تهران امروز؛ دیگر مثل قدیم ها نیست. خیلی از بازارچههای قدیمی در محلهها تعطیل شده و رفتهاند پیکارشان؛ چنانکه دیگر باید ذرهبین به دست بگیریم و این محله و آن محله را زیر پا بگذاریم تا نشانی از آنها پیدا کنیم. با این همه، اصلاً نباید ناامید بود. هنوز هم میتوان سری به حوالی فلکه سوم عباسی در خزانه زد و صدای چکشهایی را شنید که از بازارچه چهارده معصوم(ع) به گوش میرسند؛ بازارچهای با کوچههای تنگ و باریک و حدود ۲۳۷ مغازهکوچک و نقلی که از قرار معلوم همگی وقف شدهاند و کسبهای که پیداست در طول این سالها و در همین حجرهها موسفید کردهاند. قدیمیهایمحل، قصهشکلگیری این بازارچه را خوب به یاد میآورند و میتوانند از آن سالهای دور برایمان بگویند؛ از همان زمان که زمین این بازارچه را تازه وقف کرده بودند.
ماجرای شهید مخبر و ساماندهی دورهگردها
بیشتر کسبه کمتر رضایت میدهند نامی و تصویری از آنها در میان باشد. آنها بیشتر ما را بهگذشتهها میبرند و از هر دری حرف میزنند. مثل «حاج صابر» که حافظهاش مثل ساعت کارمیکند، سیر تا پیاز شکل گیری این حوالی را میریزند وسط دایره: «قدیمترها، در این حوالی فقط چندتایی خانه ساخته بودند؛ آن هم کنار گود آجرپزی مرحوم «حسین نفتی»؛ آن ایام من و چند نفر دیگر که هنوز هم اینجا مغازه دارند، چرخی داشتیم و دورهگردی میکردیم. یادم هست که آن موقع، بازارچه را وقف امور خیریه کرده بودند. سید شهیدی به نام «عبدالکریممخبر» که پیشنماز مسجد فاطمیه و سرپرست کمیته هرندی بود، پیشقدم شد و برنامهای ریخت تا تمام فروشندههای دورهگرد در مغازههای اینجا مشغول به کار شوند و سروسامانی بگیرند.»
البته روایت دیگری نیز از این ماجرا وجود دارد که مش قربانتعریف میکند: «آن موقع، اکثر اهالی کشاورز بودند. برای همین، زمین بازارچه که وقف شد، کمیته هرندی میخواست اینجا را میدان میوهوترهبار کند. این اتفاق نیفتاد چون هرکسی که مغازهای میگرفت، کسب و کار دلخواهش را به راه میانداخت. کسانی که دنبال میوهفروشی رفتند، خیلی کم بودند. اداره اوقاف هم، در ازای هر ۱۲ مترمربعی که به کسبه میداد، اجارهای میگرفت. آنموقع، اجارهنامچهای دستی هم میدادند که گویا هیچ رسمیتی نداشت.»
کسب و کار زیر سقفهای کاذب
این یادآوری گذشته خیلی هم بدون دلیل نیست. حالا بازارچه چهاردهمعصوم(ع) است و بیش از ۲۳۷ مغازه که به قول کسبهاش پر است از کارهای تولیدی و فعالیت مفید، از جوراببافی، کفاشی، نجاری و آهنگری گرفته تا مکانیکی، تراشکاری، کانالسازی، پرندهفروشی و لوسترسازی. حاجامین میخواهد آن روزها را با این روزها مقایسه کند و دست آخر نتیجه بگیرد:«آن روزها که خبری از این همه امکانات نبود، دستکم در مغازههایمان آب داشتیم. حالا با این همه پیشرفت، آبمان را قطع کردهاند. ۲۰ سالی میشود که این اتفاق افتاده. قبلا این بازارچه ۲ کنتور آب داشت که بعد از مدتی به دلیل مصرف تصاعدی از کار افتادند و قطع شدند. چند باری، کسبه جمع شدند و به سازمان آب رفتند تا مشکل را حل کنند. حتی بدهی آن مصرف تصاعدی را هم پرداختیم اما فایدهای نداشت.»
اکبرآقا هم خیلی از وضع کسب و کارش راضی نیست، مثل همه آنهایی که تازه فهمیدهاند موضوع بحث چیست و آمدهاند جلو تا نظری بدهند:«نصف بیشتر شبانهروزمان را اینجا در مغازههایمان سرمیکنیم؛ مغازههایی که نه آب دارند، نه گاز و نه سرویس بهداشتی. زمستانها به لطف سقف کاذب سرما را با تمام وجود احساس میکنیم. تابستانها هم معنای تشنگی را خیلی خوب میفهمیم.»
لطفا فکری به حال ما کنید
همین درددلها کافی است تا کسبه به حرف بیایند و مشکلات دیگرشان را نیز در میان بگذارند. اصغرآقا که مثل پدرش حاج اکبر، از معرفی خود صرفنظر میکند، میگوید:«سقف مغازهها اغلب از جنس تخته و ایرانیت است. گذشته از خطر سرقت که چند باری اتفاق افتاده، خطر جانی هم کسبه را تهدید میکند. با این حال به ما اجازه تعمیر و بازسازی نمیدهند. میگویند شما آدمهای خارج از محدودهاید و این بازارچه در طرح است و ما مجوز کار نداریم. حرف ما این است که بالاخره تکلیف بازارچه را باید روشن کرد. لطفاً فکری به حال ما کنند.»
آقامهدی، در ادامه صحبت کسبه محل میگوید: «متاسفانهاین محدوده به خلاف وخلافکاری معروف شده، اما انصاف نیست و نمیشود اینها را به همه نسبت داد. خیلیها، مغازههایشان را به دلیل کسادی بازار و مشکلات زیادی که اینجا داشت، تعطیل کردهاند. برای همین، بازارچه خلوت شده و همین مسئله هم ناامنی درست میکند، طوری که روز روشن و سر ظهر، دخل مغازه را میزنند. اینجا ناامن شده و یکوقتهایی واقعا احساس میکنم اینجا خارج از شهر قرار گرفته.»
«کاظم فتحی» دبیرشورایاری محله خزانهبخارایی نیز تاکنون چندین بار مشکلات کسبه این بازارچه را پیگیری کرده اما نتیجه ای به دنبال نداشته است:«این بازارچه به شکل صنعتی و نیمه صنعتی است. شبها این محل و کوچه ها بسیار آسیبزاست و دردسرهایش بیشتر میشود. بروز انواع مسائل و آسیبهای اجتماعی در این بازارچه باعث میشود تا ساکنان احساس امنیت نکنند و با ترس و نگرانی از این محدوده تردد کنند.»
گفتوگو با کسبه بازارچه چهارده معصوم(ع) نشان میداد که آنجا مدتهاست شرایط ویژهای دارد. اتفاقاً شهردار ناحیه۳ هم این موضوع را تأیید میکند. «هادی ملازاده» میگوید:«مغازههای این بازارچه، مجوز فعالیت تجاری ندارند، چون در محدوده طرح فضای سبز و پهنه موسوم به G قرار گرفته و طبق قانون نمیتوان کاربری دیگری برای آن در نظر گرفت و شهرداری نیز نمی تواند در این زمینه کاری کند.»
این بازارچه در اختیار و تملک اداره اوقاف است و کسبه این محل باید از طریق تعامل و همفکری با این ارگان برای حل مشکلات خود اقدام کنند. اداره اوقاف باید برای کسبه این بازارچه جا و فضای مناسبی در نظر بگیرد تا پس از انتقال و جا به جایی این مشاغل به آنجا، این مغازهها تخریب و آن موقع برای تبدیل این محدوده به فضایسبز اقدام شود.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که باز شدن گره مشکلات کسبه چهارده معصوم(ع) در دستان ادارهاوقاف است که پس از سالها تکلیف کاسبان این محل را روشن کنند، چرا که این افراد از کوچکترین خدمات و امکانات شهری از جمله آب، برق، گاز و... برخوردار نیستند و به سختی روزگار میگذرانند.
بیشتر بخوانید:
217