به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، تام هنکس ستاره هالیوودی است که دنیای خاص خودش را دارد و از او به عنوان بازیگر مهربان سینمای آمریکا نام برده میشود.
او ماشین تحریرهای قدیمی جمع میکند
همانطور که بسیاری از طرفداران تام هنکس میدانند، این بازیگر ماشین تحریرهای قدیمی دهههای 1930، 1940 و 1950 را جمع میکند و از ماشین تحریر برای نوشتنهای غیرضروری روزانه از جمله درست کردن لیست کارهایی که باید انجام شوند و روی یخچال نصب میشوند استفاده میکند. به گفته خودش، او دستگاههای بزرگ فلزی را به این دلیل نسبت به پردازندههای کلمه امروزی ترجیح میدهد که از ضربه زدن به کلیدهای آن و صدای بلندی که از آن ناشی میشود لذت میبرد. اما این ستاره ارتباط خصوصیتری هم با یکی از آنها که متعلق به پدرش بود داشت. هنکس در مقاله سال 2013 نیویورک تایمز خود نوشت: آندروود پدرم که بعد از جنگ برای تک سال حضورش در یواسسی به صورت دست دوم خریداری شده بود، به خاطر انگشتهای محکم او بعضی از کلیدهایش تا حدی از زهوار در رفته بودند که شکلشان عوض شده و سفید شده بودند. کلید اِس آن فقط یک برآمدگی بود. فرستادمش به یک مغازه که تمیز شود، اما وقتی برگشت همه کلیدهایش هم عوض شده بودند. بدرود پدر، و لعنت به تو تعمیرگر ماشین تحریر صنعتی.
او نرمافزار ماشین تحریر خود را به بازار فرستاد
هنکس که میخواست تجربه و اشتیاق خود درباره ماشینهای تحریر را با دیگران هم در میان بگذارد، به توسعه یک نرمافزار آیپد کمک کرد که تجربه نوشتن با ماشین تحریر را روی یک دستگاه دیجیتال بازسازی میکند. این نرمافزار که هنکسرایتر نام دارد با افکتهای صدایی کامل ماشینتحریر همراه است و به کاربر اجازه میدهد هر وقت دلش میخواهد یک صفحه جدید برای خود بپیچد. یک دکمه مدرن «حذف» هم دارد که البته سنتگراهای سفت و سخت میتوانند آن را خاموش کنند.
در اقیانوس آرام سرگردان شده بود (واقعا)
در حال فیلمبرداری فیلم سال 2000 «دورافتاده» که در آن هنکس نقش مردی را بازی میکند که در یک جزیره متروکه سرگردان میشود، او تجربه «دورافتادگی» واقعی خود را وقتی تجربه کرد که کابلی که قایق او را به قایق فیلمبرداران متصل میکرد پاره شد و او را در اقیانوس شناور کرد (که البته نسبتا کوتاه بود و اصلا هم دراماتیک نبود).
هنکس در مصاحبهای در سال 2001 گفت: من 40 دقیقه آنجا بودم. البته در معرض خطر خاصی قرار نداشتم، ولی بالاخره متوجه میشوید که کسی دور و ور نیست و جایی هم برای رفتن وجود ندارد. همین. خودت و دریا. عجیب است.
او اخیرا دوباره با ویلسون متحد شد
این حقیقت کاملا روشن شده که نمیتوان درباره «دورافتاده» چیزی نوشت یا چیزی خواند یا به عکسی از هنکس در این فیلم نگاه کرد و درجا این احساس به آدم دست ندهد که فریاد بزند «ویــــــلـــســـون!» (برای کسانی که نمیدانند: ویلسون یک توپ والیبال با یک صورت است که روی هنکس کشیده میشود و بعد از اینکه شخصیتش در جزیره گیر میافتد با توپ صحبت میکند و تبدیل به تنها یاورش میشود.)
طی یک بازی اخیر هاکی روی یخ نیویورک رنجرز، یکی از طرفداران یک قدم جلوتر هم رفت: بعد از اینکه دوربینها روی هنکس متمرکز شدند، ویلسون (خلاصه "یک ویلسون") به سمت این ستاره پرتاب شد. هنکس به نظر میرسید از اینکه با او دوباره متحد شده خوشحال شده باشد و با هیجان گفت: "ویلسونِ!"
روز یک طرفدار را ساخت
در سال 2013 هنکس با یکی از بزرگترین طرفدارانش آشنا شد: زنی به نام سارا مورتی. مورتی که اوتیسم دارد، سالها وقت صرف جمعآوری مقالات و مطالب روزنامهای درباره هنکس کرده بود و آنها را در یک کتاب کنار هم گذاشته بود. هنکس که در پشت صحنه نمایش برادوی «مرد خوششانس» با این ابرطرفدار آشنا شد، نه تنها کتاب را کامل نگاه کرد، بلکه به نظر میرسید واقعا از آن لذت برده باشد و گفت: سارا این فوقالعاده است. میدونی، حتی مادرم هم چیزی مثل این ندارد.
او همه دستکشهای گمشده نیویورک را با هم تطبیق میدهد
از ماه ژانویه سال 2013، هنکس از حساب توییتر خود استفاده کرده تا عکسهایی از تمام دستکشهای گمشدهای که در خیابانهای نیویورک پیدا میکند را به اشتراک بگذارد. کاملا مطمئن نیستیم چرا، اما میتوان گفت نگاه کردن به عکسهای دستکشهای گمشده هنکس میتوان یک فعالیت سرگرمکننده به طرز عجیبی اعتیادآور باشد.
او 25 دلار پول زوجی که از فیلمش متنفر بودند را بازگرداند
احتمالا منصفانه است که بگوییم بسیاری از مردم از فیلم کمدی سال 2011 هنکس یعنی «لری کراون» لذت نبردند. این فیلم که توسط خود هنکس کارگردانی و تهیه شده بود (که در مقابل جولیا رابرتز در آن نقشآفرینی هم کرده بود)، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و در باکسآفیس هم ضعیف ظاهر شد. با این حال، این بازیگر و کارگردان وقتی داشت در یکی از پمپبنزینهای نزدیک خانهاش بنزین میزد، مکالمهای با زوجی داشت که به او گفتند فیلمش خیلی خوب نبود. هنکس هم دوباره نشان داد که آوازه خوب و مهربان بودن خستگیناپذیرش حقیقی است و به خاطر ناامیدی آنها معذرتخواهی کرد و 25 دلار پول بلیتشان را بازگرداند و آنها هم آن را قبول کردند.
او با یک راننده تاکسی نیویورک دوست شد
در ماه اکتبر سال 2014، یکی از راننده تاکسیهای شهر نیویورک که داستانش در پروژه فیسبوکی «انسانهای نیویورک» هم منتشر شد، به این وبسایت درباره وقتی که تام هنکس سوار تاکسیاش شد گفت. اول راننده این ستاره مشهور را نشناخت اما بعد از اینکه او را به جا آورد، به شیوهای جالب پاسخ داد. او گفت: در چشمانش نگاه کردم و فریاد زدم ویـــــلــــســــــون!!! و این کار حسابی او را تحت تاثیر قرار داد. شروع کرد به بلند خندیدن. دید من کلاه و تیشرت فِراری به تن دارم برای همین به من گفت «آقای فِراری». تمام مسیر به من میگفت آقای فراری. خلاصه به مقصد رسیدیم و یک عکس سریع گرفتیم و او رفت.
تا اینجا دلگرمکننده بود. اما داستان همینجا به پایان نمیرسد.
"طی چند هفته بعد از آن، من به صورت اتفاقی افرادی که او را میشناسند را سوار کردم. کسانی که قبلا با او بازی کرده بودند، کسانی که با او کار میکنند. و هر دفعه به آنها گفتم به آقای هنکس بگوید آقای فراری سلام رساند. هر دفعه همین را گفتم. بعد یک روز داشتم رانندگی میکردم و از یکی از کسانی که رسانده بودم پیامی دریافت کردم که میگفت آقای هنکس میخواهد شما را برای تماشای نمایش برادویاش دعوت کند. بعد از نمایش در اتاق تعویض لباس منتظر بودیم و او وارد شد و فریاد زد «آقای فِراری!».
منبع: تلگراف/ 23 مارس
5757
نظر شما