان با ما متفاوت است. بنابراین توصیه من در این حوزه فقط رئالیستی دیدن قضایا ست.

با توجه به نفوذ قدرت های رقیب منطقه ای و فرامنطقه ای در کشورهای امریکای لاتین ، ایران تا چه حدی توانسته است در رقابت با رقیبان منطقه ای و بین المللی نفوذ سیاسی خود را در این کشورها افزایش دهد؟
بخش گسترده ای از آن چه آن ها نفوذ سیاسی جمهوری اسلامی می نامند، ناشی از بزرگ نمایی و اغراق رسانه های غربی است. آنها ایران را به انواع دخالت ها از گسترش تروریسم تا قاچاق مواد مخدر و سلاح متهم می کنند. اکنون پس از یک موج گسترده ضد ایرانی، وزارت خارجه ی آمریکا از کاهش یا نبودن فعالیت های تروریستی ایران و از دست دادن نفوذ صحبت می کند. نفوذ سیاسی را خود رسانه ها ساختند و حالا دارند خودشان به آن سناریو خاتمه می دهند. بنابراین اگر بخواهیم برآوردی منطقی و با نگاه به آمار داشته باشیم این چین و کره و تایوان هستند که بیشترین و بهترین تاثیر را دارند. شیوه ی تاثیرگذاری ایران در منطقه اکنون و در آینده تنها به یک شکل ممکن است. قدرت نرم و تبلیغ اسلام با قرائت رحمانی. ما ابتدا در داخل باید الگوی زیستی بسیار مطلوبی -حتی فراتر از ارزشهای دمکراسی لیبرال -بسازیم، بعد آن را معرفی کنیم. این مسائل باید نمود عینی داشته باشد. همچنین باید واقع نمایی از منطقه داشته باشیم. آن ها با محصولات فرهنگی آمریکایی و یا بومی خود زندگی می کنند، می توان آن را تغییر داد؟ اما در بحث رقابت آن ها (آمریکایی ها) همه جا قدم به قدم ایران را تعقیب می کنند. همه جا با کارشکنی به گسترش تحریم می پردازند. این نفوذ تله است، ما باید هوشیار باشیم و با دیپلماسی فاخر و مقتدرانه برخورد کنیم. روابط موردی با ونزوئلا یا اکوادور را نمی توان نفوذ نامید. آن را باید روابط ارتقا یافته یا خوب یا عالی توصیف کرد. واژه ی نفوذ ماهیتی منفی دارد. تاثیرگذاری واقعی زمانی مشخص می شود که در سازمان ملل یا شورای امنیت یا سایر جاها به ما رای مثبت بدهند و در زمان تحریم کمک کنند، دولت آمار شفاف و دقیق بدهد چندکشور از زمان تحریم های اقتصادی آمریکایی ها همراه واقعی بوده اند؟ و چه مقدار هزینه برای همراه کردن آن ها شده است.

در رویکردی مقایسه ای حضور و نفوذ کنونی ایران در کشورهای امریکای لاتین با چه موافقان و مخالفانی در این منطقه( کشورهای سوسیالیست، همگرا با امریکا و..) روبرو بوده است؟
اگر کشورها را به طیف مستقل ها که برزیل، آرژانتین، ونزوئلا، اکوادور، بولیوی، کوبا، نیکاراگوا تقسیم کنیم، آن ها کمابیش با حضور جمهوری اسلامی و بسط روابط مشکلی ندارند. اما هر یک از آن ها در چارچوب مطالبات خاص منطقه ای و بین المللی مسائل را پیگیری می کنند. حتی کلمبیا که متحد راهبردی یالات متحده است، نگاهی عادی به ایران دارد. مکزیک و سایر کشورهای دیگر دیدگاه بی تفاوت و خنثی دارند و منافع خود را در چهارچوب تجاری می بینند. برخی چپ گرایان رادیکال در برزیل و سایر جاها هم شیوه ی حکومت مذهبی ایران را نمی پسندند و نسبت به مواضع حقوق بشر و زنان نقد دارند. اما مساله ی مهم فراتر از این ها به نظر من لزوم تغییر نگاه است. ما ناچاریم با تجدیدنظر در سیاست خارجی خود از نگاه نو واقع گرایی استفاده کنیم. ما باید درک کنیم در روند جهانی شدن و نظام وابستگی متقابل در کجای جهان ایستاده ایم، در جهان شبکه ای دولت تنها یک پایگاه می شود، قدرت با استفاده از محیط مجازی دارد به پایین دستی ها منتقل می شود، امروز قدرت همه ی مردم برزیل یا مصر یا آرژانتین است که نوع نگاه و سیاست حکمران را تعیین می کند. لذا در این محیط ناچاریم فقط اهداف نسبی را دنبال کنیم و بر پایه نوواقع گرایی بازیگری عاقل باشیم که در هر موقعیت معین یک گزینۀ رفتاری مطلوب را پیگیری می کند.

از لحاظ آسیب شناسی مهمترین حوزه های ضعف سیاست خارجی ایران در کشورهای امریکای لاتین در چه حوزه هایی است؟
اگر قرار باشد ضعف های سیاست خارجی ما در حوزه ی آمریکای لاتین بررسی شود، باید از داخل آن را آسیب شناسی کنیم. مهمترین اصل این است که وزارت امور خارجه نقش اصلی و اساسی خود را در کارشناسی روابط پیدا کند و کارشناسی مبنای اصلی برای ارزیابی و واقع نمایی ها قرار گیرد. در طول سالیان گذشته کارشناسان بسیاری تربیت شده آن ها باید بنشینند روابط را کارشناسی کنند، منافع و ضررها را بر اساس هزینه و فایده به رئیس دولت بگویند. من فکر می کنم دولت قبلی خود را بی نیاز از مشاوره کارشناسی می دید. دوم اینکه حرکت بر مبنای میزان توانمندی کشور و وزن ما در جهان باشد، محاسبات تخیلی و توهمی که اساس کار نمیشود. دیپلماسی هم مانند تمام تصمیمات داخلی نیاز به پشتیبانی مردمی دارد. دیپلماسی بخشی از امانت حکومت است که مردم در انتخابات به برنامه های رئیسجمهور می دهند. باید بر اساس واقع گرایی پیش برویم، آرمان گرایی کور و بی نتیجه همه اش ضرر است. مساله بعدی اولویت سیاست خارجی است. می گویند دوری این کشورها از ایران مانعی در روابط نیست، برعکس من فکر می کنم هست، محاسبه ی ابتدایی حمل و نقل کالا و مسافر با پاکستان و عراق و ترکمنستان بیشتر است یا برزیل و شیلی و اکودور؟ در مسائل بازرگانی، فرهنگی و ارتباطات مدنی، بله روابط باید با همه همیشه باشد، دست تجار و بازرگانان باز باشد، اما پیمان دفاعی و امنیتی با افغانستان و پاکستان مهم است یا بولیوی و کوبا؟ ما باید با اولویت ابتدا واقعا به همسایگان برای ایجاد عراق و پاکستان و افغانستانی امن و با ثبات برای ایجاد بلوک منطقه ای اقتصادی کمک کنیم بعد اولویت ما با آمریکای لاتین باشد.

در شرایط کنونی منطقه مهمترین متغیرها و بسترهای همکاری کشورهای منطقه کشورهای امریکای لاتین و ایران در چه حوزه هایی قرار دارد؟
اولین مساله تغییر در مناسبات از روابط ویژه و فوق العاده به سمت عادی سازی روابط است. ما در صحنه ی بین الملل دیپلماسی داغ و پرحرارت با کسی نباید داشته باشیم. روابط داغ همان گونه که شعله ور می شود، به سرعت سرد هم می شود. شاید تجربه ی برزیل یک نمونه ی کوچک است. ما باید ارزیابی کنیم همان طور که پرحرارت از یک کشور دفاع می کنیم، طرف مقابل هم دفاع می کند؟ امتیاز می دهد؟ بنابراین اولین بسترسازی بر مبنای تغییر به سمت عادی سازی و غیرایدئولوژیک کردن فضای روابط است. البته بحث ایدئولوژیک هم باز متفاوت است، من تنها الگوی ایدئولوژیک را معرفی اخلاق و رویه پیامبر و تبلیغ اسلام با قرائت رحمانی می دانم ، خارج از این چه ارزشی می تواند تبلیغ شود؟ اگر این منطق (عادی سازی روابط) بر روابط خارجی حاکم شود، با همه ی کشورهای این حوزه بدون استثنا می شود رابطه ی مناسب و منطقی برقرار کرد. دومین مساله بازگذاشتن فضای تعامل بخش مدنی-مردمی و تسهیل در رفت و آمد است. تجار و بازرگانان می توانند از این ظرفیت استفاده کنند. 
وزارت خارجه باید به عادی سازی روابط تنها در چارچوب احترام متقابل و نیازهای مشترک برنامه ریزی کند و هیات دولت نظر کارشناسی وزارت خارجه را اصل تصمیم گیری در روابط تلقی کند. از ورود بخش های غیر مسئول به روابط خارجی جلوگیری شود و همه ی تعامل بر مبنای شفافیت و قانون گرایی باشد.

آینده روابط همگرایانه و یا واگرایانه امریکای لاتین و ایران به چه متغیرها و عواملی بستگی دارد؟
مهمترین مساله ای که می تواند خط مشی روابط را در آینده تعیین کند، منطقی کردن انتظارات ایران و این کشورها از یکدیگر است. اگر پایه روابط بر مبنای احترام متقابل، نیازهای مشترک در حوزه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تعریف شود و فضای رابطه در خط سیری طبیعی پیش برود، همگرایی با توجه به خط سیر کشورهای منطقه به سمت کاهش وابستگی آن ها به آمریکایی ها بیشتر خواهد بود و جمهوری اسلامی یکی از شرکای آن ها در کنار دیگر شرکای بین المللی خواهد بود. بزرگ نمایی و اغماض از واقعیت های جاری فرهنگی و سیاسی منطقه و انتظار داشتن روابط متناسب با نظر و الگوی ما به سرعت واگرایی را نه تنها در این منطقه بلکه در همه جای جهان بیشتر می کند. ماباید درک کنیم که در صحنه ی روابط بین الملل کنش گران فعالی برای منافع ملی خود تلاش می کنند و کسی حق دیگری را به او تعارف نمی کند. لذا باید پوست کلفت و غیر حساس داشته باشیم، میزان چانه زنی را به شدت بالا ببریم ، گرایش و نیازهای طرف مقابل را بشناسیم، از ورود به حوزه هایی که شائبه ی مداخله دارد به شدت پرهیز کنیم، از اظهار نظرهای غیر کارشناسی مسئولان غیر مرتبط - نه رسانه ها و کارشناسان آزاد و مستقل- با پرونده ی سیاست خارجی جلوگیری کنیم، و نظمی به سیاست خارجی بدهیم، این گام ها روابط خارجی ما را تسهیل می کند و به طور طبیعی در این حوزه هم اثرگذاراست.

4952

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 302525

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۳:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    46 23
    روابط خوب با کشورهای آمریکای لاتین بسیار مهمه.
    • بی نام IR ۲۰:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      1 1
      تایید میکنم
  • بی نام IR ۱۷:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    1 1
    این آقا انمی داند روابط گرم باونزوئلا از دورانخاتمی شروع شده بود نه از دورهاحمدی نژاد احمدی نزاد تنها اینروابط راگسترش داد و بهدیگر کشورها کشاند و تغییر شگرفی نیز در ساختار سیاسی اینمنطقهبه وجود این قدر با مسائل متعصبانه و با بغض برخورد نکنید شما حق دارید از احمدی نژاد متنفر باشید ولی بهتر است دروغ نگویید
  • هادی اعلمی فریمان IR ۰۳:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۸
    3 0
    با سلام و احترام به مخاطب محترم.مگر از مطلب چنین برمی آید که من با روابط خوب با آمریکای لاتین مخالفم؟،من به ایجاد روابط با همه ی کشورها و از جمله آمریکای لاتین موافقم و روابط بسیار مهم است ،اما در چارچوب منطقی،روال مند ،با قاعده و منافع ملی کشور و نه بیش از آن،متن را دوباره مرور فرمایید...کامیاب باشید.