حسام الدین واعظ زاده

22 سال پیش، نقطه عطفی در روابط بین الملل بشمار می رود. جهان شاهد دگرگونی غیرمنتظره ای در سیستم دو قطبی شرق وغرب و نیز پایان جنگ سرد بود. ایران بعد از هشت سال جنگ، در سایه تیز بینی و جهان شناسی ژرف امام خمینی، توانست با بکارگیری خلاقیت در روابط خارجی، با اعتماد بنفس و بالندگی دیپلماتهای جوانش سربلند در عرصه بین المللی و در تعامل با کشورهای آن روز، پای به عرصه پر خطر و خطیر بین المللی بگذارد، و برای بازسازی روابط خود با جهان بعد از جنگ تلاش کند. اما در همان حال، در اطراف خود باز هم شاهد جنگ و خونریزی و تجاوز نیز بود. شاهد فاجعه منطقه ای - بین المللی دیگری، بسرکردگی همان متجاوز دیروز، یعنی صدام و این بار تجاوز به کویت.
به یاد دارم که در سال 1370 (1990 میلادی) بعنوان عضو هیئت دیپلماتیک ایران بمدت سه ماه برای شرکت در اجلاس پاییزه مجمع عمومی به سازمان ملل اعزام شدم. این دوره بسیار مهمی در تاریخ سیاست بین الملل و نیز تحول در تئوریهای روابط بین الملل است، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی با برنامه های سیاسی و اقتصادی اصلاح گرایانه آقای گورباچف در آستانه فروپاشی قرار داشت.
بخوبی بیاد دارم در صحن شورای امنیت، در صبح روز 29 نوامبر چگونه وزرای خارجه پنج عضو دائم از جمله آقای جیمز بیکر رییس وقت شورای امنیت ضمن محکوم کردن اشغال نظامی کویت توسط نیروهای ارتش عراق، قطعنامه 678 را با لحن تندی قرائت کرد. جلسه تاریخی ای بود. در محل شورای امنیت بسیاری از دیپلماتها جایی برای نشستن نداشتند از ساعاتها قبل، ظرفیت سالن تکمیل شده بود، جمعیت بزرگی در بیرون از سالن نیز از طریق تلویزیون نظاره گر اوضاع بودند.
در آن روز، با تصویب قطعنامه 678 ، به عراق یک اولتیماتوم هجده روزه برای عقب نشینی از کویت داده شد. بر اساس این قطعنامه، در صورت اجتناب عراق، طبق منشور سازمان ملل بر همه اعضای این سازمان است که برای حفظ و اعاده ی حاکمیت یک عضو خود یعنی کویت از زور و نیروی نظامی استفاده کنند.
اگر چه صدام بفکر عقب نشینی نبود، اما مذاکره مستقیم با آمریکا را درخواست کرد. قرار شد بین وزرای خارجه دو کشور یعنی طارق عزیز و جیمز بیکر در ژنو ملاقاتی رودررو صورت گیرد تا در مورد چگونگی عقب نشینی مذاکره شود. در جلسه هشتم ژانویه 1991 طارق عزیز که بوسیله صدام کاملا توجیه شده بود، و در حالیکه همگان در انتظار توافقی میان آنها بودند، در برابر بهت و حیرت جهانیان، یکجانبه و بیخردانه هرگونه عقب نشینی نیروهایش را از کویت بشدت رد کرد. جورج بوش پدر که تا آن زمان بواسطه سران کشورهای دوست از جمله مصر وعربستان صبر کرده بود بلافاصله شیپور جنگ را نواخت و دستور عمیات نظامی برای بیرون راندن ارتش عراق از کویت را صادر کرد. منطق دیپلماسی عراق این بود که عقب نشینی را به مسئله فلسطین ربط دهد و رهبری مبارزه با اسراییل را با ایجاد خیزشی در جهان عرب در دست گیرد.
براین اساس، عراق اعلام کرد که بشرطی از کویت خارج می شود که اسراییل از فلسطین اشغالی بیرون برود. طارق عزیز گفته بود که ادامه اشغال فلسطین با درخواست عقب نشینی عراق از کویت "سیاست یک بام و دو هوا" می باشد! وی اصرار داشت که با مسئله عقب نشینی عراق باید مسائل دیگری از جمله فلسطین هم حل و فصل شود. بهانه ای به این بزرگی در واقع با هیچیک از اصول دیپلماسی ومنافع ملی عراق سازگار نبود، بماند که عراق بعد از هشت سال جنگ با ایران و پذیرش شکست مفتضحانه و قبول قطعنامه 598 در موضع بسیار ضعیفی از نظر نظامی، اقتصادی و روحیه عمومی قرارداشت.
البته از سوی وزیر خارجه رژیم دیکتاتوری، چون صدام حسین انتظار خردورزی برای اجرای یک دیپلماسی ماهرانه و هوشیارانه وجود نداشت. سیستم بسته رژیم بعث قطعا از ظهور انسانهای فرهیخته و هوشمند در عرصه روابط خارجی می ترسید.
حال آنکه ، رهبران و دیپلماتهای کارآزموده نقش مهمی در حفظ منافع ملی کشورهای متبوع خود خواهند داشت. نبود یک حکومت کارآمد و مردمی در عراق فرصت خردورزی در سیاست خارجی و استفاده از نخبگان را از این کشور گرفت.
در تاریخ روابط بین الملل نمونه های عبرت آمیز بسیار خواندنی وجود دارد که چگونه یک وزیر خارجه و حتی یک دیپلمات قادر بوده کشورش را از اشغال و نابودی حتمی نجات دهد. تبحر و خلاقیت افرادی چون دلکسه وزیر خارجه فرانسه و بیسمارک صدراعظم امپراطوری آلمان را در تاریخ می خوانیم که چگونه در دفاع از کشورشان با هوشمندی و مهارت وارد کارزار دیپلماسی شدند. بیسمارک کسی بود که یک تنه در صحنه بین المللی قرن 19 مهلت را از حریفان آلمان سلب کرد و 20 سال همه اروپا را با تبحر خارق العاده دیپلماتیک علیه دشمن دیرینه - فرانسه بکاربرد و این کشور را در انزوا قرار داد.
در این مختصر هدف تایید دیپلماسی و سیاست کشورهای آنروز جهان نیست. اما باید توجه داشت که آلمان و فرانسه دو قدرت بزرگ اروپا در قرن نوزدهم - و در قرن حاضر- چه نوع وزرای خارجه و دیپلماتهایی باید داشته باشند که بتوانند سیاستها ومنافع شان را نه فقط در اتحادیه اروپا بلکه در سراسر جهان جاری و ساری کنند. از سوی دیگر حکومتی مانند عراق برهبری صدام، وزیر خارجه اش می بایست در همان حد و اندازه طارق عزیز باشد که کشورش را به سوی نابودی و ذلت کشاند.
دستگاه دیپلماسی هر کشوری نیازمند انسانهای فرهیخته، شجاع، تیزهوش، جهان دیده و جهان شناس، با اعتماد بنفس و متبحر در امر دیپلماسی و مذاکره هستند، آنها برای اعتلای کشور خود وارد عرصه ای می شوند که مهمترین اصلش شهامت مواجهه با بی اخلاقیها و بی عدالتیها و روبرو شدن با قدرتهای هژمون و زورگوست.
اگر ایران اسلامی بخواهد از منافع خود در عرصه بین المللی دفاع کند، باید مقتدرانه با اعتماد بنفس وارد عرصه بین الملل شود، کنار کشیدن هنرنیست و ترس از تعامل هم هنر نیست، علی رغم فضای سلطه محور و هژمونی قدرت، عرصه روابط خارجی مرد میدان می خواهد که وارد تعامل و گفتگو و مذاکره شود. آن کشور هژمون بر اساس طبیعت وماهیت قدرتش، هیچگاه از منش و روش خود تنزل نمی کند. برای نمونه، چرا هیچگاه روابط آمریکا و روسیه دوستانه و استراتژیک نمی شود. زیرا هر یک بدنبال برتری بر دیگری است و چون آمریکا قدرتمند تر است روسیه همیشه از آمریکا ناراضی می باشد. اما این وضع، موجب قطع روابط سیاسی و اقتصادی میان آنها نمی شود. اصولا، اینکه گمان کنیم روابط بین دو کشور حتی دو کشور دوست بدون انتقاد، تنش و برخوردهای سیاسی باشد روابط بین الملل را بدرستی نشناخته ایم.
هر کشوری برای دفاع از منافع مردم خود چه قدرت متوسط باشد چه قدرت بزرگ، در این کارزار باید بتواند از انسانهایی خلاق، دانش آموخته سیاست با توان فکری و قوه ی زبانی و گفتاری بالا بهره گیرد. اگر گفته شود برای هیئتهای مذاکره کننده، و از جمله وزیر خارجه آزمونی هم برای بخدمت گرفتن آنها باید باشد به گزاف نخواهد بود. زیرا، امروزه دیپلماسی یک علم و یک هنراست و برای تدوین و اجرای آن باید از بهترین و باسوادترین عالمان و هنرمندان سیاست استفاده کرد.
برای ارتباط تاثیر گذار بر مردم، از طریق رابطه با دولتها باصرفه تر است. اگرچه با ابزارهای دیپلماسی عمومی مردم کشورها را نیزمی توان در ورای مرزهای ملی مورد خطاب قرار داد، با این حال، برای ارتباط پایدار و تاثیرگذاری بیشتر بر ملتها، بایستی ابتدا به ایجاد روابط اصولی با دولتها همت نمود. این درحالیست که هدف توسعه روابط خارجی باید ابتدا به نفع مردم باشد و نه دولتمردان.
برای موفقیت و گشایش در روابط خارجی کشورمان، این مهم در سایه داشتن اعتماد بنفس و خلاقیّت در دیپلماسی و نیز با شناخت صحیح از منافع ملی و تعاملات قدرت در عرصه بین المللی عملی خواهد شد، بر این اساس، نفع و بهره روابط خارجی در کوتاه ترین زمان مستقیما متوجه آحاد مردم خواهد بود.


* استاد دانشگاه

5252

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 296711

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 14 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمود رضا IR ۱۷:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۷
    10 0
    ضمن تشکر از آقای دکتر واعظ زاده، بابت نوشتن این مقاله. دو نکته در نتیجه گیری این نوشتار برایم جالب بود: 1-دیپلماسی هم علم است و هم هنر . 2- هدف توسعه روابط خارجی باید ابتدا به نفع مردم باشد و نه دولتمردان. امید است دستگاه دیپلماسی کشور از دانش و تجربه استادان این رشته بیشتر بهره بگیرد.