عاشقانه روز بیست و هشتم/ خدا در چه زمانی توصیه به مهاجرت می کند؟/ تاکید بر خلقت در 6 روز برای چیست؟

بیست و هشتمین روز از میهمانی خدا فرا رسیده است، از میزبان مهربان و بخشنده می خواهیم تا ما در صبر بر گناهان و به خصوص دوری از گناهان آسان تر یاری کند. پرونده امروز به دوستداران اخلاق و نیکویی تقدیم می شود.

 Video Link

 صبر و دوری از کدام گناهان سخت تر است؟

فایلی که در ابتدای مطلب می شنوید، سخنان آیت الله آقا مجتبی تهرانی (که روانش غرق رحمت الهی باد) پیرامون «صبر بر معاصی و درجات و ابعاد صبر بر معاصی» است.

در این سخنان می شنویم: «فرض کنید کسی که اعتقاد به سرقت ندارد و حالا باید دزدی بسیار مشکلی هم انجام دهد، حالت شهوت به مال هم در او است... وقتی بخواهد وارد کار شود هم مشقت دارد و هم ترک و دوری از آن برایش راحت است، پس معاصی و گناهانی که انسان از با آن مانوس نیست و برایش مشقت و سختی دارد، راحت تر ترک و دوری و صبر از ان انجام می شود. اما گناهانی که انسان با آن انس دارد، آسان تر می تواند این معصیت را انجام دهد و صبر از آن مشکل تر است چون مبارزه ای قوی تر می خواهد. نوع سوم زمانی است که انسان معصیت را هم بدون مشقت انجام دهد و هم مانوس باشد با آن، صبر از این گناه از بقیه سخت تر است. معمولا این سنخ از معاصی در ارتباط با گناهانی است که از زبان انسان صادر می شود. یا غیبت است یا دروغ و ... که مشقت ندارد و برای کسانی که ساخته نشده اند هم بسیار آسان است. در روایات هم داریم که اکثر کسانی هم که به جهنم می روند اهل معصیت زبان هستند.

این مدل معصیت هم دو قسم می شود، یک بخش گناهانی که با زبان انجام می دهد که مثل غیبت فقط نفی کمال از دیگری می کند تا نفس لذت ببرد، بخش دیگری که شدیدتر است نه تنها نفی کمال می کند بلکه اثبات کمال برای خودش می کند به وسیله همان. لذا در روایات بر صبر در معصیت برای انجام ندادن آن و مقاومت کردن داریم. از موسی بن جعفر (ع) داریم که می گوید: ای فرزندم بپرهیز که خداوند تو را در معصیتی ببیند که از آن نهی کرده، و بپرهیز که خداوند تو را در طاعت و عملی نبیند که تو را بدان امر کرده است... حالا قانون کلی برای شناخت صبر آسان و صبر مشکل بر معصیت یک چیز است، هر عملی که انسان مورد نهی خدا می بیند، هر چه شرط انجام و وسایل آن آسانتر باشد و میل حیوانی بیشتر، ترک و صبر از آن معصیت اجر بیشتری دارد.

اما از معصیت زبانی آسانتر هم داریم، و آن خطورات شیطانی است. صبر بر خطورات شیطانی هم سخت است. وقتی امواج شیطانی وارد نفس می شود جلوی آن را بگیرد و صبر بر نیت مشکل ترین صبر هاست چرا که خود آسان ترین خطاهاست.»

و در دعای امروز می خوانیم: «خدایا بهره مرا در آن زیاد کن از اقدام به مستحبات و گرامى دار در آن به حاضر کردن و یا داشتن مسائل و نزدیک گردان در آن وسیله ‌ ام را به سویت از میـان وسیله‌ها اى آنکه سرگرمش نکند اصرار و سماجت اصرارکنندگان.» نجوای امروز را اینجا بشنوید.

 

پیامبر (ص) به خانه نمی رفت اگر آخرین دینارش را تا شب به نیازمندی نمی رساند

رسول خدا سخاوتمندترین مردم بود. هیچ شبی سر بر بالین ننهاد که درهم و دیناری برایش مانده باشد و اگر چیزی نزدش زیاد می آمد و تا شب کسی را نمی یافت تا به او ببخشد، به خانه نمی رفت تا آن را به نیازمند برساند. از آنچه خدا روزیش نموده بود، جز آذوقه یک سال برنمی داشت، آن هم از معمولی ترین چیزی که از خرما و جو می یافت و بقیه را در راه خدا خرج می کرد. هر چه از او می خواستند عطا می کرد، سپس سراغ آذوقه سال خود می رفت و از آن نیز ایثار می فرمود و چه بسا قبل از پایان سال اگر چیزی به دست نمی آورد، خود محتاج می شد.

به حق عمل می کرد حتی اگر به ضرر خود یا اصحابش بود. بدون محافظ در بین دشمنانش راه می رفت و هیچ چیز از امور دنیا او را وحشت زده نمی کرد. با فقرا همنشین بود و با تنگدستان هم سفره، اهل فضیلت را به خاطر اخلاقشان گرامی می داشت و با نیکی به انسان های شریف، با آنها مانوس می شد.

به احدی ستم نکرد و معذرت خواهی پشیمان را می پذیرفت. غلام و کنیز داشت اما در خوردن و پوشیدن بر آنها برتری نمی جست. هرگز مسکینی را برای تنگدستی یا بیماری خوار نشمرد و از هیچ پادشاهی به خاطر حکومتش نترسید، پادشاه و گدا را یکسان به سوی خدا دعوت می کرد.

 

خداوند در چه زمانی توصیه به مهاجرت می کند؟ / عواملی که مردم را تحت استضعاف و ظلم قرار می دهد چیست؟

(بخش دوم تفسیر درباره استکبار و استضعاف در دعای افتتاح)

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یُؤْمِنُ الْخَائِفِینَ وَ یُنَجِّی [یُنْجِی‏] الصَّالِحِینَ [الصَّادِقِینَ‏] وَ یَرْفَعُ الْمُسْتَضْعَفِینَ وَ یَضَعُ الْمُسْتَکْبِرِینَ وَ یُهْلِکُ مُلُوکا وَ یَسْتَخْلِفُ آخَرِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَاصِمِ الْجَبَّارِینَ مُبِیرِ الظَّالِمِینَ مُدْرِکِ الْهَارِبِینَ نَکَالِ الظَّالِمِینَ صَرِیخِ الْمُسْتَصْرِخِینَ مَوْضِعِ حَاجَاتِ الطَّالِبِینَ مُعْتَمَدِ الْمُؤْمِنِینَ»

در این قسمت از دعا خدا را ستایش می کنیم که صالحان را نجات می دهد و مستضعفان را بالا می برد و مستکبران را فرو می نهد و سلطه گران را نابود و مستضعفان را به جای آنها می نشاند. حمد خدایی را می گوییم که پشت زورگویان را می شکند و ستمگران را نابود می سازد و آنها را مجازاتی عبرت انگیز می دهد.

استکبار تنها در برابر مخلوقات خدا نیست، بسیاری از مستکبران در برابر خداوند متعال نیز کبر می ورزند و استکبار دارند چنان که در سوره مومن می فرماید: آنان که از روی کبر و غرور از عبادت من خودداری می کنند به زودی با ذلت و خواری وارد دوزخ می شوند.

بدیهی است آنها که از عبادت خدا استنکاف دارند و کبر می ورزند در برابر بندگان خدا به طریق اولی چنین خواهند بود.

عوامل استضعاف و استکبار چیست؟

استضعاف گاهی از طریق استخفاف و در ظاهر با تظاهر به خیرخواهی و انسان دوستی عملی می شود گرچه در واقع با ظلم و ستم همراهست. ولی در مواردی از طریق ظلم و ستم و طغیان علنی تحقق می پذیرد که ظالمان و گردنکشان جهان با قلدری و زور بر مردم ضعیف هجوم آورده و با قتل عام و نسل کشی آنها را از پای درمی آورند و به بردگی می کشند.

جهل و نادانی: یکی از عوامل استضعاف، جهل و نادانی مردم است. این گونه افراد خواه ناخواه از کسانی پیروی می کنند که آنها را از خود بالاتر می بینند.

اما مصادیق علم وجهل متفاوتند. وقتی بحث ار علم و جهل می شود باید دید که از چه چیز بحث می شود، اگر کسی در رشته ای عالم است نمی تواند خود را در همه رشته ها عالم بداند و اگر در رشته ای جاهل است مفهومش این نیست که در رشته های دیگر نیز جاهل است. بنابراین وقتی می گوییم جامعه ای که آگاهی ندارد به استضعاف کشیده می شود مقصود از این آگاهی، آگاهی های لازم برای اداره جامعه است و نیز مقصود آگاهی از اوضاع جهان و شرایط زمان است.

تزلزل و تذبذب: از عواملی که زمینه استضعاف را محقق می کند بی ارادگی، تزلزل و دودلی است. ملتی می تواند روی پای خود بایستد که در راه هدف مصمم و پایدار باشد و در انجام وظیفه سستی و تردید به خود راه ندهد. اگر انسان راست قامت باشد باری بر پشتش نمی گذارند و اگر بگذارند می افتد.

ظلم پذیری: از دیگر عوامل ظلم پذیری و ظالم پروری و ترس از مرگ در این راستا است و ستمگران را به تجری وا می دارد. باید با ظلم و ظالم همواره در ستیز بود و در این راه تا سرحد جان ایستادگی کرد. از پیامبر (ص) نقل شده است: نزدیک است که امت ها علیه شما مسلمانان هجوم آورند چنان که شکم بارگان بر غذا حمله می کنند. گفتند یا رسول الله آیا این تهاجم در اثر اندک بودن جمعیت مسلمانان است؟ فرمود: شما آن روز بسیارید ولی در اثر دنیا دوستی و ترس از مرگ در برابر دشمنانات خوار و زبون می شوید.

واژه استضعاف دارای مفهومی دوسویه است، یک سوی آن به مستکبر و استضعاف کننده و سوی دیگر آن به مستضعف و آن که استضعاف شده برمی گردد. شخص مستضعف حداقل می تواند از حوزه استضعاف و استکبار مهاجرت کرده و به محیط امن و آزاد برود. اگر چنین امکانی بود و نرفت و استضعاف را تحمل کرد در واقع خود را همرنگ جماعت کند چنین شخصی قطعا گناهکار است و صرف این که تحت فشار بوده و با اکراه و اجبار با کفر و الحاد دمساز شده معذور نیست و در پیشگاه خداوند مواخذه خواهد شد. و البته در صورتی که امکان مهاجرت وجود ندارد معذور خواهد بود.

خداوند در سوره نساء می فرماید: کسانی که فرشتگان آنان را در حال ظلم و گناه قبض روح کنند از آنها می پرسند چرا شما این گونه خود را آلوده کردید؟ پاسخ می دهند ما در دنیا مستضعف و گرفتار بودیم. فرشتگان می گویند مگر زمین خدا گسترده نبود؟ شما می توانستید مهاجرت کنید و از شّر مستکبران رهایی یابید، جایگاه ایشان دوزخ است و رویکرد بدی خواهند داشت. سپس خداوند گروهی را از این حکم استثناء می کند و می فرماید: مگر گروهی از مردان و زنان و کودکانی که گرفتار و بی چاره بوده و راه گریزی نداشته باشند اینان مورد عفو و بخشش الهی واقع می شوند و هر کس در راه خدا هجرت کند در زمین گشایشی خواهد یافت و هر که از خانه و کاشانه خود بیرون آید و به سوی خدا و پیامبرش هجرت کند و سپس در میان راه مرگ او را دریابد و به مقصد نرسد اجر و پاداشش بر خدا است و خداوند آمرزنده و مهربان است.

از این آیات می توان استفاده کرد که ماندن در محیط کفر و گناه و یا رفتن در چنین محیط هایی که انجام وظایف دینی میسر نیست و موجب آلوده شدن انسان به گناه می شود حرام است مگر آن که انسان مجبور باشد و راهی دیگر نداشته باشد. (بخش اول این بحث را اینجا بخوانید.)

 

چرا خداوند در قرآن به تعبیر خلقت هستی در 6 روز تاکید کرده است؟

جهان بینی با توجه به تفسیر و تحلیل آیاتی از سوره الرحمن

«الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ * الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ * وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ * وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ

خدای رحمان. قرآن را تعلیم داد. انسان را بیافرید. به او گفتن آموخت. آفتاب و ماه به حسابی مقرر در حرکت اند. و گیاه و درخت سجده اش می کنند. آسمان را برافروخت و ترازو را برنهاد.»

کسانی هستند که از خویش فراتر می روند و تلاش می کنند که جامعه ای صالح بیافرینند تا انسان صالح در آن زندگی کند و خیر فراگیر باشد. انسانی که ذهنش آمادگی کامل برای پذیرش روش های تربیتی بشری دارد و این چیزی است که قرآن به آن اشاره می کند، وجوب توجه به امر و نهی و تقویت اعتقادات برای پرورش نفس و تزکیه آن و ایجاد جامعه ای مناسب برای انجام دادن عمل صالح. این انسان از راه هایی که حاصل اندیشه هایی است که تاریخ را محرک می داند، فراتر می رود تا به آنچه خاص قرآن است برسد. و آن ارائه تصویری جدید یا به اصطلاح معاصر تصویری انقلابی از جهان بینی انسان است.

تا انسان، فرد یا جماعت، که با این جهان بینی زندگی می کند هم با هستی هماهنگ باشد و هم با جامعه و خویشتن. این اسلوب در سوره الرحمن نیز مانند بقیه سوره های قرآن واضح است. زیرا در مقدمه خداوند می فرماید: «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ * الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ * وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ» و می گوید: «وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ» خداوند متعال آسمان را برافروخت و ترازو را برنهاد.» این چه ترازویی است؟ بهترین ترازو، یعنی هر چیزی که زیر آسمان و موجود است، موزون و دقیق است و حساب و اندازه و مقدار دارد.

قرآن پیش روی انسان تصویری موزون و دقیق رسم می کند تا بعد از این جمله ای اضافه کند: «آسمان را برافروخت و ترازو برنهاد تا در ترازو تجاوز نکنید. وزن کردن را به عدالت رعایت کنید و کم فروشی نکنید.» در نتیجه باید گفت ای انسان که زیر آسمانی که در آن ترازو نهاده شده است زندگی می کنی، بدون شک باید به میزان توجه کنی و در مسیر الهی حرکت کنی وگرنه اگر در مسیری به جز جریان هستی گام برداری، در این هستی غریبی و در زندگی ات شکست خواهی خورد.

بر همین مبنا این مسئله را به صورتی وسیع تر در این کلمات قرآن در سوره احقاف می یابیم: ما آسمان ها و زمین و آنچه را که در میان آن جز به حق نیافریده ایم... بنابراین هستی بر پایه حق استوار است. سپس به این کلمات می رسیم: ما آسمان ها و زمین و آنچه را که در میان آن جز به حق و در مدتی معین نیافریده ایم. هستی بر پایه مدتی معین استوار است. یعنی همه موجودات و همه حرکات و همه توانایی ها و همه آنچه د رهستی موجود است، بر مبنای مدت استوار است، مدتی معین. در نتیجه انسان هنگامی که به کاری بخواهد دست بزند و در آن موفق باشد باید برای خود مهلت زمانی قرار بدهد، باید برنامه ریزی کند، با تنبلی نمی توان به اهداف رسید، بلکه باید مهلتی معین و محدود قرار داد و نباید آن را به تاخیر انداخت. از این رو، تعیین برنامه زمانی برای این است که انسان در زندگی پیروز شود.

از آنجا که به تعبیر قرآن هستی در 6 روز خلق شده است، در شش مرحله یا شش دهر، نه در شش روز به معنای شب و روز.بنابراین هستی یکباره آفریده نشده است. با این که می دانیم قرآن تاکید می کند که خداوند برای آفرینش نیازمند زمان نیست و تا بگوید باش! اشیاء به وجود می آیند. اما آفرینش جهان در مدتی معین و محدود و طرح آن در قرآن برای این است که انسان در زندگی و برنامه و اهدافش برنامه ریزی داشته باشد.

تلاش نکند که یکباره پرورش یابد یا ثروتمند شود یا به مقامی و تجربه ای دست یابد، بلکه باید زمانی را برای تحصیل مال، آموزش، مقام، تندرستی و ... قرار دهد. البته باید وقت محدود و معینی را قرار دهد تا به امروز و فردا کردن دچار نشود. مضمون این معانی و مفاهیم تربیتی این است که قرآن تصویری از هستی طرح می کند که انسان در زندگی و در کارهایش باید به این الگو ملتزم باشد که در غیر این صورت با محیطی که در آن زندگی می کند بیگانه و در نتیجه فردی ناتوان خواهد بود. کار دین آسان کردن وضع انسان و موفقیت او در زندگی است نه منفعت و مصلحتی فراتر از آن.

 

*****

روزه دل و جسمتان مقبول ...

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 367015

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 2 =