۰ نفر
۲۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۴:۳۰

پیروزی غیرمنتظره مسلمانان در جنگ احزاب مهمترین حادثه ای بود که به تثبیت موقعیت اسلام و مسلمانان انجامید. این جریان به احتمال فراوان بیشتر مخالفان را تحت تأثیر قرار داد تا مسلمانان را.

1. پیروزی غیرمنتظره مسلمانان در جنگ احزاب مهمترین حادثه ای بود که به تثبیت موقعیت اسلام و مسلمانان انجامید. این جریان به احتمال فراوان بیشتر مخالفان را تحت تأثیر قرار داد تا مسلمانان را. بدین معنی که آنان دریافتند آئین جدید باثبات تر و نیرومندتر از آن است که با تمهیداتی چون ائتلاف نیروهای مخالف و لشکرکشی از پای درآید. حال آنکه عموم مسلمانان آن را جنگی همچون کارزارهای دیگر تلقی کردند و کمتر به بازتاب آن در نزد مشرکان و مخالفان اندیشیدند.
بیشترین تأثیر بر روی قریشیان و اهالی مکه بود و همین جریان بود که دو سال بعد به فتح بدون خون-ریزی این شهر انجامید. شهری که قلب دینی و سیاسی و اقتصادی تمامی جزیره العرب بود. با فتح مکه عملا تمامی جزیره العرب فتح گردید، اگرچه به زیرسیطره در آمدن بخش ها و قبائل مختلف محتاج زمان، اگرچه کوتاه، بود. اما کم و بیش معلوم بود که مقاومت قبائل پراکنده این بزرگترین شبه جزیره در نهایت به سردی می گراید و اینان همچون دیگران آئین جدید را خواهند پذیرفت و قادر نخواهند بود در برابر آن بایستند و یا احیاناً آن را شکست دهند.
از این زاویه گشایش مکه نقطه عطف بزرگ اسلام ایام نخستین بود. اسلام به عنوان مجموعه ای دینی و مرکب از دستورات مختلف عبادی و حقوقی و اخلاقی و اجتماعی و سیاسی در این سرزمین گسترش و جریان یافت. اما طبیعی بود که نتواند تمامی ارکان و عناصر موجود را تغییر دهد و به شکل خود درآورد.
2. ساکنان جزیره العرب عمدتاً اعرابی بودند که در چارچوب قبیله خود زندگی می کردند و در همین چارچوب تربیت، شخصیت و هویت می یافتند. اما نکته مهمتر قفری زمین و خشونت طبیعت و کمی آب و آبادانی و نعمت بود. این ویژگی مانع از آن بود که افراد معیشتی معمول داشته باشند، آنچنانکه در سرزمینهای آبادتر آن دوران وجود داشت. مجبور بودند برای حفظ خود به قبیله وابسته باشند. چراکه به جز این امکان تهیه حداقل خوراک، و نیز امنیت وجود نداشت. مضافاً که این جبر جغرافیایی و زیست محیطی زد و خوردهای بی پایان قبائل را موجب شده بود. جنگ برای یافتن چراگاه و یا دست یافتن به آذوقه. این جنگ بی پایان بر سر غذا، در طول زمان فرهنگ خاص قبیله ای را موجب شده بود که در رأس آن عصبیت و تعصب و خشونت طبع و فرار از مدنیت و لوازم مدنیت بود. چرا که ان را مخالف آداب و رسوم و نیز حریت و آزادی می دانست.
در اینجا سلول اجتماعی نه «فرد» بلکه «قبیله» بود. قبیله در کلیتش، که صرفا مرکب از افراد نبود، رسوم و سنت ها و اخلاق و منش و تعصب های خاص خود را داشت. در سال های آخر عمر پیامبر (ص) گروه فراوانی از این نوع افراد و قبائل به اسلام گرویدند و کیفیت برخوردشان با حضرت با توجه به همین خصوصیات بود که داستان هایش هم در آیات نازل شده در آن ایام منعکس است و هم در سیره و احادیث.
3. آنچه گفتیم نسبت به قاطبه ساکنان جزیره العرب بود که عموما در صحاری خشک و بی فریاد زندگی می کردند، اما مکیان و در رأس آنان قریشیان چنین نبودند. به دلیل سوابق دینی و تاریخی و وجود خانه کعبه و مرکزیت اقتصادی و ادبی و به عنوانی سیاسی و ارتباطات به تعبیر امروز بین المللی اوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی ساکنان این شهر متفاوت بود با سایر مناطق شبه جزیره. مضافاً که اینان نسبت به بدویان نوعی ریاست داشتند و آنان هم این ریاست را پذیرفته بودند.
این مجموعه شرایط موجب شده بود که کم و کیف مقابله اینان با پیامبر متفاوت باشد با اعراب دیگر. از نظر آنان اسلام منافع اقتصادی و سروری سیاسی و اجتماعی شان را تهدید می کرد، و نیز فرهنگ و آداب و رسومی که تأمین کننده و تضمین کننده این سیادت و سروری بود.
4. در نخستین ایام پس از فتح مکه، مکیان که تحت تأثیر قدرت و شوکت سپاه مسلمانان و نیز بزرگواری و سماحت پیامبر قرار گرفته بودند، با سکوت نظاره گر حوادث بودند. اگرچه بعضاً علائمی از تمایل به دگرگون شدن اوضاع را نشان می دادند. معروف چنین است که در جریان جنگ حنین لشگر مسلمانان از هم گسیخت و اکثریت آنان به سرعت فرار کردند. در چنین حالتی ابوسفیان با خوشحالی و طعنه گفت آنچنان می گریزند که چیزی جز دریا نمی تواند آنان را از فرار بازدارد. اما پس از پایان همین جنگ هنگامی که پیامبر سهم بزرگی از غنائم بدانها داد، ضمن ابراز حمایت و خوشوقتی دریافتند که وضعیت به عقب باز نخواهد گشت.
نتیجه آن شد که بکوشند تا با پذیرش وضع موجود با تکیه بر مکّی و قریشی بودن پیامبر منزلتی همچون سابق، اگرچه در سایه اسلام، برای خود کسب کنند و عملاً نیز چنین کردند. مهم این بود که در این کشاکش بدویان را نیز قانع کرده و به خود جلب کردند. با توجه به ویژگیها و شباهتهای این دو، این جریان امکانپذیر بود.
5. پیامبر در پایان عمر با مشکلات فراوانی مواجه بود. مشکلاتی که کلاً داخلی بود. نفوذ حضرتش کاهش می یافت و دیگر همچون گذشته به او گوش فرا نمی دادند.
در رأس این مشکلات مسئله جانشینی بود. دیگر ممکن نبود، به عکس گذشته، با صراحت در این مورد سخن بگوید و فرد شایسته را معرفی کند و لذا مجبور بود با کنایه و غیرمستقیم پیام را منتقل فرماید. اما در اینجا هم حساسیت وجود داشت و به طور مستقیم و یا غیرمستقیم اعتراض می کردند.
معترضان اصلی قریشیان بودند، اگرچه بعضاً این اعتراض از جانب بدویانی هم بود که اصولاً قواعدی جز قواعد قبیله ای و صحرایی خود را برنمی تافتند. اما به دلائل مختلفی مواضع شان به قریشیان نزدیکتر بود.
6. پیامبر در اواخر عمر شریفش شاهد این همه بود. سخنانی که از ایشان به هنگام رفتن به بقیع نقل شده خود حاکی از این آزردگی همراه با نگرانی بود. عملاً در آخرین لحظات هنگامی که خواستار نوشتن وصیت شد مورد مخالفت و بلکه مورد اهانت قرار گرفت. در نتیجه آزرده خاطر زندگی را بدرود گفت و به حق پیوست.
دلائل فراوان و پیچیده ای برای این مخالفت وجود داشت. برخی به مفهوم و ضوابط جانشینی آن گونه که پیامبر بیان می فرمود باز می گشت و برخی به مصداق آن که علی ابن ابیطالب (ع) باشد. مخصوصاً که این برای نخستین بار بود که قدرتی مرکزی در قلمرو وسیع عربستان تشکیل می شد و لذا هیچ سنّت و سابقه ای برای جانشینیِ رهبری اینگونه، وجود نداشت. هر فرد و گروهی آن را به نوعی می خواست.
در چنین شرایطی پیامبر رحلت فرمود و مسئله جانشینی حضرت به مهمترین مسئله آن هنگام بدل شد. عملاً سه گروه در صحنه بودند. مهاجران که قریشیان مدینه آنان را نمایندگی می کردند، انصار که ساکنان اصلی مدینه بودند و گروهی که بنا به وصیت پیامبر در کنار علی ابن ابیطالب قرار داشتند.
انصار فاقد انسجام کافی بودند. مضافاً که بدویان بنا به سوابق تاریخی در کنار مکیان و قریشیان بودند و رهبری انصار را برنمی تافتند و لذا به سرعت از میدان رقابت رانده شدند و عملاً سکوت اختیار کردند. ولذا آنچه در صحنه باقی ماند مکیان مقیم مدینه بودند و هواداران علی ابن ابیطالب.
اوضاع و احوال به گونه ای بود که گروه اخیر در اقلیت و بلکه در اقلیت مطلق بودند. مشکل آنان همان مشکل پیامبر بود و نه آنکه به گونه ای ناگهانی و پس از رحلت، پدید آمده باشد. اینان و در رأس آنان امام و همسرشان بر وصیت های پیامبر تأکید می کردند و طرف مقابل بر به رسمیت شناختن جانشین انتخاب شده.
7. موقعیتی حساس و شکننده پدید آمده بود. دو طرف از روش های یکسانی برای رقابت با یکدیگر استفاده نمی کردند. طرف نخست خواهان قبضه قدرت بود و امام و هوادارانش ملاحظات فراوانی داشتند. هدف پیروزی در این رقابت و با هر قیمتی نبود و لذا امام به ابوسفیان پاسخ منفی داد به هنگامی که گفت اگر بخواهی کوچه های مدینه را از لشگریانی که به حمایت از تو برخواهند خاست، انباشته می کنم. چرا که می دانست این در نهایت نه کمک به حق، بلکه نوعی فرصت طلبی است.
مسئله این بود که در آن کشاکش حق اگر نمی تواند بر مسند بنشیند، اما در اذهان مردم آن زمان و نسل های آینده گم نشود. با توجه به شرائط آن هنگام حتّی افراد عادی هم درمی یافتند که اوضاع را نمی-توان تغییر داد و اصرار در این راه به هرج و مرج و فروپاشی جامعه نوپای اسلامی می انجامد. خصوصاً که بدویان ناراضی منتظر فرصتی بودند تا جامعه جدید را برای همیشه فروپاشند که جنگ های اهل ردّه نمونه ای از این اراده و واقعیت بود.
مؤثرترین فرد در این میان دخت گرامی پیامبر(س) بود. «زن بودن» و یگانه یادگار پیامبر بودن و سوابق درخشان حضرتش که در سخنان پیامبر نسبت به وی منعکس بود، به ایشان مصونیتی به مراتب بیش از دیگران بخشیده بود. این مصونیت برای دیگران وجود نداشت. امام چندین بار تهدید به قتل شد و بعضا تا این مرحله نیز به پیش رفتند، اما دخت پیامبر استثناء بود.
آن حضرت از این مصونیت به حداکثر ممکن سود جست، اگرچه رنج ها و سختی های فراونی را به جان خرید و در نهایت جان بر سر این راه نهاد و به شهادت رسید. اما توانست حق را بگوید و آن را روشن کند و مانع از اشتباه و التباسش برای نسل های بعدی شود. وظیفه ای که دیگران قادر به انجامش نبودند.
8. و این رسالت بزرگی بود. چرا که آیندگان تاریخ نخستین اسلام و یا هر ایدئولوژی دیگری، را به مثابه بخشی از اسلام و یا آن ایدئولوژی می انگاشتند و نه بخشی از تاریخ. از این دیدگاه شکل گیری تاریخ دوران اولیه واجد نهایت اهمیت بود. چرا که به دین از دریچه همین مقطع تاریخی می نگریستند.
تکوین و تدوین نظام فقهی و کلامی و اعتقادی در آنجا که تاریخ صدر اسلام ـ بعد از پیامبر ـ به عنوان تحقق راستین اسلام تلقی می شود طبیعتاً متفاوت خواهد بود با جائی که این بخش از تاریخ به مثابه تاریخ تلقی می شود و نه بیشتر. رسالت بزرگ دخت گرامی پیامبر(س) عمدتاً این بود که بگوید آنچه تحقق یافته حاکی و ناشی از واقعیت اسلام نیست و نمی تواند و نمی باید این گونه انگاشته و تفسیر شود. این رسالتی به مراتب بزرگتر و پراهمیت تر از گرفتن قدرت بود.
9. فارغ از تمامی آنچه که در روزها و ماه های معدود پس از رحلت پیامبر(ص) گذشت، صرف سخنان کوتاه و بلیغ و پراحساس و تپش امام(ع) پس از به خاک سپردن همسر گرانقدرشان، نشان دهنده اوج عظمت و مظلومیت این زوج و بلکه این خاندان پاک است. همچنانکه وصایای مختصر و سوزناک فاطمه (س) به همسرش علی(ع) نیز چنین است.
اصولا یکی از زیباترین و فرازمندترین قطعات ادبی در ادبیات هر ملتی به مواردی راجع می شود که فرد ادیب به مصیبتی ناگهانی همچون از دست دادن عزیزی دچار می شود. اما خطبه کوتاه امام که شکوائیه ای است دردمندانه به پیامبر و شرح مصائبی است که بر دخت گرامی شان وارد آمده به واقع یکی از زیباترین و پراحساس ترین ها است، حتی در مقایسه با خطبه های دیگر نهج البلاغه که تمامی اش زیبا و آکنده از احساس است. پس از بیان شکایتها و رنجها حضرت اینگونه کلامش را به پایان می برد: «اگر اینجا را ترک کنم نه از روی ملالت و خستگی است و اگر بمانم نه به دلیل بدگمانی به وعده هایی است که خداوند به صابران داده است». و چنین است اوج صبر و بردباری و ادب و اخلاق.
سلام خداوند بر وی و پدر، شوهر و فرزندان ارجمندش که همگی وسیله هدایت ما و مایه فلاح و رستگاری اخروی ما هستند.

محمد مسجدجامعی

22/12/93 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 404887

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۰:۲۴ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۷
    2 1
    سپاسگزارم جناب مسجد جامعي عزيز.