۰ نفر
۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۳:۲۸

می‌خواستم برای نوروز امسال بهاریه‌ای بنویسم که برادر بزرگترم(دکتر سید مصطفی مختاباد) برایم خاطره‌ای از روزهای نوروز سالیان دور فرستاد. خاطره‌ای که یادآور روزهای خوش دوران کودکی و نوجوانی است و طعم و رنگ عید و نوروز را در جای جای آن می‌توان حس کرد. باخود گفتم چرا زحمت اضافه، همین متن را به همراه عکسی از اخوی گرام، در گندمزار روستای امره به عنوان بهاریه در وبلاگم قرار دهم که اگر علاقه‌مند بودید بخوانید.

جادوي بهار و عيد در ايام كودكي خالق رويايي‌ترين لحظات برايم بودند.با خيال و انديشه بر آن دوران كه انگار الان و از پيش چشمانم تصاويرش رژه مي‌روند، چه خوب به ياد مي‌آورم كه چگونه هنوز وقتي روزان و شبان زيادي به آن زمان موعود يعني حضور عيد و بهار و تحويل سال مانده بود، فستيوال و جشن پيشواز مي‌آغازيد ، چرخه و دايره‌اي كه انگار به بيشمار آغازها گره خورده‌اند، جنب و جوش همزمان انسان و طبيعت ، براي يك شروع نو، حركتي كه از وزش نسيم كه نشان از فصل تازه مي‌داد تا پرواز پرندگان مهاجر به تالاب روستا و رقص اوج ابريشمين آنان در غروب آسمان كبود آن ديار، و خلق نقاشي و نگارگري آسماني به وسعت بي‌نهايت، و يا حركت زنان روستا در صف طويل با سطل‌هاي رنگي بر فراز سر، بسوي معدن خاكي در عمق زمين براي كندن خاك مخصوص تزئين و آراستن خانه‌هاي كاه گلي ،و از همه مهمتر شور و شوقي همگاني در صحنه عمومي ديده مي‌شد، تمام مردم آبادي از خرد و بزرگ به نيرويي نامرئي وصل مي‌شدند،نيرويي كه همه را بسوي شادي و جشن و سرور ترغيب مي‌كرد.

جشني همگاني و سراسري كه طعم و رنگ آن به همه فضاي روستای امره[وب سایت روستای امره] پاشانده مي‌شد، طوريكه از نگاه، سخن، رفتار و ارتباط آدمها مي‌شد طراوات ايام نو و شادي بخش را حس كرد، همانند حركت نمدمالان، با ابزارهاي خود و سرايش نغمه‌هاي نمدمالي در كارناوال نوروزي و بهاري، دعوت از آنها به خانه و ايجاد كارگاه در زير خانه‌ها و كار دلپذير شبانه‌روزي آنان با ملودي و نغمه‌ها و سرودهاي محل، ورود دسته و گروه نوروزخوان به در خانه‌ها بعنوان پيام آوران شادي و بهار و نوروز،گونه‌اي پرفورمنس بهاري بود.

در اين گروه يك نفر سازي محلي ميزد، دو يا سه نفر ديگر نيز بعنوان كرگروه را همراهي مي‌كردند، ولي فرد اصلي راوي و سرگروه بود كه در همراهي با موسيقي و كر با نام بردن تك تك اعضاء خانواده و مدح امامان ترانه‌هاي محلي طليعه سال نو و بهار را مژده مي‌داد. روستای امره از توابع ساری در مازندران

تصویری از روستای امره در جنوب ساری- تصویر مربوط به سالهای اخیر است

غير از آن نمايش انتربازي بود كه لوطي كولي با گروهش به در خانه‌ها مي‌آمد و با رقص انتر و شعر و موسيقي اجرايي متفاوت براي خلق شادي شكل مي‌داد، ولي از همه اين شادي‌ها اثر گذارتر جشن آخر سال در مدرسه ابتدايي رودكي امره بود كه مدير كيايي چند سال آنرا مديريت مي‌كرد، آقاي مدير از دو ماه مانده به عيد بزرگان روستا را دعوت مي‌كرد تا حمايت آنان را از جشن استقبال نوروز كه جنگي تركيبي از افسانه محلي، نمايش كمدي، درام، موسيقي و در پايان مراسم چهارشنبه‌سوري با آتش‌افروزي بود بدست آورد، مدير با عشق و دقتي وصف‌ناپذير بعد از كسب رضايت بزرگان و اولياء از ميان دانش‌آموزان و هنرمندان روستا افراد مستعد و هنرمند را براي گروه كنسرت، تصانيف شاد محلي، و اجراء كمدي و درام انتخاب و تمرينات را با سرسختي مي آغازيد، در سال اولي كه مدير كيايي اولين جشن را برگزار كرد من در كلاس اول و در نمايش "شاهزاده ايراني، شاهزاده ابراهيم"جزوه گروه كر و افراد قصر شاهزاده بودم، ولي از سال دوم پاي ثابت اجراء هاي مدير بودم، و اين گونه بود كه فرش قرمز استقبال از عيد نوروز و بهار در آبادي ما زمين و آسمان، منازل، ذهن‌ها و قلوب پير و جوان، كودك و نو جوان را با خود و به خود مي‌دوخت و از همه مهمتر فرش تئاتر اين هنر زيبا را بر ذهن و جود ما مي گستراند، بيا تا بهاري كنيم.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 405804

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 8 =