عاشقانه روز نوزدهم میهمانی/مقدس مابی که زیاد شود، قرآن بر نیزه کردن هم رایج می شود/ بنده دیگری مباش!

قدم به نوزدهمین روز از میهمانی خدا گذاشته ایم، از میزبان مهربان و بخشنده یاری می خواهیم تا راه ما را برای دستیابی به خیر و نیکی هموار کند. پرونده امروز به دوستداران اخلاق و نیایش تقدیم می شود.

 Video Link

 

رحمت الهی با سوز دل جاری می شود

فایلی که در ابتدای مطلب می شنوید، سخنانی از آیت الله جوادی آملی است که در مورد این نكته كه «سوز دل و خواندن دعا در شب های قدر موجب ایجاد رحمت خداوند می شود» توضیح می دهد.

و در دعای امروز می خوانیم: «خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از برکاتش و آسان کن راه مرا به سوى خیرهایش و محروم نکن ما را از پذیرفتن نیکى هایش اى راهنماى به سوى حـق آشکار.» نجوای امروز را اینجا بشنوید.

از «لیلة‌ القبر» خارج شوید تا به «لیلة‌ القدر» برسید

«لیالی قدر برای ما تعیین کننده است. صرف آمرزش گناهان مرده‌ها مطرح نیست. اینها یکی از زوایای فرعی لیله قدر است. شرح صدر طلب کردن، ظهور ولی عصر را مسئلت کردن، گسترش فرهنگ اسلامی را خواستن، وفاق ملی را مطرح کردن، کینه‌ها را از دل زدودن و صدها معارف و معالی دیگر در صدر خواسته‌های ماست؛ آمرزش گناهان هم جزء خواسته‌های ماست. ولی عمده آن است که گناه رخت بربندد، نه گناه بیاید و آمرزیده شود! عمده آن است که از خدا بخواهیم که اهل معصیت نباشیم..

از خدا بخواهیم که آن توفیق را، آن معرفت را، آن محبت را به ما عطا کند که ما هم لیله قدر بشویم. آنها که لیله قدر شدند، اسوه مایند. اگر درباره فاطمه زهرا (س) آمده است که او لیله قدر است، این سخن از سنخ تمثیل است و نه تعیین. یعنی 14 انسان کامل هر کدام لیله قدرند. و اگر آنها لیله قدرند، شاگردان آنها می‌توانند در حوزه ایمانی خود لیله قدر بشوند. تو لیلة‌ القدری، بدان؛ در صورتی که از لیلة‌ القبری بیرون بیایی! همه بزرگان به ما گفتند: اگر از لیلة‌ القبری به درآمدی، لیلة‌ القدر می‌شوی! اینکه در درونش گورستان فتنه هاست، گورستان غیبت هاست، گورستان آمال و آرزوهاست، شکمش هم گورستان حرام هاست؛ این «لیلة‌ القبر» است، نه لیلة‌ القدر!

اگر از لیلة‌ القبری به درآمد، «لیلة‌ القدر» می‌شود؛ آنگاه خیر من الف شهر می‌شود، یک نفر بیش از هزار نفر می‌شود، آنگاه کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله خواهد شد. یک شب اگر بر هزار ماه فضیلت دارد، یک انسان هم بر هزار گروه فضیلت دارد. در صورتی که از لیلة‌ القبری به دربیاید، لیلة‌ القدر بشود. اینها نظیر اسماء الله نیست که توقیفی باشد! اگر به ما گفتند: فاطمه زهرا(س) لیله قدر است، یعنی ای زنان عالم! شما هم می‌توانید در حوزه ایمانی خود به دنبال مولاه و سیده خود، لیلة‌ القدر بشوید. و اگر کسی قرآن در جان او جلوه کرد، او همین لیلة‌ القدر را در حوزه ایمانی خود خواهد داشت.»

 

وقتی مقدس مابان و متظاهران زیاد می شوند، سياست قرآن بر نيزه كردن هم رایج می شود

سياست " قرآن بر نيزه كردن " سيزده قرن است كه كم و بيش ميان‏ مسلمين رائج است. مخصوصا هر وقت مقدس مابان و متظاهران زياد می‏ شوند و تظاهر به تقوا و زهد بازار پيدا می‏ كند، سياست قرآن بر نيزه كردن از طرف استفاده چی‏ ها رائج می‏ گردد. درس هائی كه از اينجا بايد آموخت: درس اول اينست كه هر وقت جاهل ها و نادان ها و بی‏ خبرها مظهر قدس و تقوا شناخته شوند و مردم آنها را سمبل مسلمان عملی بدانند وسيله‏ خوبی به دست زيرك های منفعت پرست می ‏افتد. اين زيرك ها همواره آنها را آلت مقاصد خويش قرار می ‏دهند و از وجود آنها سدی محكم جلو افكار مصلحان‏ واقعی می ‏سازند. بسيار ديده شده است كه عناصر ضد اسلامی رسما از اين‏ وسيله استفاده كرده‏ اند يعنی نيروی خود اسلام را عليه اسلام به كار انداخته ‏اند.

استعمار غرب تجربه فراوانی در استفاده از اين وسيله دارد و در موقع خود از تحريك كاذب احساسات مسلمين خصوصا در زمينه ايجاد تفرقه ميان‏ مسلمين بهره گيری می‏ نمايد. چقدر شرم آور است كه مثلا مسلمان دلسوخته ‏ای‏ درصدد بيرون راندن نفوذ خارجی برآيد و همان مردمی كه او می‏ خواهد آنها را نجات دهد با نام و عنوان دين و مذهب سدی در مقابل او گردند. آری اگر توده مردم جاهل و بی ‏خبر باشند و منافقان از سنگر خود اسلام استفاده‏ می‏ نمايند . در ايران خودمان كه مردم افتخار دوستی و ولايت اهل بيت اطهار را دارند، منافقان از نام مقدس اهل بيت و از سنگر مقدس "ولاء اهل‏ بيت" سنگری عليه قرآن و اسلام و اهل البيت به نفع يهود غاصب می ‏سازند و اين، شنيع ترين اقسام ظلم به اسلام و قرآن و پيغمبر اكرم و اهل بيت آن‏ بزرگوار است . رسول اكرم فرمود: « انی ما اخاف علی امتی الفقر و لكن اخاف عليهم سوء التدبير »
"من از هجوم فقر و تنگدستی بر امت خودم بيمناك نيستم. آنچه از آن‏ بر امتم بيمناكم كج انديشی است. آنچه فقر فكری بر امتم وارد می‏ كند فقر اقتصادی وارد نمی‏ كند."

قرآن می‏ خواهد مسلمانان رشد عقلی و اجتماعی داشته باشند و حق را از غير حق‏ تميز دهند

بايد كوشش كنيم طرز استنباطمان از قرآن صحيح‏ باشد. قرآن آنگاه راهنما و هادی است كه مورد تدبير صحيح واقع شود، عالمانه تفسير شود، از راهنمائي های اهل قرآن كه راسخين در علم قرآنند بهره گرفته شود. تا طرز استنباط ما از قرآن صحيح نباشد و تا راه و رسم‏ استفاده از قرآن را نياموزيم از آن بهره‏مند نخواهيم گشت.

سودجويان و يا نادانان گروهی قرآن را می‏ خوانند و احتمال باطل را دنبال می‏ كنند همچنان كه از زبان نهج البلاغه‏ شنيديد آنها كلمه حق را می‏ گويند و از آن باطل را اراده می‏ كنند. اين، عمل به قرآن و احياء آن نيست بلكه اماته قرآن است. عمل به قرآن آنگاه‏ است كه درك از آن دركی صحيح باشد.

قرآن همواره مسائل را به صورت كلی و اصولی طرح می ‏كند ولی استنباط و تطبيق كلی بر جزئی بسته به فهم و درك صحيح ماست. مثلا در قرآن ننوشته‏ در جنگی كه در فلان روز بين علی و معاويه در می‏ گيرد حق با علی است. در قرآن همين قدر آمده است كه : «و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احديهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی‏ء الی امر الله »
" اگر دو گروه از مؤمنان كارزار كردند ، آشتی دهيد آنان را و اگر يكی‏ بر ديگری سر كشی و ستمگری كند با آنكه ستمگر است نبرد كنيد تا به سوی‏ فرمان خدا برگردد "

اين قرآن و طرز بيان قرآن. اما قرآن نمی‏ گويد در فلان جنگ فلان كس حق‏ است و ديگری باطل. قرآن يكی يكی اسم نمی ‏برد، نمی‏ گويد بعد از چهل سال يا كمتر و يا بيشتر مردی به نام معاويه پيدا می‏ شود و با علی جنگ می‏ كند شما به نفع علی وارد جنگ شويد و نبايد هم وارد جزئيات بشود. قرآن نبايد موضوعات را شماره كند و انگشت روی حق و باطل بگذارد. چنين چيزی ممكن نيست. قرآن آمده است تا جاودانه بماند پس بايد اصول‏ و كليات را روشن كند تا در هر عصری باطلی رودرروی حق قرار می‏ گيرد مردم‏ با معيار آن كليات عمل كنند. اين ديگر وظيفه خود مردم است كه با ارائه‏ اصل « و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا »...  چشمشان را باز كنند و فرقه طاغی را از فرقه غير طاغی تشخيص دهند و اگر واقعا فرقه‏ سركش دست از سركشی كشيد بپذيرند و اما اگر دست نكشيد و حيله كرد و برای اينكه خود را از شكست نجات دهد تا فرصت جديدی برای حمله به دست‏ آورد و دوباره سركشی كند و به ذيل آيه كه می ‏فرمايد: « فان فائت فاصلحوا بينهما » متمسك شود، حيله او را نپذيرند.

تشخيص همه اينها با خود مردم است. قرآن می‏ خواهد مسلمانان رشد عقلی و اجتماعی داشته باشند و به موجب همان رشد عقلی مرد حق را از غير مرد حق‏ تميز دهند. قرآن نيامده است كه برای هميشه با مردم مانند ولی صغير با صغير عمل كند، جزئيات زندگی آنها را با قيموميت شخصی انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسی تعيين نمايد. اساسا شناخت اشخاص و ميزان صلاحيت آنها و حدود شايستگی و وابستگی‏ آنها به اسلام و حقايق اسلامی خود يك وظيفه است و غالبا ما از اين وظيفه‏ خطير غافليم.

علی عليه ‏السلام می‏ فرمود : « انكم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی تركه »
" هرگز حق را نخواهيد شناخت و به راه راست پی ‏نخواهيد برد مگر آن كس‏ كه راه راست را رها كرده بشناسيد "
يعنی شناخت اصول و كليات به تنهائی فائده ندارد تا تطبيق به مصداق و جزئی نشود، زيرا ممكن است با اشتباه درباره افراد و اشخاص و با نشناختن مورد، با نام حق و نام اسلام و تحت شعارهای اسلامی بر ضد اسلام و حقيقت و به نفع باطل عمل كنيد
در قرآن ظلم و ظالم و عدل و حق آمده است اما بايد ديد مصداق آنها كدام‏ است ؟ ظلمی را حق، و حقی را ظلم تشخيص ندهيم و بعد به موجب همين‏ كليات و به حكم قرآن - به خيال خودمان - سر عدالت و حق را نبريم.

 

بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است

حریت

حریت به معنای آزادی، آزادگی، آزاد منشی و نقطه مقابل رقیّت، یعنی بندگی، غلامی و بردگی است. حریت در مقابل اسارت است، یعنی انسان به میزانی که از اسارت قوای پست و نفسانی و از اسارت شهوت، خشونت، قساوت، خیانت و مانند اینها آزاد می شود، به مراتبی از آزادگی و حریت می رسد.
انسان به گوهر وجودی خود و به فطرت خود، اهل حریت است و آزاد آفریده شده است. در نامه 31 نهج البلاغه امام می فرماید: «ولا تکن عبد غیرک، وقد جعلک الله حرّا. بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.»

هر چیز که آدمی را به آزادگی و تعالی بخواند، کمال است و هر چه آدمی را به بردگی و پستی بخواند، حیوانی است.
هر ندایی که تو را بالا کشید        آن ندا می دان که از بالا رسید
هر ندایی که تو را حرص آورد        بانگ گرگی دان که او مردم درد *1

حریت در هر مرتبه ای از مراتبش، کمالی است که کمالات دیگر در بستر آن فراهم می آید، و اگر کمالی در بستر حریت حاصل نشود، رنگی از قبض و نشانه ای از اسارت دارد. اگر علم در بستر حریت حاصل نیاید، حجاب می شود؛ اگر اخلاق فارغ از حریت به دست آید، خودبینی می آورد؛ هر چیز دیگر نیز همین طور است.

مثلا در عرصه علوم هر کس هر چه را یافته است، تصور نماید که حقیقت همان است و آن چه دیگران یافته اند، بهره ای از حقیقت ندارد و حتی یافته های دیگران را انکار کند. اگر فضل و کمال در بستر حریت حاصل نشود، نشانی از قبض همراه دارد.
امیرمومنان علی (ع) می فرماید: «مردمی خدا را به امید بخشش پرستیدند، این پرستش بازرگانان است؛ گروهی او را از روی ترس عبادت کردند، این عبادت بردگان است و گروهی وی را برای سپاس پرستیدند، این پرستش آزادگان است.»

امام والاترین چهره عبادت را عبادت آزادگان معرفی می کند که خدا را به خاطر سپاس پرستش می کند. البته این سخن به معنای نفی صورت های گوناگون عبادت نیست، زیرا آدمیان در مراتب گوناگون قرار دارند و هر کس در مرتبه ای او را می پرستد.
امام علی(ع) که نمونه جامع کمالات انسانی است درباره خود چنین فرموده است: «خدایا من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشتت پرستش نکرده ام، بلکه تو را از آن رو پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم.»

اگر انسان در هر عرصه ای با آزادگی وارد شود و شرایط حریت را رعایت کند، خود را از اسارت حفظ می نماید. از بیان امیرالمومنین است که: «هر که شرایط بندگی را به پا دارد، اهل آزادی می گردد. هر که در احکام آزادی کوتاهی ورزد، به بردگی برگردانده می شود.
انسانی که خود را از غیر خدا آزاد می کند، به بندگی حق تن می دهد، آزادی و آزادگی را برای خود به ارمغان می آورد.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود         ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
مگر تعلق خاطر به ماه رخساری        که خاطر از همه غم ها به مهر او شاد است

1*مثنوی معنوی
2*دیوان حافظ

*****

روزه دل و جسمتان مقبول ...

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 365603

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 7 =