برخی مطالب این مصاحبه به شرح زیر است:
* در زمان دولت نهم، انتقادات جدی به کابینه داشتم؛ اما از آنجا که من مقلد آقا هستم و ایشان مرجع تقلید من هستند، سعی کردم وظیفه تقلیدی را رعایت و اجرا کنم و از آن دولت هم حمایت کردم. ما سعی کردیم انتقاداتمان را دوستانه و برادرانه به دکتر بگوییم که اگر گوش میکرد، به نفع او بود.
* برخی افراد در مقابل چشم من، دور دکتر را خالی کردند و حتی به من که از دوستان چندین ساله او بودم و برایش دادگاهی شده بودم، رحم نکردند. سیستمی که در آن زمان نامرئی بود و به تدریج مرئی شد، ما و دیگر دلسوزان دکتر احمدینژاد را کنار زد.
* آن زمان دکتر مشغولیتهایی برای انتخاب وزرا و تشکیل کابینه داشت؛ بنابراین متوجه این سیستم نامرئی نبود. همین مشغولیتهای دکتر سبب شد تا این نیروها جایگزین اصلی شوند. البته دکتر از ابتدا به ما میگفت که حواسمان باشد، مبادا تنبلی کنیم و صف سومیها به صف اول بیایند و صف اولیها کنار زده شوند. البته دکتر به رغم این که فرصت زیادی نداشت، در بیشتر مواقع نسبت به این توطئهها حساسیت نشان میداد.
*تجربیات من در زمان شاه، دانشگاه، جنگ و پروژههای طرح و برنامه و امور مدیریتی را هیچ کدام از صف سومیها نداشتند. من در طول شبانهروز، بیست ساعت کار میکنم و اهل فکر و نظر هستم؛ اما من و دیگر صف اولیها کنار زده شدیم و افراد ضعیف، مناصب را پر کردند که نتیجه آن لطمه خوردن به دولت و شخص دکتر بود.
* دکتر باید خیلی دقت کند و به ترمیم آن حالت بپردازد. البته نباید غافل شویم که تغییرات مثبت فراوانی در کابینه ایجاد شده است؛ برای نمونه، تعدادی جوان به صحنه آمدند که وزیر ارتباطات یکی از آنهاست؛ او از نیکنامان و زحمتکشان است. البته دکتر سلیمانی هم انسان خوبی بود که احمدینژاد به او علاقه زیادی دارد. او تنها وزیری بود که به خانه رئیسجمهور رفتوآمد دارد.
* اگر برخی افراد در کابینه نبودند، هیچگاه شاهد اعتراضات مردمی نبودیم، قول میدهم.
* جبهه رفتهها اهل چاپلوسی، تملقگویی، باندبازی، گذشتن از تخلفات گردن کلفتان و... نیستند، بلکه دوست مردم هستند؛ حرف برای گفتن دارند؛ نظر و عقیده ثابت دارند؛ اهل انتقاد هستند و زیر بار حرف زور نمیروند. تفاوت یک جبههای با غیر جبههای این است.
راجع به جبهه رفتن مشایی چیزی نمیدانم، تنها میدانم دو و نیم تا سه ماه در کردستان حضور داشت و به نظرم کار مطبوعاتی میکرد.
* قاطبه اصولگرایان به احمدینژاد و دولت دهم انتقاد دارند و کمتر موافق و حامی هستند که آنها هم دولتی هستند. من بر پایه افکارسنجی خودم میگویم که ریزش حامیان دکتر زیاد بوده است. البته ما به آقای احمدینژاد ارادت داریم و کمک میکنیم.
* در مورد محصولی هنوز گلایه دارم. او اصلا لیاقت اظهارنظر درباره باکریها را ندارد. محصولی لیاقت صحبت درباره شهدا را ندارد، چه برسد به این که بخواهد درمورد شهدا حرفهای دروغ هم بزند. البته من معتقدم همانگونه که خدا پاسخ کلهر را با ماجرای دخترش داد، پاسخ محصولی را هم خواهد داد.
* اگر دولت در یک روز اعلام کند همه دوشغلههای دولتی تنها یک شغل داشته باشند، 9 هزار و ششصد شغل ایجاد میشود. برخی آقایان در یک شرکت دولتی مدیر عامل، در یک شرکت رئیس هیأت مدیره و در شرکت دیگر عضو هیأت مدیره هستند. این آفت هماکنون هم هست که باید رفع شود. این نظام برای نخستین بار با یک قاضی یا مسئولی که با مردم بدرفتاری داشته، برخورد کرده است. من این برخورد زشت را در نیروی انتظامی هم دیدهام و حاضرم شهادت دهم، دولتی که با مردم بدرفتاری کند، نمیتواند ادعای مردمی بودن داشته باشد. اگر اینگونه شود، آنارشیسم حاکم میشود.
* در فرانسه 130 روز در سال تظاهرات میشود، اما از بینی معترض خون نمیآید. اما مردم ایران که اکنون معترض هستند، همان کسانی هستند که انقلاب کردند. من دیدهام با جوانانی که در دانشگاهها اعتراض کردند، چه برخوردی شد. همه باید رفتار مقام معظم رهبری را الگو قرار دهیم. ایشان با دختران و پسرانی که با هم دوست بودند و به کوه رفته بودند، خوشاخلاقی کردند، اما ببینید نیروی انتظامی چه برخوردی با آنها میکند. متأسفانه فاصله رفتار بسیاری از مسئولان با مقام معظم رهبری 98 درصد است. باید این فاصلهها را کم کرد. * اما نباید همه مسئولان را به یک چشم دید.
نظر شما