۰ نفر
۲۲ فروردین ۱۳۸۸ - ۰۶:۰۴

گلایه از کپی‌برداران فیلمنامه اخراجی‌ها ۲.

حدود ده روز از پایان تعطیلات نوروزی و آغاز رسمی سال کاری 88 می‌گذرد. در این مدت بروز و ظهور یک شکایت رسمی و دو شکایت غیر رسمی یا به قولی گله‌گزاری زبانی در خیمه و خرگاه اهالی فرهنگ با کمی بد‌بینی خبر از سالی پر تلاطم در عرصه هنر و فرهنگ دارد. جدا از شکایت داریوش مهرجویی از ناشر فیلمنامه‌هایش که به دلیل نوع اتهام (عمل نکردن به مفاد قرارداد) بیشتر بعد قضایی دارد، دو پرونده دیگر (البته اگر بتوان نام پرونده به آن‌ها داد) یادآور داستانی پر آب چشم به نام کپی‌رایت یا همان صیانت از حقوق مولفین و مصنفین است که از دیرباز تاکنون در بین اهالی فرهنگ ایران محل مناقشه‌ای ابدی بوده و احتمالاً حالا حالا هم خواهد بود. پرونده گله‌گزاری اول متعلق به سریال نوروزی «مرد دو هزار چهره» به کارگردانی «مهران مدیری» بود که در آن «محمد رضا اعلامی» کارگردان سینما به دلیل تشابه بخش‌هایی از «مرد دوهزار چهره» با فیلمنامه تله‌فیلم «آدم‌های کوکی»، از نویسنده قسمت‌های پایانی این مجموعه گله کرده بود. اما پرونده دوم که بیشتر از دو مورد قبلی سر و صدا و جلب توجه کرد ادعای یک نویسنده مبنی بر کپی‌برداری «اخراجی‌ها» از شخصیت‌های کتابش بود. «عباس منظرپور»، نویسنده کتاب «در کوچه و خیابان» در نامه‌ای با انتقاد از استخراج شخصیت‌های کتابش و معرفی و نمایش دور از واقعیت این شخصیت‌ها در فیلم «اخراجی‌ها» مدعی شد سناریو، محیط‌سازی و حتی کلماتی که در زبان بازیگران به کار رفته، همگی پاتکی غیرمجاز به کتاب و اثر او بدون اشاره به منبع بوده است.

 البته ادعای نویسنده کتاب «در کوچه و خیابان» مربوط به فیلم «اخراجی‌های 2» نیست و «اخراجی‌های1» را هم شامل می‌شود اما این که چرا نویسنده این کتاب هم‌اکنون و پس از ساخته شدن قسمت دوم این تریولوژی (به ادعای کارگردانش البته) به فکر مطرح کردن ادعایش افتاده بر می‌گردد به مطلبی که «حمید داوود آبادی» نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس و یکی از دوستان مسعود ده‌نمکی کارگردان اخراجی‌ها در وبلاگش منتشر می‌کند و با ذکر خاطره‌ای از دیدار خودش و ده‌نمکی با رهبر معظم انقلاب اسلامی چنین عنوان می‌کند که در آن دیدار مقام معظم رهبری خواندن کتاب «در کوچه و خیابان» را به آقای ده‌نمکی پیشنهاد کرده و البته در ادامه از بعضی مطالب عنوان شده در کتاب اظهار نارضایتی کرده و آنها را خلاف واقع عنوان می‌کنند. ظاهراً شباهت بعضی شخصیت‌های موجود در کتاب به شخصیت‌های حاضر در فیلم اخراجی‌ها دلیل این پیشنهاد بوده است و اتفاقاً ایراد مقام معظم رهبری به کتاب هم از همین شباهت سرچشمه می‌گیرد؛ ظاهراً در جایی از کتاب به این اشاره می‌شود که در دوران دفاع مقدس فقط لات‌ها و چاقوکش‌ها به جبهه رفته‌اند و جنگ را پیش برده‌اند و خلاصه این که در این دیدار رهبر معظم انقلاب توصیه می‌کنند ساختن فیلم‌هایی مانند اخراجی‌ها باعث نشود کسانی مثل نویسنده این کتاب بگویند «دیدید ما راست می‌گفتیم.»

با انتشار این خاطره «عباس منظرپور» نویسنده کتاب مورد بحث در پاسخ «حمید داوود آبادی» ضمن اظهار خوشوقتی از توجه رهبر معظم انقلاب به کتابش و پذیرفتن گلایه‌ و انتقادهای آن حضرت ادعای کپی‌برداری نویسنده فیلمنامه اخراجی‌ها از کتابش را مطرح می‌کند. منظر‌پور در قسمتی از نامه سرگشاده‌اش می‌نویسد: «نمی‌خواستم و نمی‌توانستم این درد دل‌ها را مطرح کنم، تنها اشاره رهبر انقلاب به من این جرأت را داد که راز دل خود را روی کاغذ بیاورم و اضافه کنم: برادران! شما در قد و قواره‌ای نبودید که چنین «سوژه»ای بیابید و آن را به «فیلم‌فارسی جبهه‌ای» تبدیل کنید، ولی کاش کاری نمی‌کردید که رهبر انقلاب، با آن سعه صدر، وادار به گله‌گزاری شود؛ هرچند ایشان با آن مشغله و مسئولیت‌های گران، به حق، نام کتاب و البته نویسنده گمنام آن را از یاد برده بودند، هرچند اشارات ایشان به آن کاملاً روشن است.»

البته در این میان داوود آبادی هم بیکار ننشسته و با انتشار نامه‌ای نویسنده اصلی اخراجی‌ها را شخص مسعود ده‌نمکی عنوان کرده و تأکید می‌کند ده‌نمکی تنها و تنها بر اساس خاطرات و دیده‌های شخصی خویش در دوران دفاع مقدس و هم‌رزمی و هم‌سنگری با برخی شهدای والامقام، آن را به رشته تحریر درآورده است. چیزی که مسلم است این نامه‌نگاری‌ها و افشاگری‌ها تا مدتی دیگر ادامه خواهد داشت و شاید افراد دیگری هم وارد ماجرا شوند و با یارکشی تنور مجادله را گرم‌تر کنند، اما چیزی که این میان مثل همیشه فراموش شده حقی است که یک نویسنده و مولف اثر ادبی ادعا دارد نادیده گرفته شده است. البته منظرپور ظاهراً قصد به کرسی نشاندن ادعایش را ندارد. او در قسمتی از نامه‌اش می‌گوید: «از این‌که نوشته ناچیزم چنین مورد سوءاستفاده و کسب و کار قرار گرفته، شکایتی ندارم و نمی‌توانم هم داشته باشم. . .» مسئله اصلی در چند کلمه آخر نهفته است. آنجا که می‌گوید: «نمی‌توانم هم داشته باشم.» قصد نتیجه‌گیری نداریم. مشکل ما اصلاً اخراجی‌ها نیست. همان قدر که نویسنده کتاب «در کوچه و خیابان» خود را در این میان محق می‌داند، به همان هم اندازه نویسنده و سازنده «اخراجی‌ها» حق دارد از خود دفاع کند و پای رد مدعای طرف مقابل بایستد. همانطور که تأکید شد بحث ما بر سر اخراجی‌ها نیست اما می‌توان به این بهانه پرونده عدم رسمیت قانون کپی‌رایت در ایران خصوصاً در بحث اقتباس در شیوه بیان نو (مانند به فیلم تبدیل کردن یک رمان) را ورق زد.

اختلاف منظرپور و ده‌نمکی از لحاظ موضوعی داستانی تکراری است. داستانی که آن را فریدون جیرانی بر سر «شام آخر»، جعفر پناهی بر سر «آفساید»، رضا میرکریمی بر سر «به همین سادگی» و. . . تجربه کرده‌اند و خب به گوش همه ما هم رسیده است. تعریف جهانی قانون کپی‌رایت کاملاً مشخص است؛ کپی رایت نوعی حفاظت قانونی از آثار چاپ شده و چاپ نشده ادبی، علمی و هنری است اما مشکل اینجاست که این قانون در ایران به رسمیت شناخته نمی‌شود و اصلاً موضوعیت ندارد. اگر هم در موردی کار به شکایت و آژان‌کشی برسد سعی همه بر این است که با ریش سفیدی و تشکیل یک لویه‌جرگه هنری سیاست نه سیخ بسوزه نه کباب را اجرایی کنند. در بحث سینما این وظیفه بر دوش خانه سینما و شورای داوری آن قرار دارد و به ادعاهای مطرح شده‌ از این دست در شورای داوری خانه سینما رسیدگی می‌شود. شکل کار به این صورت است که ادعای مطرح شده ابتدا توسط اعضای شورای داوری بررسی می‌شود و در صورت دارا بودن وجاهت قانونی از سوی کارشناسان خانه سینما مورد داوری قرار می‌گیرد؛ در این میان شاکی و متشاکی موظف هستند مدارکی را که اثبات‌کننده ادعاهایشان است به شورای داوری تحویل دهند و کارشناسان شورا نیز وظیفه دارند بر‌اساس مدارک دو طرف حکم صادر کنند. اما نکته اینجاست که حکم صادر شده از سوی این شورا هیچ گونه ضمانت اجرایی ندارد. اگر دو طرف دعوا رأی صادره را بپذیرند که صلح بر قرار می‌شود و همه خوش و خرم به خانه‌هایشان می‌روند؛ اما اگر یکی از طرفین دعوا دبه کند و حکم را نپذیرد تنها کاری که طرف مقابل می‌تواند بکند این است که از حکم صادر شده توسط شورای داوری خانه سینما به عنوان مدرک در محاکم قضایی استفاده کند و منتظر حکم قاضی بماند.

متأسفانه قانون کپی‌رایت قبل از انقلاب هم در ایران جدی گرفته نمی‌شد و اساساً موضوعیتی هم نداشت زیرا در آن دوران مخصوصاً در حوزه سینما کپی‌کاری امری متداول بود و به قدری این کار جا افتاده بود که اگر کسی بر فرض فیلمی با داستان جدید و متفاوت می‌ساخت موجب تعجب دیگران می‌شد؛ پس از انقلاب هم با توجه به شرایط جنگی و همچنین تحریم همه جانبه کشور تا مدت‌ها کسی به فکر تبیین این قانون نبود. اکنون مدت‌ها از پایان جنگ می‌گذرد، البته هنوز تحریم‌ها پا برجا هستند اما ضرورت تبیین این قانون و همچنین به رسمیت شناختن آن در بعد بین‌المللی و پیوستن به قانون کپی‌رایت جهانی بیش از پیش احساس می‌شود. البته فعلاً می‌توانیم از خیر جهانی آن بگذریم. برای تمرین هم که شده بد نیست به فکر یک قانون مدون و همه جانبه داخلی باشیم. امتحانش که ضرری ندارد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 6266

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 7 =