دستگیری دزد زرهپوش در بانک
روزنامه همشهری نوشت: نوجوان 16 ساله به تقلید از فیلمهای تخیلی، زرهی از فولاد به تن کرد و برای سرقت، راهی بانکی در شهرستان سیرجان شد. سارق زره پوش به محض ورود به بانک به بالای میز کوچکی پرید تا همه را زیرنظر داشته باشد اما میز شکست و او دستگیر شد.
هنوز چند دقیقه از شروع یک روز کاری نگذشته و بانک صادرات شعبه مرکزی سیرجان پر از مشتریانی بود که برای انجام کارهای بانکی به آنجا رفته بودند. کارمندان سرگرم پاسخگویی به مشتریان بودند که ناگهان پسر نوجوانی درحالیکه سلاح در دست داشت با ظاهری عجیب و غریب وارد بانک شد. او که نقاب بهصورت و کلاهی به سر داشت، لوله سلاحش را به طرف مشتریان و کارمندان بانک گرفت و با فریاد از آنها خواست حرکت نکنند.
او سپس به طرف میز کوچکی که در وسط بانک بود دوید و درست مثل فیلمهای خارجی به روی میز پرید تا همه حاضران در بانک را زیرنظر بگیرد اما میز، ضعیفتر از آن بود که وزن نوجوان نقابدار را تحمل کند و ناگهان در هم شکسته شد. با خرد شدن میز کوچک، سارق نقابدار به زمین افتاد و سلاحش به گوشهای پرتاب شد. رئیس بانک با دیدن این صحنه به طرف نوجوان سارق دوید تا او را دستگیر کند اما دزد نقابدار چاقویی از گوشه کفشش بیرون کشید و چند ضربه به رئیس بانک زد و او را نقش زمین کرد.
2 کارمند دیگر برای جلوگیری از اینکه سارق نقابدار به اسلحهاش برسد به طرفش رفتند و چند مشت به پشت و شکمش زدند اما ناگهان حادثه عجیبی اتفاق افتاد. مشتهای 2کارمند بانک بعد از اصابت به بدن سارق نقابدار بهشدت مجروح شدند و آنجا بود که آنها فهمیدند سارق نوجوان، لباسی از فلز میخدار به تن کرده است. درحالیکه رئیس و 2 کارمند بانک بهشدت مجروح شده بودند، دیگر کارمندان به کمک آنها شتافتند و بعد از محاصره کردن نوجوان سارق، موفق شدند او را دستگیر کنند. آنها سارق دستگیر شده را به حیاط بانک بردند و همزمان یکی از کارمندان، ماجرا را به پلیس اطلاع داد.
زرهی از فولاد
صبح چهارشنبه، 6 مهرماه، وقتی خبر سرقت مسلحانه از بانک به پلیس سیرجان مخابره شد، چند تیم ویژه، راهی محل سرقت شدند. ماموران با متفرق کردن جمعیت زیادی که در مقابل بانک جمع شده بود، وارد آنجا شدند و بعد از دستگیری نوجوان سارق، متوجه موضوع عجیبی شدند. این پسر 16ساله، 2صفحه فولادی که روی آنها میخهای تیزی جوشکاری شده بود، زیر لباسش پنهان کرده بود و همین مسئله باعث مجروح شدن 2 کارمند بانک هنگام درگیری با او شده بود.
او در انتهای کفشهایش هم یک صفحه فلزی که دارای میخ بلندی بود قرار داده بود تا درصورت نیاز از آنها برای مجروح کردن افراد استفاده کند. دستکشی هم که نوجوان سارق دستش کرده بود، دارای صفحههای میخ دار بود و او توانسته بود با استفاده از آن تعدادی از کارمندان بانک را مجروح کند.
نقشه عجیب
با مشخص شدن این موضوع، نوجوان سارق، دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شد. او در بازجوییها گفت: بعد از اینکه پدر و مادرم از هم جدا شدند، مدتی در بهزیستی بودم تا اینکه به خانه ناپدریام رفتم. وی ادامه داد: من مدتی در یک آهنگری شاگردی میکردم و این در حالی بود که علاقه زیادی به فیلمهای تخیلی و جنگی داشتم. با دیدن همین فیلمها بود که نقشه کشیدم در نقش یک دزد زره پوش ظاهر شوم و دست به سرقت از بانک بزنم.
برای این کار، به مغازه آهنگری رفتم و برای خودم زره درست کردم. بعد هم یک کلت اسباب بازی خریدم و برای سرقت، راهی بانک شدم که دستگیر شدم. بعد از اظهارات دزد 16 ساله، برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات تکمیلی درخصوص این پرونده ادامه دارد.
قتل جوان سرباز در هالهای از ابهام
روزنامه شرق نوشت: جلسه رسیدگی به پرونده مردی که متهم است همخدمتی خود را به قتل رسانده، برای چندمین بار در دادگاه کیفری استان تهران در حالی برگزار شد که متهم و شاکی پرونده هر دو وکلای خود را برای بیان گفتههایشان به دادگاه فرستادند.
ششسال پیش مردی به ماموران پلیس خبر داد فرزندش محمد که سرباز وظیفه است، مدتی است به خانه نیامده و مسوولان پادگان هم میگویند او ناپدید شده است. به فاصله چند روز پلیس جسد جوانی را که با اسید و قیر سوزانده شده بود، پیدا کرد. جنازه تقریبا از بین رفته بود، اما هویت مقتول از طریق آزمایش دی.ای.ان شناسایی و مشخص شد این جسد متعلق به محمد است. با توجه به اینکه محل کشف جنازه نزدیکی پادگان محل خدمت مرد جوان بود، ماموران همخدمتیهای او را مورد بازجویی قرار دادند و متوجه شدند حسین همخدمتی محمد رابطه دوستانهای با وی داشت، اما بعد از مدتی آنها به مشکلاتی برخوردند و چندبار با هم دعوا کردند. پلیس حسین را بازداشت کرد و مورد بازجویی قرار داد. جوان سرباز به قتل اعتراف کرد و گفت به خاطر موادمخدر با دوستش درگیر شده و او را کتک زده و بعد با سنگ به سرش کوبیده و او را به قتل رسانده است.
با توجه به این گفتهها کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. زمانی که حسین در برابر قضات شعبه 71 حاضر شد، گفت: من به دروغ به قتل دوستم اعتراف کردم من و محمد با هم اختلاف داشتیم، اما من اصلا با او درگیر نشدم. او در مورد علت درگیریاش با متهم گفت: من سر پست بودم و محمد سرنیزه من را برداشته بود و نمیداد به خاطر همین موضوع با هم درگیر شدیم اما من از چند روز قبل از قتل اصلا او را ندیده بودم، چون محمد به مرخصی رفته بود. ضمن اینکه روز حادثه هم باز من سر پست بودم و باید در پادگان میماندم.
وقتی حسین قتل را انکار کرد، وکیل مدافعش از وی دفاع کرد و گفت: « متهم در تحقیقات مقدماتی مدعی شده دوستش را با چاقو زده، در حالیکه پزشکی قانونی تشخیص داده مقتول بر اثر شکستگی جمجمه مرده است.»
هیات قضات ایراد وکیل را وارد دانستند و پرونده را برای برطرف کردن نقص به دادسرا فرستادند به این ترتیب پزشکی قانونی یکبار دیگر نظریه خود را تایید کرد. این بار متهم زیر بار نرفت و گفت اعترافات قبلیاش کاملا دروغ بود.
هیات قضات در نهایت رای بر قصاص دادند. رای صادره در دیوان عالی کشور بررسی و نقص تحقیقات گرفته شد و پرونده به دادگاه برگشت. بعد از گذشت شش سال روز گذشته دوباره متهم به دادگاه احضار شد اما اینبار در جلسه دادگاه حاضر نشد این در حالی بود که اولیایدم هم از حضور در جلسه محاکمه سر باز زده بودند و بنابراین وکیل مدافع دو طرف پرونده در مورد این پرونده صحبت کردند.
در ابتدا وکیل اولیایدم دلایل خود را درباره گناهکار بودن حسین بیان کرد او روی شکستگی دو دندان مقتول تاکید کرد و گفت کسی از این موضوع خبر نداشت و فقط متهم این موضوع را میدانست و در بازجوییها مطرح کرد، بنابراین او از ماجرای قتل باخبر است. سپس وکیل مدافع متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: موکل من دو سال بیگناه در زندان بود و حالا از ترس اینکه مبادا دوباره بیگناه زندانی شود، به دادگاه نمیآید. او هیچ نقشی در این قتل نداشته و آنچه گفته القائات پلیس بوده است.
به این ترتیب هیات قضات شعبه 71 یکبار دیگر بعد از شش سال برای صدور رای پرونده مرگ مرموز سرباز جوان وارد شور شدند.
هنوز هم آمنه را دوست دارم
روزنامه شرق نوشت: مجید، جوان اسیدپاش که آمنه بهرامی را از دو چشم نابینا کرده، دیروز درحالی محاکمه شد که وضعیت روحیاش به شدت آشفتهبود و به درستی نمیتوانست صحبت کند.
مجید که از هفت سال قبل بعد از اسیدپاشی به صورت آمنه زندانی شد بعد از گرفتن رضایت از آمنه در مورد قصاص هر دو چشم، دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
در ابتدای جلسه محاکمه، ذبیحزاده نماینده دادستان از سه قاضی رسیدگیکننده به پرونده خواست تا با توجه به اعلام رضایت آمنه، متهم را به لحاظ جنبه عمومی جرم به مجازات محکوم کنند.
سپس مادر آمنه که با توجه به نبودن دخترش در دادگاه حاضر شده بود، صحبت کرد و گفت: من تا آخرین لحظات نمیدانستم آمنه قصد رضایت دارد. روز اجرای حکم همه چیز آماده شد حتی سرم را هم به دست مجید وصل کردند و اسید هم در سرنگ کشیده شد در این هنگام بود که آمنه گفت دیگر قصاص نمیخواهد. همه ما از این حرف شوکه شدیم.
او درباره نحوه اعلام رضایت دخترش و اینکه آیا گذشت او مشروط به دریافت دیه است یا خیر گفت: من درست نمیدانم اما فکر میکنم منظورش این بود که اگر دیه نگیرد، قصاص میخواهد. البته در مورد این مساله آمنه خودش باید توضیح بدهد.
در ادامه مجید در جایگاه حاضر شد. او که حال خوبی نداشت و بهسختی میتوانست صحبت کند گفت: من از کارم پشیمان هستم و عذرخواهی میکنم اصلا حالم خوب نیست و نمیتوانم زیاد صحبت کنم. از آمنه هم خیلی ممنونم که رضایت داد و امیدوارم بتوانم کاری کنم که این اتفاق جبران شود.
او در پاسخ به این سوال که آیا هنوز هم حاضر است با آمنه ازدواج کند، گفت: بله من هنوز هم آمنه را دوست دارم و حاضرم با او ازدواج کنم. او تنها عشق زندگی من است. اگر آمنه قبول کند من حرفی ندارم. در این هنگام مادر آمنه گفت: من جنازه آمنه را هم روی دوش این مرد نمیگذارم. او با ما کاری کرد که همه اعضای خانواده تحت تاثیر قرار گرفتند، اگر آمنه موهایش رنگ دندانهایش شود باز هم خودم از او نگهداری میکنم و اجازه نمیدهم با مجید ازدواج کند. دخترم قبل از اینکه صورتش با اسید سوزانده شود، خواستگاران زیادی داشت اما برای اینکه ادامه تحصیل بدهد همه را رد میکرد. مجید پیش آنها کسی نبود.
سپس مجید دفاعیاتش را ادامه داد و گفت: پدرم خانهاش را فروخته و تا هفته آینده پول آن را میگیرد. او قبول کرده، دیه آمنه را بدهد من هم خواهش میکنم، در مجازاتم تخفیف دهید. در تمام این سالها در زندان سختی کشیدهام و خیلی خستهام.
آشفتگی مجید به حدی بود که قاضی سری-یکی از مستشاران- از او پرسید: چرا اینطور صحبت میکنی مگر معنای حرفهای ما را متوجه نمیشوی؟ مجید جواب داد: متوجه میشوم اما انگار کمی حالم خوب نیست.
سپس قاضی عزیز محمدی-رییس دادگاه- گفتههای مجید در جلسه قبلی محاکمه را برایش یادآوری کرد و گفت: یادت هست که به آمنه میگفتی باید هر دو به اتاق عمل بروید و چشمان هر دو شما را از کاسه در بیاورند. تو آن دختر را بدبخت کردی و زندگیاش دگرگون شد. مجید در برابر این حرفها فقط سکوت کرد و بعد از چند لحظه گفت: اشتباه کردم.
در ادامه مهدی ربانی، وکیل مدافع مجید در جایگاه حاضر شد و گفت: وقتی آمنه آن گذشت بزرگ را کرد و مجید را باوجود تمام سختیهایی که کشیده بود، بخشید این عملش بازتاب زیادی داشت و این نشان میدهد جامعه مجید را بخشیده است. شخصیتهای سیاسی و فرهنگی زیادی از آمنه تشکر کردند و او را مورد حمایت قرار دادند بنابراین با بخشش آمنه جامعه هم مجید را بخشید. ضمن اینکه بعد از اعلام رضایت آمنه در بیمارستان به دلیل شوکی که به مجید وارد شده بود او یک هفته به شدت بیمار شد، طوری که مسوولان زندان مجبور شدند او را در بیمارستان بستری کنند. مجید بهشدت تحت فشار است او به یک فرد کاملا منفعل تبدیل شده و به سختی میتواند صحبت کند. بنابراین درخواست دارم حالا که آمنه مجید را بخشیده، قضات محترم هم به لحاظ جنبه عمومی جرم تخفیف قایل شوند. مجید خودش هم میداند کاری غیرقابل جبران و حتی بدتر از قتل انجام داده و خانوادهاش تاوان کارش را پس میدهند. پدر مجید خانهای 70 متری در یکی از مناطق پایین شهر تهران دارد که برای پرداخت دیه آمنه آن را زیر قیمت به حراج گذاشته. پدرومادر مجید که سن و سالی از آنها گذشته حالا باید مستاجر باشند. خواهش میکنم قضات هنگام صدور رای شرایط خانوادگی مجید و سختیهایی که خانواده او هم کشیدهاند را در نظر بگیرند.
بعد از پایان دفاعیات متهم و وکیل مدافعش هیات قضات شعبه 71 دادگاه کیفریاستان تهران وارد شور شدند و به دلیل مشخص نبودن نوع رضایت و نواقص دیگر، پرونده را برای رفع نقص به دادسرا بازگرداندند و قاضی عزیزمحمدی اعلام کرد بعد از برطرف شدن نواقص درباره حکم مجید تصمیمگیری خواهند کرد.
گفتوگو با مجید
مجید موحدی قبل از تشکیل جلسه محاکمه و در حالیکه به دلیل ضعف زیاد روی زمین نشسته بود به سوالات خبرنگار ما جواب داد. پاسخهای او نشاندهنده وضعیت نامناسب روحی و روانی این جوان است.
از کاری که کردی پشیمانی؟
بله.
اما زمان اجرای حکم با آمنه دعوا کردی و فحش دادی چرا؟
فکر کردم آخر خط هستم. گفتم حداقل التماس نکنم.
اما تو بعد از اینکه رضایت گرفتی هم به او فحش دادی؟
نه یادم نمیآید.
زمان اجرای حکم در اتاق عمل چه اتفاقی افتاد؟
اتاق عمل؟ نمیدانم. مگر اتفاقی افتاد؟
بیشتر فکر کن میخواستند چشمانت را کور کنند سرم به دستت وصل کردند؟
فکر کنم فشارم افتاده بود برای همین سرم زدند.
اما قرار بود اسید در چشمت بریزند؟
آره یادم آمد قرار بود همین کار را بکنند. نمیدانم چه شد یادم نمیآید.
هنوز هم زندان قزلحصار هستی؟
نه، به رجاییشهر منتقل شدم.
به نظر میرسد حالت خوب نیست؟
آره، حال ندارم نمیتوانم تکان بخورم.
پزشک معاینهات کرده است؟
دکتر؟ برای چه؟ سرما نخوردم که. نه نرفتم. حالم خوب نیست.
آمنه رضایت داده و تو بعد از گذراندن دوران حبس میتوانی بیرون بیایی برنامهای برای آیندهات داری؟
نه.
میتوانی کار کنی.
من باید تا آخر عمرم یک جا بنشینم و منتظر باشم تا بمیرم.
اما تو مهندسی و میتوانی کار کنی؟
من؟ نه بابا چه کاری؟ میخواهم یکجا بنشینم و منتظر مرگ باشم.
بعد از اینکه رضایت گرفتی از آمنه تشکر کردی؟
بله. فکر میکنم تشکر کردم.
اگر کسی که عاشق خواهرت بود او را با اسید میسوزاند چه میکردی؟
برای چه؟ مگر خواهرم چه کرده بود؟ آمنه به من فحش میداد، به من میگفت پسرهای بهتر از تو هستند که من ردشان کردم خواهر من که این کارها را نمیکرد.
قتل برای 100دلاری جعلی
روزنامه شرق نوشت: مردی که به خاطر یک اسکناس صد دلاری جعلی فردی را به قتل رسانده بود، شناسایی و دستگیر شد.
سرهنگ «حسین حسینزاده»، رییسپلیس آگاهی استان اصفهان دراینباره گفت: ماموران در پی مرگ مردی که مورد اصابت ضربات متعدد چاقو قرار گرفته بود، در بیمارستان حاضر و با جسد فرد 27سالهای مواجه شدند که از ناحیه سر و شکم مجروح شده بود. این مقام انتظامی تصریح کرد: در تحقیقات اولیه مشخص شد این جوان در نزاعی به قتل رسیده و قاتل بلافاصله از محل متواری شده است.
رییسپلیس آگاهی استان اصفهان گفت: تحقیقات ادامه داشت تا اینکه دو نفر از افرادی که در نزاع شرکت داشتند، شناسایی و دستگیر شدند. متهمان در بازجوییهای اولیه اقرار کردند فردی به نام «اصغر – چ» ضربات مرگبار را به مقتول وارد کرده است. او اضافه کرد: مخفیگاه این قاتل شناسایی شد و در عملیاتی ویژه دستگیر و به پلیس آگاهی استان منتقل شد و مشخص شد مقتول با دادن یک اسکناس صد دلاری جعلی مقداری موادمخدر و وجه نقد از متهم دریافت کرده بود و زمانی که متهم از جعلی بودن اسکناس مطلع شد و قصد بازپسگیری وجه و مواد خود را داشت، مقتول قبول نکرد و درگیری مرگبار به وقوع پیوست.
56282
نظر شما