۰ نفر
۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۹

عنوان کنفرانس «ظرفیت های همکاری ادیان برای اعتلای صلح عادلانه و جهان عاری از خشونت و افراط گرایی» است. مسئله ای که جهان ما عمیقاً بدان نیاز دارد.

اما قبلا بهتر است درباره مفهوم و دلائل تمایل به خشونت و افراط گرایی تأمل کنیم و سپس به اینکه ادیان و همکاری بین آنان چگونه میتواند به ایجاد جهان عاری از خشونت کمک کند، بپردازیم. خواهم کوشید در این باره به اختصار صحبت کنم.
1. افراط گرایی در جهان کنونی پدیده ای است بسیار پیچیده. عوامل فراوانی در پدیداری آن نقش داشته و دارند. به عکس آنچه عموماً انگاشته میشود این پدیده اولاً از ذات و ماهیت خود دین نشأت نمی گیرد و به دلائلی که خواهیم گفت شکل دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی و فرهنگی یافته است و ثانیاً صرفاً به جهان مسلمان مربوط نمیشود. در قلمروهای جغرافیایی و دینی و فرهنگی مختلف می توان آن را ملاحظه کرد اگرچه تبلیغات رسانه ای به گونه ای است که آن را پدیده ای اسلامی معرفی می کند و به دلیل نفوذ فراوان رسانه ها اکثریت مردم زمان، نیز چنین می اندیشند.
2. نکته اصلی این است که ما در جهانی «جهانی شده» زندگی می کنیم. واقعیت «جهانی شدن» عمدتاً نتیجه تحولات تکنولوژیکی و به ویژه تکنولوژی الکترونیکی و دیجیتالی است. البته در این میان عوامل دیگری هم وجود دارد. کسان، گروه ها و دولت هایی هستند که می کوشند تحولات یادشده را در چارچوب منافع و مصالح خود شکل دهند. آنها آن نوع جهانی شدنی را می خواهند که در راستای اهداف اقتصادی و فرهنگی و عقیدتی شان باشد. به ویژه که در حال حاضر درست به عکس ایام جنگ سرد، مخالف و معارضی ندارند.
علیرغم این همه چنانکه گفتیم عامل اصلی در این میان همان تحولات تکنولوژیکی است. حال مسئله این است که مردمان امروز، تا چه مقدار آمادگی زیستن در جهانی «جهانی شده» را دارند. و اصولاً این جهان دارای چه ضوابط و ویژگی هایی است. رابطه قدرت و عدالت چیست و افراد چگونه می توانند از حق خود و هویت و فرهنگ خویش دفاع کنند و اصولاً «حق» و «هویت» و «فرهنگ» در چنین جهانی چگونه می تواند تعریف شود.
3. تا آنجا که به بحث ما مربوط میشود جهان کنونی سه زیرمجموعه بزرگ دارد. مجموعه اول جهان توسعه یافته است، مجموعه دوم جهان در حال توسعه و بالاخره مجموعه سوم جهان در حال توسعه ای است که به سرعت به سوی استانداردهای جهان توسعه یافته نزدیک میشود.
به دلائل قابل درک مجموعه سوم در حال حاضر با کمترین مشکل مواجه است. اینان از فرصتهای جهانی شدن به حداکثر ممکن برای سرعت بخشیدن به تحولات خود جهت نیل به استانداردهای توسعه یافتگی بهره می برند. از این دیدگاه با مشکل مهمی مواجه نیستند، اگرچه ممکن است عوارض ناشی از سرعت رشد، آنان را در آینده با مشکلات فراوانی مواجه سازد. از مسائل محیط زیستی گرفته تا مسائل اجتماعی و اقتصادی.
از دیدگاه نگارنده چین متعلق به مجموعه سوم است. اما ظرفیت عظیم و استثنایی این کشور به گونه¬ای است که او را از سایر کشورهای مجموعه سوم متفاوت می کند و لذا می باید به گونه ای مستقل مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. به ویژه که این کشور دارای اهداف بلند مدت سیاسی نیز هست.
مشکل بزرگ موجود در دو جهان توسعه یافته و جهان در حال توسعه است. این هر دو با جهان «جهانی شده» مشکل دارند، اگرچه به دو نوع متفاوت و بلکه کاملا متفاوت.
4. مسئله در مورد جهان توسعه یافته ابعاد مختلفی دارد. تا آنجا که به بحث ما مربوط میشود مسئله این است که تصور آنان از «خود» و «حقانیت خود» متناسب است با تصوری که در طول قرون جدید شکل گرفته و تا اوائل دهه نود قرن گذشته کم و بیش حاکمیتی بلامنازع داشت و پس از سقوط بلوک شرق عمیقاً تقویت شد.
واقعیت این است که تصور مورد بحث با جهان کنونی هماهنگی ندارد و بلکه در تعارض با آن است. نمی توان با عقلانیت قرن نوزدهمی و قرن بیستمی در قرن متفاوت بیست و یکم زندگی کرد و نسبت به دیگران رفتاری تحقیرآمیز داشت و دیدگاه های یکجانبه گرایانه خود را به آنان تحمیل کرد. این صرفاً یک رفتار غیراخلاقی نیست، اصولاً شدنی نیست. چرا که طرفهای دیگر از حالت انفعالی تاریخی خود خارج شده و مایلند در صحنه حضور داشته باشند. شرائط در حال حاضر به گونه ای نیست که بتوان آنها را حذف کرد.
مجموعه این کنش ها و واکنش ها موجب افراطی شدن گروه¬های مختلفی در کشورهای توسعه یافته و به ویژه در آمریکا و کشورهای بزرگ اروپایی شده است. نمونه بارز این افراطی شدن را در تصوراتی که بر اساس آن جنگهای افغانستان و عراق شکل گرفت، می توان یافت. کافی است سخنان و تحلیل¬های «نئوکان»¬ها در طی بیست سال اخیر مورد مطالعه قرار گیرد و اینکه چه اهداف و نظریه هایی داشتند و عملاً چه اتفاق افتاد.
5. و اما مسئله در آنجا که به کشورهای در حال توسعه راجع میشود. بسیاری از این کشورها تا اوائل قرن بیستم و بلکه تا پایان جنگ دوم جهانی تحت استعمار کشورهای غربی بودند. تلاش آنان تا آن هنگام صرف کسب استقلال و نیل به آزادی و عزت و سرفرازی بود. این تلاش ها تا دهه شصت قرن گذشته ادامه یافت.
پس از این دوران، جهان سوم می¬کوشد توسعه یابد و عملاً مدلهای مختلف توسعه ای را که متأثر از مکاتب مختلف فکری و اقتصادی ـ سیاسی بود، تجربه می کند. برخی به شوروی و مدل سوسیالیستی نزدیک میشوند و برخی به مدل¬های غربی و برخی هم می کوشند مدل بومی و ملی خویش را بیابند و به پیش روند.
در کنار این همه تحولاتی درونی رخ می دهد. جمعیت افزایش می یابد، آموزش عمومی میشود، مهاجرت فراوانی از روستا به شهر صورت می گیرد و شهرهای بزرگ پرجمعیت همچون قارچ سر بر می آورند. فقر عمومی بسیاری از مهاجران را حاشیه نشین می کند. ناهنجاری اجتماعی و فرهنگی افزایش می یابد، دیکتاتوری و سرکوب رشد می یابد، نارضایتی سیاسی بیشتر میشود. تمایل به مهاجرت به خارج کشور برای یافتن شغل و یا به دلائل سیاسی و امنیتی افزایش می یابد و همزمان با این همه به دلیل شکست های مکرر افراد، گروه ها و دولتهایی که برای نجات خود و کشور خود از ایدئولوژی بیگانه سود می جستند، گرایش جوانان به سوی میراث و هویت تاریخی و دینی و فرهنگی خود بیشتر میشود.
در چنین شرایطی بلوک شرق فرو می پاشد، این فروپاشیدگی واقعیت های اجتماعی و سیاسی جهان سوم را تحت تأثیر قرار می-دهد. رجوع به میراث خویش، طرفداران بیشتری می یابد. همزمان با این جریان ناکارآمدی مدل های توسعه ای توصیه شده ملموس تر می شود.
6. در چنین موقعیتی جهان سوم با واقعیت «جهانی شدن» مواجه می شود. تکنولوژی ارتباطی منجر به ارتباط بیشتر با دیگران و مخصوصاً همفکران جهان سومی می شود. شبکه های ماهواره ای سر بر می آورند و میدان داری می کنند. در این میان به دلائل مختلف جهان مسلمان بیش از سایر جهان سومیان در معرض تحولات ناشی از پدیده جهانی شدن قرار میگیرد.
نسل دوم و بلکه نسل سوم مهاجران به کشورهای توسعه یافته، به صحنه می آیند. توقع و توانایی آنها متفاوت با نسل اولی ها است. اما کشور پذیرنده حاضر نیست این واقعیت را بپذیرد. در نتیجه بسیاری از آنان به حاشیه رانده می شوند و این موجب سرخوردگی آنان میشود. نه میتوانند به کشور اجدادی خود بازگردند و نه در کشور جدید آینده قابل قبولی دارند.
واقعیت دنیای جهانی شده نسل جدید جهان سومی را به گونه اي کاملاً متفاوت پرورش می دهد. او دیگر مایل نیست منفعل باشد، می خواهد فعال باشد و تغییردهنده و اراده و جسارت لازم را نیز دارد. ارتباط های او و اصولاً محیط و شرائط فرهنگی در جهت تقویت همین ویژگی ها است.
اما این اراده و جسارت با مانع مواجه میشود. بخشی از آن داخلی است که می کوشد تا آن را از میان بردارد و یا تعدیل کند. نمونه آن داستان بهار عربی است، اما بخشی از آن خارجی است و این موجب عصبانیت و پرخاشگری او میشود و این زمینه را برای خشونت و افراط گری فراهم می آورد.
این افراط گری عملاً از دین نشأت نمی گیرد. از دین به مثابه عاملی توجیه کننده بهره می جوید تا بدانجا که حاضر است غیرموافقان خود را به بی دینی متهم سازد.، هر چند عالمان بزرگی باشند و پایبندی خود به دین را در طول زندگی نشان داده باشند.
7. از این دیدگاه افراط¬گرایی کنونی نه چندان ریشه دینی دارد و نه چندان راه حل دینی. می¬باید ریشه¬های این پدیده به طور دقیق و کامل شناخته شود و روشن شود دین را در این میان چه سهمی است. اعم از آنکه اسلام باشد و یا یهودیت و مسیحیت و یا ادیان آسیایی. اگر چنین شود آنگاه با روشن بینی می توان درباره راه حل فکر کرد اینکه در کجا و تا کجا می باید از دین استفاده شود.
مطمئنا دین و شخصیت ها و نهادهای دیني در این میان می-توانند نقشی سازنده و تأثیرگذار داشته باشند، اما این در صورتی است که اصل مشکل و ریشه ها و ابعادش شناخته شود. از این دیدگاه مشاوره و هم فکری شخصیت های دینی برای درک همدلانه مسئله دارای بیشترین اهمیت است. و البته لازم است از متخصصان مسائل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هم استفاده شود. صرف هم فکری عالمان دینی و در چارچوب مسائل دینی چندان کارساز نیست.
در اینجا مناسب است به نکته دیگری اشارت رود. در حال حاضر برخی از کشورهای آسیای دور از جمله کشورهای توسعه یافته محسوب می شوند و یا در آستانه رسیدن بدان هستند. اما به دلائلی که عمدتاً ریشه در تاریخ و فرهنگ آنان دارد به مراتب بیشتر و بهتر از بسیاری از کشورهای غربی توانایی همگام شدن با جهان «جهانی شده» را دارند. چرا که آماده اند با همدلی بیشتری سخن طرف مقابل را بشنوند. به او احترام کنند و حقوق و هویتش را به رسمیت شناسند. امید آنکه این رویکرد تقویت شود ادامه یابد. تا آنجا که به ما مربوط می-شود از چنین رویکردی استقبال می کنیم و آماده همکاری با آن هستیم.

27/10/93 برابر با 17 ژانویه 2014
محمد مسجدجامعی
توضیح: متن فوق تحت عنوان «خشونت و افراط گرایی: ریشه ها» در کنفرانس «گفتگوي دوجانبه ايران و کره جنوبي؛ظرفیت همکاری ادیان برای اعتلای صلح عادلانه و جهان عاری از خشونت و افراط گرایی» در تاریخ 28 ـ 27 ژانویه 2014 در سئول (کره جنوبی)ارائه شد. 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 400417

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 14 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علي A1 ۱۷:۱۱ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۱
    2 0
    فكرميكنم ما هنوز آماده نيستيم سخن طرف مقابل را شنيده وضمن احترام حقوق اورا به رسميت بشناسيم حتي اگرطرف خيلي هم مقابل نباشد.
  • بی نام A1 ۱۹:۴۳ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۱
    1 0
    باسلام به نظر میرسد انسان بطور کلی خود منشاء اصلی هر خشونتی است ، با این حال نکته ای در رابطه با موضوع خشونت و نگرش دینی در بروز آن وجود دارد که شاید بیانش خالی از لطف نباشد : آگاهی عنصر کلیدی در رفتار محسوب می شود و هسته مرکزی انتقاد به خشونت با منشاء دینی ، آیینی ، مسلکی و امثالهم ، به این فرض بر می گردد ، آگاهی بر تأثیرات عقیده در سطح گسترده و ترویجی و با استفاده بیرونی ، امکان مخدوش نمودن عنصر آگاهی را دارد. نمونه : انگیزیسیون در دوران سلطه کلیسا ، و ایدئولوژی های غیر الهی در قرن بیستم