۰ نفر
۱۷ آذر ۱۳۸۷ - ۱۲:۴۵

ظاهر بی آلایش همیشه‌اش با گردنبندی طلایی و پوششی مناسب با به روزترین رنگ های سال به رغم چهره ای سیاه و خشن از او شمایی قابل قبول آفریده است.

لیزا این روزها صرفا به روزهای پس از 20 ژانویه می اندیشد. کاندولیزا رایس که همواره به نوعی جنگاوری را می شد در چهره اش خواند این روزها به صورتی غیر عادی آرام می نماید. رایس در همهمه شهر شلوغ واشنگتن شهروند منظمی است. همان گونه که مادرش آنجلینا سال ها پیش به او تاکید کرده بود. اما پس از 4 نوامبر رایس نصیحت های مادر را هر روز و هر ساعت مرور می کند. " همیشه یادت باشد! اگر زیادی جدی باشی بازخورد نامناسبی روی دیگران خواهد داشت و اگر زیادی راحت باشی بازخورد نامعقول روی خودت!" و این هشدار مادرانه همیشه در خاطر لیزا باقی ماند حتی زمانی که او توانست خود را به عنوان یکی از مهم ترین مهره های کاخ سفید به رییس جمهور بوش نزدیک کند.

اما تا چند هفته دیگر دور و اطراف لیزا خالی تر از همیشه می شود. آینده رایس پس از این در تاریخ آمریکا جایی نخواهد داشت. او در حالی 20 ژانویه کاخ سفید را ترک می کند که قصد دارد ادامه فعالیت های خود را از دانشگاه استنفورد در پیش بگیرد. دیگر برنامه" نشستی با رسانه ها "میزبان او نخواهد بود. لیزا رایس  روزهای سختی را در کاخ سفید تجربه کرد چنان که روزی به من گفت:" دیگر نمی خواهم شبح وزارت آمریکا با من باشد." او این روزها به شدت برای پایان راه سختی که در کاخ سفید پیش رو داشت لحظه شماری می کند. شاید به این ترتیب آرامشی را  که به دنبالش بود دریابد.

لیزا رایس مرا به یاد دین راسک دیگر وزیر امور خارجه آمریکایی می اندازد که سالها پیش از این در بحبوحه جنگ و نبردهایی دشوار گرفتار آمده بود. زمانی که او را ملاقات کردم  چنان از احساس آرامش روزی که در ژانویه 1969 مقام وزارت را تحویل داده بود سخن می گفت که گویا ا برای سالهای متوالی اسیری در کاخ واشنگتن بوده است. " سنگینی بار همه دنیا از روی شانه هایم برداشته شد. دیگر می توانستم به خانه ام در جرجیا برگردم."

 لیزا رایس را می توان نخستین فردی از کابینه  پیشین کاخ سفید دانست که از روی کارآمدن یکی از اهالی هاوایی به شدت خوشحال شد. لیزا زمانی که ساعت 11 شب پیروزی باراک اوباما از رسانه های جهان پخش می شد در خواب راحتی بود. اما صبح روز بعد او در حمایتی صریح از چهره جدید تاریخ آمریکا عنوان کرد:" این انتخابات یکی از بزرگ ترین حرکت هایی است که تا به حال تاریخ آمریکا در خاطر دارد. پیروزی باراک نشان داد که آمریکایی ها خواسته ای ورای باور جهانیان دارند."

رایس این روزها به شدت فکر پدران و مادران پیشین خود است، آنهایی که مجبور بودند با همه تابوها و مخالف خوانی های جامعه آن روز آمریکا بجنگند تا بلکه بتوانند در آینده ای نه چندان دور رویای دخترها و پسرهای سیه چرده را که آرزوی کاخی سفید را در سر دارند محقق کنند. آنها که در تاریخ نه چندان طولانی آمریکا جایی ندارند شاید شخصیت های اول کتاب دوجلدی " واعظان انجیل " لیزا در آینده باشند. زمانی که رایس از باراک و تجربه های مشترک آمریکاییان و اهالی آفریقا صحبت می کند لبخند محوی روی لبانش نقش می بندد.

 یاد و خاطره پدری سیاه پوست که همه تلاش خود را برای جلب مخالفان خود داشت این روزها در چهره باراک برای او تجلی یافته است. " من یک معلم هستم که فقط زمانی کوتاه از مسیرم دور ماندم." این همه هدفی است که رایس در روزهای پس از ترک کاخ سفید قصد ادامه آن را دارد و در ورای آن نگارش کتابی در زمینه سیاست خارجی است و مولفه اصلی یک دغدغه همیشگی با نام ایران! او که زمزمه های آغاز گفت و گو میان سران دو کشور ایران و ایالات متحده را به راه انداخت و با به میان کشیدن بحث راه اندازی دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران جنجال بسیاری به پا کرد پس از ژانویه این وظیفه خطیر را به باراک جوان می سپارد تا او بتواند کار نیمه تمامی را که او همیشه آرزوی آن را داشت به پایان ببرد. مذاکره با ایران نهایت آرزوی او بود که به عمر سیاسی لیزا نینجامید.

 ترجمه: لیدا هادی

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 580

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 6 =