انجمن حجتیه برخلاف انقلاب اسلامی در مسیری حرکت می کنند که دایره «خودی ها» هر چه تنگتر شود.

به گزارش خبرآنلاین، هفته نامه پنجره در شماره این هفته خود در گزارشی با عنوان «تأملی در باب معیار شناخت انجمن حجتیه» به بررسی زوایای انجمن حجتیه پرداخت.

در این گزارش بعد از بیان اینکه انجمن حجتیه یک فرقه دینی است آمده است: آن‎چه از خصلت‎های «فرقه دینی» بیان شد، همان ویژگی‎های انجمن حجتیه و اما در مقابل، انجمن حجتیه اساسا با نوع تعاملات و پیوند‎های درونی و خصوصی که برقرار می‎‎کند، شناخته می‎‎شود. حتی اگر شرایط نامساعد فعالیت‎های مذهبی در دوران پهلوی مبنای این امر باشد، لیکن در مسیر تعین‎یابی، خود به‎ویژگی مستقل و خودبنیادی تبدیل می‎‎شود، به‎نحوی که پس از انقلاب اسلامی هم بدون کمترین تغییری تداوم یافته و بلکه تشدید می‎شود. انجمن حجتیه، نمادگونه دینداری افرادی است که میان خود و دیگران، به‎طور آگاهانه یا ناآگاهانه نوعی امتیاز و تفاوت قائلند و در پی آنند که با ایجاد پیوند‎های درونی، خود را از آسیب تعامل با دیگران مصون دارند. این ویژگی به‎تمامه خود را در مدارس مذهبی پرسابقه آن‎ها و نوع تربیت دانش‎آموزان در آن مدارس متبلور کرده است. دانش‎آموزان در یک محیط ایزوله و پاک‎سازی‎شده، تحت نظارت دقیق و همه‎جانبه قرار داشته و به آن‎ها آموخته می‎‎شود که چگونه ایمان خود را در جامعه‎ای سراسر گناه و پلیدی و غفلت حفظ کنند. آن‎‎ها هیچ رسالت اصلاح اجتماعی محیطی بر عهده ندارند، مگر در دایره پیوند‎های خاص درونی. این فرآیند امتیازیابی در جهت تشدید پیوند‎های درونی و «کلونی‎سازی»، خود را در اصول عقاید و نیز در نوع اخلاق و تربیت و روحیات آشکار می‎‎سازد.

در ادامه این گزارش در خصوص اصول اعتقادی و کلامی انجمن حجتیه می خوانیم: در مورد اصول اعتقادی، آن‎ها برخلاف انقلاب اسلامی در مسیری حرکت می‎‎کنند که دایره «خودی‎ها» هرچه تنگتر شود. آن‎ها به‎لحاظ کلامی هیچ سخنی در باب غیرمسلمانان ندارند و اساسا هیچ نوع مواجهه‎ای با آن‎ها برای‎شان تعریف نشده است. اما در میان مسلمانان اصل بر تشدید تمایزات و برجسته کردن اختلافات است (همین بلاتکلیفی در برابر غیرمسلمانان در کنار شکاف بنیادی با اهل سنت است که آن‎ها را بار‎ها به نیرو‎های مستعد در جهت پیشبرد منافع استعماری قدرت‎های غربی بدل کرده است). در این مسیر، فرآیندی که در دوران صفویه به اقتضای رویارویی با امپراتوری عثمانی پیگیری می‎‎شد و مستلزم قرار دادن عناصر مورد اختلاف شیعه و سنی در کانون اصول عقاید بود، به‎صورت افراطی دنبال می‎‎شود.

نویسنده در ادامه تاکید می کند: با این احوال و با لحاظ اقتضائات حفظ و تشدید پیوند‎های درونی و تقویت تمایزات بیرونی، انجمن حجتیه به‎سمت نوعی خشک‎کیشی، مناسک‎گرایی، مقدس‎مآبی و ظاهرگرایی پیش می‎‎رود و همین ریشه پیوند او با جریان‎های ضدفلسفی و ضدعقلی و اخباری است. همین نکته در عین‎حال، موجب فقدان بصیرت اجتماعی و ناتوانی در پرورش نخبگان و روشنفکران است. بر همین مبنا آن‎ها علاوه‎بر آن‎که به تحصیلات حوزوی روی نمی‎‎آورند، در تحصیلات دانشگاهی نیز همواره به رشته‎‎های فنی و مهندسی و احیانا پزشکی علاقه‎مندند. امکان کمی وجود دارد که ایشان فرزندان خود را به تحصیل در علوم انسانی خصوصا در رشته‎هایی نظیر فلسفه، جامعه‎شناسی و علوم سیاسی و حتی الهیات تشویق کنند. البته در این میان باید رشته‎هایی نظیر حقوق و علوم تربیتی را از این قاعده مستثنا کرد.

همچنین در خصوص استراتژی فعلی حجتیه آمده است: این امتیاز و فرقه‎سازی در عین‎حال ریشه نوع حضور آن‎ها در ساحت قدرت است. توضیح آن‎که بسیاری از فرقه‎های مذهبی که خود را از بدنه اجتماعی جدا می‎‎سازند، گرایش‎های تارک دنیایی و آخرت‎محور و باطن‎گرا دارند. ایشان به‎کلی از ورود به ساحت عمل دنیایی معزول می‎‎شوند. نمونه تام این نوع فرقه‎ها، صوفیه و نیز فرق مذهبی مسیحی (به‎خصوص کاتولیکی) است. لیکن فرقه‎های مذهبی‎ای نیز وجود دارند که در عین انفکاک از جامعه، نسبت به‎عمل دنیایی معطوف به قدرت بی‎تفاوت نبوده و در مسیر آن گام برمی‎‎دارند؛ یهودیت، بهاییت و برخی فرقه‎های مذهبی پروتستان، در این دسته جای دارند. خصلت مشترک این فرقه‎ها اولویت «عمل اقتصادی» است. این دقیقا همان استراتژی انجمن حجتیه در مقطع کنونی است که توسط پیشوایان مجموعه اعلام شده. عمل اقتصادی، نمونه روش کنش معطوف به قدرت در غیر حوزه عمومی و به‎صورت «نفوذ» است.

در ادامه نویسنده به خاستگاه های تاریخی و طبقاتی انجمن حجتیه اشاره می کند و می نویسد: به‎لحاظ تاریخی، انجمن حجتیه اولا محصول شرایط خاص حاکم بر فضای اجتماعی سیاسی بعد از کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی شدن نفت است. در این شرایط با شکست تجربه ورود روحانیت به حوزه سیاست و تعامل با روشنفکران و با توجه به اختناق سیاسی و نیز توسعه فعالیت‎های چپ‎گرایانه در شهر‎های بزرگ و در میان اقشار فرهیخته و فعالیت‎های اباحه‎گرانه دولت‎های پهلوی و خطر تزلزل ایمان دینی مردم، بخشی از جامعه دینی به انزوا کشیده شده و با ترک و نفی عمل سیاسی، رسالت خود را در حفظ و حراست ایمان دینی خود و فرزندان و اطرافیانش می‎‎دید. در این شرایط، پردامنه‎ترین سطح عمل اجتماعی مؤمنان، احیای ساختار‎های سنتی و دینی و جلوگیری از زوال نهاد روحانیت بود. در کنار این، تأسیس مدارس مذهبی و هیئات و انجمن‎های مذهبی جدید نیز در دستور کار قرار گرفت. «شیخ محمود حلبی» شاخص این اوضاع است. او که خود در جریان مبارزات ملی شدن نفت در کنار مرحوم آیت‎الله کاشانی قرار داشت، بعد از شکست نهضت به‎کلی از عمل سیاسی سرخورده شده و دامنه فعالیت‎های مذهبی خود را به‎شدت کاهش داد. نکته جالب آن‎جاست که سایر فرقه‎‎های مذهبی نیز در چنین شرایطی تکوین یافته‎اند و همگی راه‎حل را در برون‎رفت از حوزه عمومی و تشکیل گروهی همبسته و منزوی جست‎وجو می‎‎کردند. به‎طور مثال، یهودیان بعد از تخریب دوم معبد و آوارگی در جهان و شرایط دشوار مقتضی آن و صوفیه بعد از حمله مغول و اوضاع نابه‎سامان و فاجعه‎بار ناشی از آن، به‎صورت فرقه درآمدند.

نویسنده دومین پیش‎شرط تاریخی تکوین انجمن حجتیه را به خاصر مواجهه و تقابل با بهاییت دانست و افزود: انجمن حجتیه در مقطع تأسیس، رسالت اصلی خود را مبارزه با ترویج بهاییت می‎‎دانست. انجمنی‎ها ترجیح دادند این مبارزه را با شیوه‎های معمول ترویج فرهنگی که بهاییان از آن بهره می‎‎گیرند، دنبال کنند و این کلید تأثیرپذیری ناخودآگاه ایشان از بهاییت است. آن‎ها به‎طور ناشناس و مخفی وارد جمع‎های بسته و اختصاصی بهاییان شده و از طریق نفوذ در درون این جمع‎ها، به‎تدریج ایشان را تحت تأثیر قرار می‎‎دادند. حتی در این مسیر مجاز بودند که ظواهر شرع را رعایت نکرده و به‎کلی در هیأت یک بهایی راستین ظاهر شوند.

در خصوص خاستگاه اجتماعی و طبقاتی انجمن حجتیه آمده است : خاستگاه اجتماعی و طبقاتی فرقه انجمن حجتیه، همان قشر مذهبی شهری مرفه است که در عین‎حال به‎لحاظ فرهنگی به طبقات پایین و میانی نزدیک است و در میان آن‎ها افراد فرهیخته و نخبه کمتر یافت می‎‎شود. این ویژگی‎ها، همان ویژگی‎های بازاریان مذهبی و سنتی متمول شهری است که کم‎کم محل سکونت‎شان از نواحی شهری نزدیک به بازار (مانند خیابان ایران) به‎سمت محله‎های بالاتر و مرفه‎نشین‎تر (مثل خیابان دولت و پاسداران) انتقال یافت.

در مقطع تأسیس انجمن با توجه به شرایط تاریخی پیش‎گفته، این گروه از جهت مذهبی خود را در معرض تهدید می‎‎دید، ولی از نظر اقتصادی و اجتماعی، شرایط مساعدی را تجربه می‎‎کرد و ضرورتی برای تغییر شرایط اجتماعی نمی‎‎دید. این امر زمینه‎ساز وابستگی به وضع موجود و محافظه‎کاری ذاتی آن‎ها شده و حتی در مواردی آن‎ها را به همکاری با رژیم پهلوی ترغیب می‎‎کرد./112م

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 113421

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =