حجت الاسلام سروش محلاتی می گوید: «جایز نیست که انسان در اصول و مبانی از کسی تقلید کند. انبیاء راه را برای شوراندن عقل مهیا کرده اند وگرنه آرامشی گورستانی بر ذهن مردم حاکم بود.»

استاد سروش محلاتی با بیان اینکه چرا باید در جامعه کسانی بالا بیایند که رابطه خوبی با عقل ندارند تا فضای فرهنگی جامعه را به دست بگیرند افزود: آیا در مبارزه با فساد و اختلاس بشریت روشهایی برای مبارزه پیدا نکرده است؟ اگر نه! چرا در بسیاری از جوامع چنین فسادهایی وجود ندارد و سیستم اقتصادی و قضایی سالم است؟ آیا دین اجازه استفاده از این روش های مفید را نمی دهد؟ چرا وقتی با چنین پدیده هایی مواجه می شویم باید بپرسیم وقتی اختلاس شد حکم چیست؟اگر سیستمی فاسد باشد، آدم سالم هم وارد شود فاسد خارج می شود و اگر سیستم سالم باشد آدم فاسد با ورود به آن اصلاح می شود

به گزارش خبرآنلاین به نقل از جماران، حجت الاسلام والمسلمین استاد سروش محلاتی در ادامه جلسات دین در دنیای امروز که در کانون توحید برگزار می شود، در بیست و یکمین شب از شب های رمضان به سخنان زیر اشاره کرده است.

آیا می توان قلمرو خاصی را برای عقل تعریف کرده و قلمرو دیگری را برای دین مشخص نمود؟ آیا می شود این دو حوزه را از هم تفکیک کرد؟

* برای تعریف جایگاه عقل در بین مسلمانان بیشتر دو دیدگاه وجود دارد که گرایش اول عقل را ناقص می داند که نه همه چیز را می فهمد و نه آنجایی که می فهمد درست فهمیده است. این گروه معتقدندبا ما عقل ناقص روبرو هستیم نه عقل کامل. خداوند انبیا را برای جبران این نقیصه فرستاده است.

* تلقی دوم از جایگاه عقل معتقد است عقل را نباید خاموش کرد. این گروه به این معتقدند که نیازی نیست چراغ عقل را کلا خاموش کرد و به کناری گذاشت. خداوند یک نورافکن دیگری به غیر از عقل در اختیار ما قرار داده است و این منبع علاوه بر منبع عقل وحی نامیده می شود. ما به وحی نیاز داریم چون عقل ناقص است و البته نیازی به از بین بردن منبع عقل نیز نیست.

* مقدسین معتقد به گرایش اول و متکلمین به گرایش دوم معتقدند. عمده استدلالی که در ضرورت نبوت مطرح شده است مبتنی بر ناقص بودن عقل است. ولی وقتی از بیان نورانی حضرت علی استفاده می شود متوجه می شویم که علی(ع) به هیچکدام از این دو گرایش معتقد نیست.

* پیامبران نه آمده اند که چراغ عقل را خاموش کنند و نه چراغی دیگر بیفروزند. بلکه عقل انسان ها به خاطر موانعی که وجود دارد نورانیت ضعیفی دارد که نیازمند غبارروبی و گرد گیری است تا روشن تر شود و شفاف تر کار کند.

* خطبه اول نهج البلاغه در مورد فلسفه بعثت است و در آن هدف از آمدن انبیاء تشریح شده است. اینکه چراغ عقل چگونه باید تقویت شود. تعبیر امیرالمؤمنین در خطبه اول این است «و یثیروا لهم دفائن العقول » انبیاء آمده اند که خاک ها را کنار بزنند تا به دفائن و گنجینه ها دسترسی ممکن شود. گنجینه هایی در زیر پای عقول وجود دارد که نمی بینید و در بیرون دنبال سرمایه می گردید. پیامبران آمده اند گنجینه ها را بیرون بیاورند.

* تلقی علی (ع) این است که انبیاء آمده اند تا عقل را استخراج و تصفیه کنند تا وارد جریان زندگی بشر شود. مرحوم علامه طباطبایی معتقد بود در انسان غیر از نیروی عقل، نیروهای دیگری چون شهوت، غضب و خودخواهی وجود دارد که نیروی عقل را از بین می برند. البته اینجا منظور از عقل عقل عملی است. چون در عقل نظری تمایلات و احساسات دخالت چندانی ندارند.

آیا عقل نمی تواند راه حق و باطل را تشخیص دهد؟ و چه نیازی به انبیاء است؟

* علامه طباطبایی در پاسخ می گوید عقل خیلی خوب است حیف که در انسان های معمولی عقل اسیر تمایلات می شود. کار انبیا این است که عقل را از تمایلات رها کنند و ما بی نیاز از پیامبران نیستیم که نقش تایید کننده عقل را دارند. اصل، عقل خود بشر است.

* هوی ها و تمایلات جلو فهم انسان را می گیرد، این باعث می شود که برخی اوقات تصمیماتی گرفته شود که بجا نیست. امیرالمؤمنین در جایی می فرمایند: اکثر جاهایی که عقل به زمین می خورد به خاطر طمع است. و طمع تشخیص عقل را تحت تاثیر قرار می دهد.

* علامه طباطبایی می گوید: دین را بر اساس ویران کردن عقل بنا نمی کنیم. خداوند بارها در قرآن آورده است: افلا یعقلون؟ یا افلا یدبرون؟ دین علاوه بر تهذیب و ایجاد ایمان عقل را در انسان تقویت می کند و می آموزد که فکر کند؛ جایز نیست که در اصول و مبانی از کسی تقلید کند. انبیاء راه را برای شوراندن عقل مهیا کرده اند وگرنه آرامشی گورستانی بر ذهن مردم حاکم بود.

* در حکمت 407 نهج البلاغه آمده است: اگر کسی از عقل استفاده کند بالاخره یک روز نتیجه می گیرد( خداوند به هیچ کس عقل نداد مگر اینکه بالاخره روزی او را نجات دهد).

* دین به همان شیوه هایی که عقل تشخیص می دهد عقل را تقویت می کند و عقل را محدود نمی کند.

* چرا باید در جامعه کسانی بالا بیایند که رابطه خوبی با عقل ندارند تا فضای فرهنگی جامعه را به دست بگیرند. آیا در مبارزه با فساد و اختلاس بشریت روش هایی برای مبارزه پیدا نکرده است؟ اگر نه! چرا در بسیاری از جوامع چنین فسادهایی وجود ندارد و سیستم اقتصادی و قضایی سالم است؟ آیا دین اجازه استفاده از این روش های مفید را نمی دهد؟ چرا وقتی با چنین پدیده هایی مواجه می شویم باید بپرسیم وقتی اختلاس شد حکم چیست؟ وقتی سیستمی فاسد باشد، آدم سالم هم وارد شود فاسد خارج می شود و اگر سیستم سالم باشد آدم فاسد با ورود به آن اصلاح می شود.

* امر به معروف و نهی از منکر را عقل می فهمد. عقل درک می کند که این کار خوبی است. باید ببینیم چرا در امر به معروف ونهی از منکر اینقدر ناموفقیم؟ مشکل کجاست؟ مشکل اینجا است که ما حاضر نیستیم در باب روش ها از عقل و تجربه استفاده کنیم.

* شهید مطهری می گفت: در روزگار ما نه پند جواب می دهد و نه بند! باید کار را به اهلش واگذاریم تا هر روز وضعمان از روز قبل وخیم تر نشود.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 434451

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =