روزنامهنگار مجرای خبر و اطلاعات است. به همین دلیل است که تمام صاحبان قدرت و مکنت انتظار دارند بتوانند روزنامهنگار را به انقیاد خود درآورند و او را به سمتی ببرند که اطلاعات را آن قدر و آن شکل که آنها میخواهند منتشر کند. گاهی بعضی چیزها را ندید بگیرد و صدایش را در نیاورد و در عوض بعضی چیزها را بزرگ و بزرگتر کند.
دروغ چرا؟ هستند روزنامهنگارانی که سوراخ دعای زندگی با نکبت را یافتهاند و راضی و خوشحال هم هستند. گاه دوستانی که در روابط عمومی موسسهای بزرگ یا وزارتخانهای فعالیت میکنند خبرم میدهند که گروهی روزنامهنگار را برای نشستی خبری فرا خواندهاند و در پایان کار یکی خودش را به گوش رئیس یا معاون روابط عمومی چسبانده که «آقا پس سکهش کو؟»
اما همهی روزنامهنگارها چنین نیستند. روزنامهنگارهایی هم هستند که توقع سکه ندارند و در عوض تن به عملگی صاحبان قدرت و مکنت نمیدهند. اینها روزگار لغزانی دارند. چشمهایی پیدا و پنهان تمام مدت اینها را میپایند مبادا خطایی بکنند. گاه حتی در طرحی پیچیده اطلاعات خطا به اینان میدهند تا بعد بتوانند تحت تعقیب قرارشان بدهند و به شیوهای قانونی ازشان انتقام بگیرند.
همهی این رودهدرازیها به این دلیل که بگویم شلاق زدن موهن روزنامهنگاری در نجفآباد بابت یک اشتباه عددی ساده در یک خبر نه تنها شلاق زدن بر تن او، که وهن تمام ما روزنامهنگاران است. خصوصا آن دسته از ما که فرق سکه و شلاق را میدانیم اما پی سکه نمیدویم.
نظر شما