برخی یک عروسی را روی صحنه می­ برند، اسمش را می­ گذارند کنسرت!

همه چیز خیلی طبیعی و ساده پیش آمد. سال‌ها دوستی و آشنایی با نوع موسیقی، جنس صدا و شخصیتِ پویای او برایم کافی بود تا سراغش بروم و حس و حالِ این روزهایش موردِ پرسشِ من باشد.

علی اکبر افتخار: خواننده بنام تبریزی پس از سه سال دوری از اجرای کنسرت در زادگاهش، از دلیلِ این فاصله‌ی چند ساله سخن گفت و شجاعانه ضمن نقدِ گذشته‌ی خود، نگرش امروزینِ خود به موسیقی را بروز می‌دهد و با شور و شوق، لحظه‌های اجرای کنسرتِ گروه باریش را سپری می‌کند.

"مسعود امیر سپهر" هیچ نامی برای نوعِ موسیقی‌اش نمی‌گذارد و فقط آن را مدرن و متفاوت می‌داند که با تکیه بر دانشِ موسیقی کلاسیک و دستمایه قرار دادنِ رنگ و تونالیته‌ی آذربایجانی در نوعِ موسیقیِ خود به دنبالِ افق‌های تازه‌تر و دریچه‌ای نو به سمتِ نسلِ جوان و مخاطبانِ امروز موسیقی است.

اجرای او را بایستی دید و شنید تا این گفته تاکید شود که او در پیِ ژانر و لحنِ خاصِ خویش از موسیقیِ آذربایجان است و زبانِ آذری به عنوانِ هویتِ کارش دارای شناسه است؛ ضمن این که همراهی و حوصله‌ی علاقه‌مندان به کارهای نو و متفاوت را نیز در کنسرت طلب می‌کند.

کنسرتِ امیرسپهر از 8 تا 11دی1394 در مجتمع پتروشیمی تبریز در حال برگزاری است که پس از سه سال دوری از اجرای برنامه در تبریز و با اندوختنِ تجربه‌های برگزاری کنسرت در کشورهای مختلف از جمله آمریکا، ترکیه، تاتارستان و جمهوری آذربایجان، در میانِ دوستداران و علاقه‌مندانِ زادگاهش حاضر می‌شود.

گپ ‌و گفتِ ما در مرکز آموزش موسیقی باریش را می خوانید:

● جدیت در کار و مداومت در اجرای نوعِ خاصی از موسیقی که به ریشه‌های اصیل و در عین حال مدرن و نوآورانه‌ی آن نظر دارد، موجب شده که «مسعود امیرسپهر» سطحی منحصر به خود داشته باشد با امضایی که پویایی از ویژگی‌های آن به شمار می‌آید. این پویایی از کجا می‌آید که در موسیقی شما با لحن‌های متفاوت بروز پیدا می‌کند؟

□ من دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی هستم ولی این دلیل نمی‌شد که حتماً بایستی در آن زمینه فعالیت می‌کردم. من موسیقی را به عنوانِ کارِ حرفه‌ای برای خودم انتخاب کردم. برخی چاره‌ای جز کار موسیقی نداشتند ولی من به خاطرِ عشق و علاقه و جدیتی که در کار موسیقی داشتم، این زمینه را انتخاب کردم و گر نه در زندگی می‌توانستم به کارهای خیلی متفاوت‌تر بپردازم که از نظر بیزنس و درآمد مالی هم به مراتب بهتر از شرایط فعلی بازخورد داشته باشد. من هدف‌دار دنبالِ موسیقی رفتم یعنی با شناخت از راه و مسیرِ پیشِ رو این کار را آغاز کردم، چون باور دارم هر چیزی را باید ضمنِ ریشه‌یابی، به صورتِ جدی و کلاسیک وارد شد. می‌دانید که در دنیا هر فرم موسیقی که شما بخواهید پردازش کنید، خواه ناخواه متن و زیرساخت آن منوط به موسیقیِ کلاسیک و علمی خواهد بود.

● تا موسیقی کلاسیک را نشناسید، نمی‌توانید دست به نوآوری بزنید. 

□ من معتقدم بدونِ شناختِ زیرساخت‌ها، نوآوری و ساختارشکنی بی‌معناست. دنیا به نوعی از موسیقی کلاسیک تاثیر گرفته و این یک واقعیتِ غیر قابلِ انکار است. با این دریافت، من سراغِ زیرساخت‌های موسیقی رفتم. آوازِ تخصصی‌ای که من کار کردم در ژانرِ واکال، اپرا و کلاسیک است ولی چنین معیاری نداشتم که چون آموزشِ من این گونه بوده، حتما" باید همان را عرضه کنم. من تکنیک و زیرساخت را یاد گرفتم ولی وقتی موسیقی عرضه می‌کنم بایستی با فکرم ادغام بشود تا چیز دیگری بیرون بیاید. به نظرم صرفِ انتقالِ آموخته‌ها را چندان نمی‌شود کارِ هنری گفت.

اگر فرایندِ کنسرت‌های من را از ابتدا و از سال 79 دنبال کنید می‌بینید از گنجینه‌های موسیقی آذربایجان خیلی استفاده کرده‌ام. من عاشقِ «رشید بهبوداف»، «عالم قاسم‌اف» و «لطف‌یار ایمانف» بوده‌ام، ولی یک آنی هست که از خود می‌پرسید: من برای چه این کار را می‌کنم؟

● یعنی به شناخت و نگرشِ دیگری از هنر رسیده‌اید؛ چون پرسش‌هایی این گونه، نخستین نشانه‌های یک تغییر است.

□ دقیقاً! ... دریافتِ من از هنر، جورِ دیگری است. از نظرِ من کسی که صرفاً می‌خواند یا نوازنده است، الزاماً هنرمند نیست...

● یا اصلاً کسی که کارِ هنری می‌کند، لزوماً هنرمند نیست.

□ بله. به نظر من زمانی پای هنر پیش می‌آید که خلاقیت و نبوغ فکری در آن باشد. در مورد خودم هم این موضوع صادق است. من یک کنسرت داشتم که در آن قطعاتی از بزرگان موسیقی کلاسیکِ آذربایجان را خواندم ولی کار خاصی نکردم. قبل از من کسانِ دیگری خوانده بودند، من هم آن‌ها را اجرا کردم ولی رشد و رسیدن به نبوغ خود یک پروسه است. ما اینجا آکادمی و دانشگاهِ موسیقی نداشتیم ولی وقتی کسی روی صحنه می‌خواند، دانش و تجربه‌‌اش بیش‌تر می‌شود و زوایای تازه‌ای پیش روی او باز می‌شود.

زمانی که من20 ساله بودم، فکر می‌کردم اگر یکی از رپرتوارهای «رشید بهبوداف» را خیلی خوب بتوانی اجرا کنی، تو خواننده‌ی خیلی خوبی هستی. این تفکرِ آن زمان من بود ولی جلوتر که می‌آیی یک سؤال عارض می‌شود: خب! این کار اجرا شد، فکر و حسی هم که لازم بود به جامعه انتقال داده شد. من چرا دارم این دوباره‌کاری را انجام می‌دهم؟ این کار چه سودی برای من، مردم و جامعه دارد؟ کپی کاری است. کپیِ خوب بااینکه در جامعه‌ی هنری ارزش دارد اما در نهایت یک «کپی» بیش نیست.    

● با این نگرش، بازخوانی آثارِ کهن و کلاسیک در موسیقی چه گونه توجیه می‌شود؟  

□ به عنوانِ آموزش، بسیار خوب است. کلاسیک را یاد می‌گیرید و به‌عنوان آموزش، رپرتوار را می‌خوانید. به نظر من این خیلی خوب است که اصالتِ خودمان را حفظ کنیم، ولی این‌یک کارِ سیستماتیک و دولتی است. در همه جای دنیا حمایت از موسیقیِ کلاسیک و گنجینه‌های فرهنگی و هنریِ ملت‌ها قبل از مسئولیت مردم، بر عهده‌ی دولت‌ها است. طبق آمارهای موجود، بیش از 95 درصد از کنسرت‌های آذری در تبریز نمی‌توانند فروش کنند، چون تعدادی ترانه و آهنگ ثابت با صداهای مختلف خوانده می‌شود. تا کی می‌خواهیم تکرار کنیم؟

● و همین امر موجب ایجاد فاصله بین نسل جوان با موسیقیِ امروزِ آذربایجان می‌شود.  

□ دقیقاً! ... من به این نتیجه رسیده‌ام که رابطه‌ی ما با سنین 18 تا30 سال قطع شده است. ما چیزی برای نسلِ جوان نداریم که بدهیم؛ در باکو هم که مرکز تولید موسیقی آذربایجانی است، چنین است. آن‌قدر که ترکیه در این زمینه موفق بوده، ما نتوانسته‌ایم. شعرِ ما هم به‌روز نشده است.

● خب اینجا پرسشی که پیش می‌آید این است که مگر هنرمند بایستی دنباله‌روی عام و توده‌ها باشد تا خواسته‌های آن‌ها را اجابت کند؟ مگر نه این‌که هنرمند بایستی چند گام جلوتر باشد تا رشد و تعالی، صورتِ عینی به خود بگیرد؟  

□ وقتی از «هنر» سخن می‌گوییم، یعنی شما با احساس خودتان چیزهایی را می‌بینید که در جامعه اپیدمی شده ولی برای عموم مردم قابل مشاهده نیست. یکی از رسالت‌های هنرمند، کشاندنِ سطحِ عمومیِ جامعه به دو پله بالاتر است. اگر قرار باشد چیزی را که عمومِ مردم می‌خواهند من ارائه بدهم، چه چیزی اتفاق می‌افتد؟

● نتیجه‌اش این خواهد شد که هر روز از سطحی که دارید فروتر بروید...

□ قطعاً بایستی پایین بیاییم، چون در کشور ما آموزش از دورانِ ابتدایی و زیرساخت وجود ندارد که مخاطب، سطح و کیفیتِ موسیقی را تشخیص بدهد. خواننده‌ای مثل «پاواروتی» یک‌بار در فرانسه کنسرت داد، حالش خوب نبود و صدایش فرم خوبی نداشت، این اجرا اعتراض شدید روزنامه‌ها و مردم را به دنبال داشت که شما ملت ما را چه فرض کرده‌اید؟ ما می‌شنویم که شما غلط خواندید. باور کنید «پاواروتی» به احترامِ مردم، همان کنسرت را دوباره اجرا کرد. ما این شناخت عمومی را نداریم. من در کنسرتی دیده‌ام که اجرا بسیار ضعیف و در حد فاجعه بوده اما همه داشتند دست می‌زدند!! یعنی متوجه نیستند چه اتفاقی افتاده است.

● چون سواد و دانشِ عمومیِ موسیقی پایین است.

□ بله!... و منِ موزیسین هم از این خلأ بی‌سوادی استفاده می‌کنم، دو تا ریتم شش و هشت در آهنگ‌هایم می‌گذارم، یک عروسی را روی صحنه می‌برم و همه می‌گویند: به‌به!! عجب کنسرتی! درحالی‌که تنها چیزی که در آن کنسرت نیست، موسیقی است.

● پارسال پیامی از شما در فیس‌بوک مبنی بر ممنوع‌الصحنه بودنتان منتشر شد. اکنون چه تصویر یا واگویه‌ای از آن روزها دارید؟

□ نگرشِ من در زندگی‌ام این‌گونه است: هیچ اتفاقی، اتفاق نیست و هر چیزی که انسان زندگی می‌کند، باید می‌شد. شاید ممنوع‌الصحنه بودن برای من تجربه‌های خوبی آورد. آدم گاهی در نقمت‌ خیلی چیزها را می‌فهمد. در زندگی هیچ‌چیز برای من به‌منزله‌ی شکست نبوده است. به باورِ من هر اتفاقی آبستنِ درس و تجربه‌ای تازه است. استنباط و فهمِ این موضوع مهم است. حالا اشتباهی شده و سوءتفاهمی پیش‌آمده بود که حل شد ولی خیلی جالب است باز من در همین هفت -هشت ماه درس گرفتم. نقاط ضعف و قوت خودم را بررسی کردم. بخشی از این اتفاق، مربوط به هنجارهای اجتماعی و بخشی دیگر ضعفِ خودِ من بود. به‌هرحال، باید از مشکلات درس گرفت تا بتوان در آینده پربارتر حرکت کرد.   

● از کنسرت خودتان بگویید. بعد از 3 سال در تبریز روی صحنه می‌روید. برای عرضه به مردم چه دارید؟  

□ ادعایی ندارم که این کنسرت کولاک خواهد کرد، نه! ولی اگر ضعیف هم باشیم یک بحثی است و آن این‌که تمامیِ رپرتوارها تولید خودمان است، تمامی شعرها از شاعرانِ جدید است و فقط 3 تا کارِ کاور خوانده‌ام: 2 تا کاوری که در اروپا کارِ بسیار بزرگی است و یکی هم از آهنگسازانِ مطرح دیگر. تمامِ آهنگ‌ها جدید است. حالا ادعای من این است: «این کارِ ماست!» این منم که روی صحنه می‌خوانم! شعر و حس و آهنگ مالِ من است. می‌دانید که در موسیقیِ امروز، «شعر» بسیار مهم است. من معتقدم کنسرت ما در این راستا حرکت می‌کند و امیدوارم فصلِ جدیدی در موسیقیِ آذربایجان باشد.

● در این کنسرت، ژانری که روی صحنه می‌برید چه ویژگیِ خاصی دارد؟

□ این ژانری که ما در صحنه اجرا می‌کنیم، اسم خاصی ندارد. «گروهِ باریش» و «امیر سپهر» که رویِ صحنه با مردم درد دل می‌کنند. اصلاً برای من مهم نیست اسمش را چه می‌گذارند. تنها می‌گویم: ماییم! من معتقدم «راک» نیستیم، چون استانداردهای موسیقیِ راک را نداریم؛ «پاپ» نیستیم، «سنتی» و «مقام» هم نیستیم. نمی‌دانم. شاید روزی برای این نوع موسیقی هم اسمی پیدا شود. امیدوارم بتوانیم ارتباطِ جدیدی با نسلِ جوان برقرار کنیم. اگر در شعرهای کنسرتِ ما دقت کنید، خواهید دید شعرهایی است که نیاز به فکر دارد.

● البته این‌که هنرمند خودش بیاید کارش را در دایره‌ی سبک‌ها معرفی و محدود کند، درست نیست. این منتقدان و نظریه‌پردازانِ هنری هستند که بایستی سبک‌ها را در آثارِ هنری شناسایی کنند و اگر سبکِ جدیدی ارائه‌شده، بیایند آن را بیان کنند. هنرمند باید کارِ خودش را بکند و دنبالِ ایسم‌ها و سبک‌ها نباشد. 

□ دقیقاً همین‌طور است.    

● به غیر از شعر و کلام، این اجرا از نظرِ فنی چه ویژگی‌های دیگری دارد؟   

□ از لحاظ فنی، به موسیقیِ مدرنِ جهانی بسیار نزدیک شده است. ما قبل از این اجرا در شش شهرِ ترکیه کنسرت دادیم. پیش از آن‌هم در آمریکا اجرا کرده بودیم و حاضرین در کنسرت باورشان نمی‌شد که در موسیقیِ آذربایجان چنین کاری می‌شود کرد، چون به‌محض این‌که گفته می‌شود «موسیقی آذربایجان»، سه چیز به ذهن می‌آید: 1- موسیقیِ مقام، تار، کمانچه و خواننده 2- پیانو و خواننده در حالِ کلاسیک خوانی    3- آنسامبول (هم‌نوازی در موسیقی). موسیقیِ عاشیقی هم که فازِ دیگری برای خودش دارد. به غیر از این، شما فایلِ دیگری برای موسیقیِ آذربایجان ندارید.

● موسیقیِ پاپِ آذربایجانی چه طور؟

□ پاپ داریم ولی چیزی که چه در آذربایجان و چه در اینجا ارائه می‌شود، استانداردهای ارائه در سطحِ جهانی را ندارد. مشکل همین‌جاست. در اجرای ما یک آلمانی متوجه این موسیقی می‌شود ولی در همین موسیقیِ مدرن، شما چهارگاه و شوشتری می‌شنوید و در آن، سازِ عاشیقی نقش دارد و صاحبِ رنگ است. یعنی به‌نوعی مدام می‌گوییم: آذربایجانی هستیم و با این‌که به سمتِ مدرن حرکت می‌کنیم، ما اهل اینجا هستیم. 

● و سخنِ پایانی؟

□ در کشورهای در حال توسعه، هر کارِ جدید با مقاومت رو‌به‌رو می‌شود. من امیدوارم بازخوردی که خواهیم داشت این‌گونه باشد که متوجه باشند خدای ناکرده به قصدِ خودنمایی نیست و این‌گونه استنباط نشود که امیر سپهر و گروهِ باریش به قصدِ خودنمایی می‌خواهند روی صحنه باشند. این نیست. واقعاً با تفکر آمده‌ایم. شاید روی صحنه آن خواننده‌ی کلاسیک خوان کت‌وشلواری و امیر سپهر20 سال پیش را نبینید. شاید یک ژانر دیگر ببینید. ما با حس و رنگی دیگر و در عینِ حفظِ زیرساخت‌ها و فرهنگِ غنیِ خودمان، می‌خواهیم آینده هم مالِ ما باشد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 494245

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 16 =