۶ نفر
۱ آذر ۱۳۹۷ - ۲۳:۲۴
نهاد ناآرام انسان

علی زمانیان: آدمی قربانی نبردهای درون خویش است. ناآرامی، سهم اجتناب ناپذیر هر انسانی است. گرچه میزان و رنگ و بوی ناآرامی و بی‌قراری درونی آدمیان با هم متفاوت است، اما هر آن که متولد می‌شود، با درونی ناآرام به آوردگاهی به نام زندگی پا می‌گذارد.

سپس و به‌تدریج بر ناآرامی‌هایش می‌افزاید و در امواج سهمگین و متلاطم ناآرامی درونش، بالا و پایین می‌شود. دریایی که گاهی آرام و سپس موجی برآمده از دور دست‌ها صخره‌ی آرامش درون را در هم می‌ریزد و دوباره آرامشی موقت بر سرزمین وجود آدمی طلوع می‌کند. طلوعی ناپایدار که به زودی در غروب، محو می‌گردد.

 وقتی به تاریخ انسان نظر می‌افکنیم و یا سر در احوال وجودی خویش می‌بریم، به نحو تجربی و حضوری درمی‌یابیم که گویی انسان، نهادی ناآرام دارد و آشفتگی و بی قراری در سرشت غمگین بشر خانه دارد. در می‌یابیم که انسان، حیوان ناآرام است. درمی‌یابیم همچون برده‌ای گرفتار میان اربابانی است که هر یک فرمانی متضاد با دیگری صادر می کند و نمی داند باید کدام فرمان را اجرا کند. آن چه در این میان از دست می‌رود آرامشِ درون است.

 ناآرامی‌ها انواع و گونه‌های متفاوتی دارد.

۱. کمی به باورها و اعتقادات‌مان توجه کنیم، جدال و نزاعی عمیق میان باورها را کشف می‌کنیم. متوجه می‌شویم که "شبکه‌ی باور" ما که فکر می کردیم ستبر و محکم و هماهنگ است، چقدر ناموزون و ناسازگار و آشفته است. باوری، باور دیگر را نادیده می‌گیرد و آن یکی در تناقض با دیگری است. کشمکشی جدی و گسترده در عرصه‌ی باورها و اعتقادات ما جریان دارد که نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم. در می‌یابیم که باورهای ما در جنگ و جدال با یکدیگرند، باورهای دینی و غیر دینی با یکدیگر، باورهای اخلاقی با اعتقادات مذهبی، باورهای دینی با خودشان، باورهای علمی با باورهای دینی، باورهای ناشی از تجربه‌های زیسته با سایر باورها مواجهاتی خصمانه با یکدیگر دارند. یافته‌های شناختی و معرفتی ما در ستیز با باورهای سنتی و ارثی، آرامش را از ما می‌گیرد. درون هر انسان، آتشی در آوردگاه باورهایش شعله می‌کشد و دودش چشم آرامش را می‌آزارد. وقتی چنین می‌شود ترجیح می دهد، چشم را بر این نزاع بربندد. خودش را به نشنیدن و ندیدن بزند. از افتادن در تله‌ی نزاع باورها با یکدیگر پرهیز کند و حتی خودش را به غفلت بزند و  فریب دهد. اما آن چشمه ی بی قراری و ناآرامی می جوشد و رفتارها و ایده ها و زندگی را به آشوب می‌کشد.

۲. از پیکار باورها و اعتقادات چشم می‌پوشیم و به عرصه ی احساسات و عواطف نظر می‌افکنیم. اما همهمه‌ی ناشی از تقابل احساسات و عواطف با یکدیگر نگرانمان می‌کند. در رویایی عواطف با یکدیگر، خشمگین می‌شویم، سپس عذاب ناشی از این خشم، دامن ما را می‌گیرد. از سویی مهر می‌ورزیم و از سوی دیگر کین‌توزانه عمل می‌کنیم. مشفقانه رفتار می‌کنیم و گاهی حسادتِ تلخ بر جان ما می‌نشیند. عواطف مثبت و منفی، هر یک در احوالی بر ما غالب می‌شود و نهاد ما را ناآرام می‌کند. عاطفه‌ای، ما را به بخشش و شفقت دعوت می‌کند و عاطفه ای دیگر ما را به سمت خشم و انتقام می کشاند.

جدال میان باورها با احساسات و عواطف، به تنهایی میدان بزرگی از رویارویی و مغایرت برپا می‌کند. برخی باورهای ما با عواطف‌مان سازگار نیستند. زیر یک سقف نمی نشینند و همدیگر را طرد می کنند. برای همنشینی عواطف با یکدیگر و ایجاد صلح میان عواطف با باورها مشکل داریم.

بر جدال عقل و احساس، بیفزایید تقابل و ستیز باورها و ارزش‌ها را با عواطف و احساساتمان. پیکاری دائم و جدالی بی وقفه میان این دو اردوگاه، نهاد آدمی را آشفته می‌کند. آدمی می‌ماند که دل به عواطف بسپارد و یا فرمان عقل و یا ارزش ها و باورهایش را ببرد. کدام را بگذارد و کدام را بردارد. میان عقل، باورها و عواطف، آواره است و آسودگی‌اش را از دست می دهد.

3. سومین عرصه‌ی ستیز و ناسازگاری درونی، خواست‌ها، لذت‌ها و امیال است. خواست‌های متعارض با یکدیگر داریم. لذت‌های مغایر و میل‌هایی که یکی، دیگری را تحمل نمی کند. کشاکشی جدی، پهناور و روزمره در ناحیه‌ی امیال و خواست‌های آدمی جریان دارد. میل‌ها یکایک سر بر می‌آورند و گریبان آسودگی و آرامش آدمی را می‌گیرند. امیالی که نامتناهی و نامحدود است، از هر سو بر ذهن و ضمیر می بارد. میل‌هایی که به خواست‌های سمج برای برآورده شدن تبدیل می شوند. نبرد امیال با یکدیگر، درون را فرسوده می‌کند. علاوه بر این، جدالِ میان امیال با باورها (اخلاقی، دینی، علمی و...)، پرونده‌ای سنگین دارد. رویارویی امیال با باورها، لحظه به لحظه های زندگی آدمی را در می‌نوردد. میل را اگر نادیده بگیریم، به حسرتی برای تمام عمر تبدیل می‌شود و اگر گوش به فرمانش دهیم و برآورده‌اش سازیم، رنگ پشیمانی را برای تمام عمر بر در و دیوار هستی ما می‌زند.

گویی زندگی، روایتِ آوارگی انسان، میان حسرت و پشیمانی است. روایتِ فرسودگی در میانه‌ی ستیزها و نبردهایی که به ظاهر خاموشند اما به باطن غوغایی برافروخته دارند.

 درون هر انسان، پیکارها و کشمکش‌هایی از جنس "بودن" و هستی اش در جریان است و شعله ای بر خرمن آرامشش می زند. آدمی خصومتی نهان در نهاد خویش دارد و راه رهایی از آن را نمی‌داند. همه‌ی انسان‌ها ناآرامند، اما هر انسانی به شیوه ی خودش ناآرام است.

1717

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 827185

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =