در تحلیل نهایی چگونه می شود با کودتا چی خواندن دکتر مصدق، پدیده مشروع ماهیت یک دولت ملی ،قضاوت مادر تاریخ در باره آن ونگاه منصف یک ملت به بخشی روشن از تاریخ مبارزات ضد استعماری خود را تغییر داد،نادیده گرفت و یا تحریف کرد؟.آیا کسی نمونه ایی سراغ دارد؟.

بحث نه چندان دلچسب،اما کهنه ،بی مورد و البته جهت دار"آیا اتفاقات روز 28 مرداد 1332(اوت 1953)واقعا کودتا بود یا واکنش طبیعی نظامیان و حاکمیت وقت به اقدامات دکترمصدق؟"کماکان و تا به امروزادامه دارد.البته تا آنجا که به واکاوی تاریخ و بررسی ابعاد این مهمترین واقعه تاریخ مدرن ایران مربوط می شود ایجاد بستر و دامن زدن به اینگونه مباحث(البته اگر به طرف مقابل هم به صورت برابر اجازه سخن گفتن داده شود)به خودی خود خوب و مثبت است.کمااینکه امسال جناب آقای دکتر زیبا کلام هرچند از زاویه ایی کاملا متفاوت از نگاه مخالفان دکتر مصدق؛سوال بالا را مطرح کرده . با این تفاوت که به گفته ایشان، "اطلاق قید واژه *کودتا *به واقعه 28 مرداد، به محملی برای تسویه حساب های سیاسی و تداوم احساسات ضد امریکایی در ایران تبدیل شده، لذا باید در به کارگیری این واژه تجدید نظرویا احتیاط کرد.
درست یا غلط بودن این دیدگاه با شما،اما مخالفت با واژه *کودتا* از سوی مخالفان ویا دشمنان مصدق ، ازاین زاویه اخیر مطرح نمی شود.این مخالفت ها عمدتا از کینه های شخصی و سیاسی و تسویه حساب های تاریخی نسبت به رهبرجنبش ملی شدن صنعت نفت و در مقامی بالاتر،تاثیرات پایدار ملی شدن نفت بر تاریخ و جامعه ایران ومنطقه پیرامونی آن خصوصا خاورمیانه نشات می گیرد.
آقای دکتر محمود کاشانی(با همه احترامی که برایشان قائلم) و همفکرانشان معتقدند مقابله با مصدق نه کودتا که عملا ضد کودتا بوده است.*بسیار خب!،با خوانش بر عکس تاریخ با ایشان همراه خواهیم شد،اما چه نتیجه ایی می خواهیم بگیریم؟ویا آقای عبد خدایی هنوز به خشونت و اجرای طرح ترورمرحوم دکتر فاطمی افتخار و مصدق را نماینده خط و جریان آمریکا!!! در ایران توصیف می کند که میان او وشاه،آمریکا دومی را بر گزید!!و یا امثال آقای حمید روحانی در صدد القاء ذهنیت سرسپرده خواندن مصدق و مشکوک توصیف کردن او ونیز بازی سیاسی خواندن جریان ملی شدن صنعت نفت در ایران آنهم به نفع آمریکا هستند!. اشکالی ندارد؛اما چه نتیجه ایی می خواهید از این مباحث حاشیه ایی درجه چندم بگیرید؟والبته چه نتیجه ایی عملا از قلب واقعیت به دست خواهد آمد؟ جز صحه گذاشتن بر اقدامی شرم آورانه که ملت ایران را حداقل 25 سال به عقب راند وبه دامان استبداد واستعماربازگرداند؟.می توان این روز را  روز ضد کودتا در تقویم نوشت و در تاریخ ثبت کرد، امادر تحلیل نهایی چگونه می شود پدیده مشروع ماهیت یک دولت ملی ،قضاوت مادر تاریخ در باره آن ونگاه منصف یک ملت به بخشی روشن از تاریخ مبارزات ضد استعماری خود را تغییر داد،نادیده گرفت و یا تحریف کرد.آیا کسی نمونه ایی سراغ دارد؟.
استدلال آقای دکتر کاشانی و همفکران محترمشان بر این پایه استوار است که روند وقایع نشان می دهد کودتا گر اصلی مصدق بود، نه محمد رضا شاه!. از دید ایشان، مصدق بر خلاف قانون اساسی مشروطه دقیقا نقطه وسط حاکمیت و سلطنت را هدف گرفت،مجلس را منحل کرد،حکم عزل شخص پادشاه قانونی مملکت را نادیده انگاشت،دست حزب توده را در آشوب های خیابانی باز گذاشت، جلو تندروی اعضای کابینه اش خصوصا دکتر فاطمی را نگرفت، وقس علیهذا؛لذا مقابله ارتش با اوضاع وقت (حداقل از 25 مرداد تا آن روزشوم بیست و هشتم) کودتا تلقی نمی شود بلکه دقیقا مقابله با یک کودتای مقدم بوده است. کودتا علیه حاکمیت صورت می گیرد نه دولت حاکم. این سخن یعنی تقلیل و تنزیل دادن یک واقعه شوم به یک تعریف حقوقی مناقشه برانگیز!.
اینکه 28 مرداد کودتا بود یا ضد کودتا؟ از نگاه تاریخی تغییری در ماهیت ماجرا بوجود نمی آورد و خوانش ما را از تاریخ و نقش مصدق و تاثیری که بر روح مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی مردم ایران برای سال های بعد گذاشت، متفاوت نمی کند. اصراربر قلب واژه ها هم بی مورد و بلا اثرخواهد بود. شایداز لس آنجلسی ها و پاریس نشینان گرفته تا ساکنان مونترو سوئیس و تهران!،هر یک بنا به دلایل خود در صدد تطهیرنقش منفی، همراهی با دربار و ارتجاع،بی تفاوتی شان در قبال استبداد و استعمار طی 25 سال بعد از کودتا وسرنگونی دولتی مشروع هستند. نمیدانم!اما ظاهرا آنها در تخریب چهره مصدق و نهضت ملی ایران،هیچ راه و معبری پیدا نکرده اند جز طرح این مسئله که عملیات ضد کودتای ارتش، اوباش و دربارعلیه مصدق ، به دلیل مقابله با اقدامات "کودتا مابانه، خلاف قانون و حاکمیت سلطنتی " نخست وزیروقت،به لحاظ حقوقی و قانونی اقدامی کاملا درست بوده است.اما مقابله عبارتی و واژه ایی با واقعه ایی به این مهمی و شرم آور چقدر می تواند پاسخگوی نیازهای فکری و عبرت آموز نسل کنونی و پرسشگر  ما باشد؟. نعل وارونه زدن به تاریخ و به قول دکتر حسین رزمجو استاد ادبیات دانشگاه فردوسی و از دوستان مرحوم دکتر شریعتی (که از درد مشابهی رنج می برد)پوستین وارونه پوشاندن به حقیقت،آیا ملت ما را در درس گرفتن از تاریخ ،بیدارو هوشیار خواهد کرد؟.پاسخ با شما.اما بدانیم شاید حقیقیت را تا مدتی بشود پنهان کرد،اما نمی توان ماهیت آن را تغییر داد.

*سخنرانی دکتر محمود کاشانی در سال 2002.آکسفورد،مرکز مطالعات خاورمیانه کالج سنت آنتوان

matinmos@gmail.com

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 448299

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مجتهدی IR ۱۸:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۸
    16 4
    اصرار بر طرح این مساله فقط پروژه ای در راستای تخریب چهره جبهه ملی وشخص دکتر مصدق میباشد،طرفداران این پرسش فقط در این یک مورد بحث اصول مشروطه را مطرح میکنند و دکتر مصدق را به عدول از اصول مشروطه محکوم میکنند،با گذشت دهه ها از کودتا بر همگان روشن شده که شاه هیچ وقت به مشروطه معتقد نبوده؛بنابر این طرح این پرسش فقط یک توطئه است و لاغیر
  • بی نام IR ۰۵:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۹
    18 4
    یادمان نرود که در ذهن ایرانیان نام دکتر مصدق به ملی کردن صنعت نفت ایران گره خورده و ایشان برای همیشه قهرمان ملتی است که از حقوقشان در برابر استعمار انگلیس دفاع کرد. مردم مصدق را طور دیگری می بینند حالا تاریخدان ها به هرکجا و هر شکل دوست دارند می توانند او را گره بزنند.مصدق مظهر شجاعت و ایستادگی ملتی در برابر ابرقدرت زمان خود است و اینگونه در یادها مانده است.
  • بی نام CH ۰۸:۴۲ - ۱۳۹۴/۱۲/۲۹
    3 0
    عجیب این است که نویسنده این نوشتار خود دلایل اقدامات قانونی در آن برهه زمانی صورت گرفته بر علیه کودتای در حال شکل گیری توسط آقای مصدق را ذکر می کند ولی سپس بدون ارائه هیچ دلیلی و تنها از روی احساسات می گوید دلبل این اقدامات واقعیت برکناری دکتر مصدق را نشان نمیدهد. دوست عزیز ملی کردن صنعت نفت چنان آسیبهای اقتصادی بر این کشور زد که اثراتش بعد از شصت هنوز باقی است. تنها دلیل شما مصدقیها کوتاه کردن دست انگلیسیها است در صورتیکه منافعی که آنها از لحاظ اقتصادی از این مسئله بردند بسبار بیش از دسترسی نداشتن به نفت ایران بود. در دنیا این این منافع اقتصادی است که بایستی هدایتگر سیاست باشد ونه افکار و سیاستهای پوپولیستی، هدایتگر اقتصاد.