زمانی کهسازی در مقابل نوع یا ژانر منتشری از سازهای دیگر ابتکار میشود، به آن ساز ابداعی میگویند. از زمان قاجار سازهای ابداعی وجود داشتند، اما شیوع پیدا نکرده و خیلی شخصی بودند. حتی گاهی در همان حد تجربه باقی میماندند. اما در سالهای اخیر ابداع ساز شدت گرفته است و این به خاطر نیاز موسیقی به صداهای جدیدتر و با وسعت صوتی بیشتر و شکل ظاهری متفاوت است که جذابیت بیشتری داشته باشد. البته هر تغییر شکلی در یک ساز شناخته شده را نمیتوان ساز ابداعی نامید. ساز ابداعی باید از هر جهت تازه باشد.
در گذشته روی سه تار پوستی میانداختند که صدایی بین تار و سه تار ایجاد میکرد. اما نمیتوان آن را ساز ابداعی نامید، چون در آن ابداع خاصی صورت نگرفته بود. دخل و تصرف در سازهای عادی را نمیتوان ابداع محسوب کرد. چرا که ساز حاصل یک حرکت جمعی در یک فرهنگ است. سازهای معدودی هستند که سازنده مشخصی دارند چون سازها بیش از آنکه شبیه به افراد انسانی باشند، شبیه گونه و یا نژادهای انسانی هستند. هر ساز کلاسیکی حاصل تکامل سازهای پیش از خود است. اما سازهای ابداعی ما جز جنبه تفننی و تجربی ارزش دیگری ندارند.
هرسازی از یک سری اجزای کلی تشکیل شده. ساز محصول فرآیند چند جریان است: یکی شناخت مصالح، دیگری آکوستیک یا همان فیزیک صوت، سوم زیباشناسی صدا؛ صدایی که از یک ساز ایجاد میشود باید با هنجارهای ما به عنوان صدای زیبا همخوانی داشته باشد، چهارم زیبایی و شکیل بودن ظاهر و پنجم داشتن یک تکنیک نوازندگی اختصاصی. اولین شرطی که این سازها باید آینده دار باشند این است که سازها وارد چرخه تولید و آموزش شوند. ساز بازی، تفننهای یک جامعه غیر جدی و متفنن است که هیچ پروژه جدی برای هیچ کار جدی ندارد. هیچ کس نمیتواند یک شبه ساز بسازد. یک ساز یا باید در تکامل سازهای قبلی باشد و یا حاصل حرکت یک فرهنگ باشد. باید به یاد داشته باشیم هرسازی حاصل حرکت یک فرهنگ در بستر زمان و تاریخ است.
نظر شما