آیا زن تازه وارد جنایتکار است؟/ داستان جدیدی از اساتید دلهره در فرانسه

پی‌یر بوالو و توماس نارسژاک با آثار متفاوت خود، چهل سال بر رمان پلیسی فرانسه حکمروایی داشتند و بسیاری از کتاب‌هایشان توسط فیلمسازان مطرح جهان به تصویر کشیده شده است.

به گزارش خبرآنلاین، «کارت منزلت» عنوان رمانی است از پی‌یر بوالو و توماس نارسژاک دو نویسنده مشهور ادبیات پلیسی جهان که به طور مشترک کار می‌کردند. این بار فضای داستانی که این 2 طراحی کرده‌اند، در یک در خانه سالمندان بسیار شیک و به اصطلاح 5 ستاره می‌گذرد. هنر نویسندگان در تصویر کردن فضای این داستان، فوق‌العاده است.

مردی که در زندگی شغلی‌اش بسیار موفق بوده و در زندگی خانوادگی ناموفق، سال‌هاست که از همسر و پسرانش که در آمریکای جنوبی زندگی می‌کنند، بی‌خبر است. مرد که به خانه سالمندان پناه آورده، تصمیم می‌گیرد به زندگی‌اش خاتمه بدهد. ولی این تصمیم را هر روز به دلیلی، به تعویق انداخته و اجرایش را به روز بعدی موکول می‌کند. آمدن زوج تازه‌ای به خانه سالمندان موجب می‌شود که مرد، دوباره به زندگی علاقه‌مند شود. ولی چند تصادف پشت سر هم، به مرگ دوستانش در خانه سالمندان می‌انجامد و او دست زن تازه‌وارد را در این قتل‌ها خون‌آلود می‌بیند.

گره و سوال اصلی این اثر در همین نکته است که آیا زن گناهکار است یا خیر؟

پی‌یر بوالو و توماس نارسژاک با آثار متفاوت خود، چهل سال بر رمان پلیسی فرانسه حکمروایی داشتند و بسیاری از کتاب‌هایشان توسط فیلمسازان مطرح جهان به تصویر کشیده شده است. آثار این دو نویسنده در ادبیات پلیسی، بیانگر ژانر متفاوتی است که آن را «رمان دلهره» نامیده‌اند. در حقیقت این دو موفق شدند آمیزه‌ای از رمان پلیسی، آن چنان که تا آن زمان رواج داشته، و زمان معمولی به وجود آورند.

«کارت منزلت» با ترجمه عباس آگاهی توسط نشر جهان کتاب در 186 صفحه و قیمت 9500تومان منتشر شد.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

«چه فایده‌ای دارد که ظرافت به خرج بدهم و مسائل را آن‌گونه که هست مطرح نکنم؟ حقیقت این است که نمی‌توانم خودم را مجسم کنم که با آه و ناله‌ای که درد پا از نهادم بیرون می‌کشد، ادای یک عاشق جوان را در بیاورم و چیزهای دیگر. عاشق دلخسته‌ای که نفسش بالا نمی‌آید و ضمن نگرانی برای قلبش، کلماتی آتشین به زبان می‌آورد!
...
امروز صبح فرانسوا جسد را پیدا کرده است. طبق معمول، ساعت هشت و نیم، صبحانه ویبلر(چای، شیر، نان تست، مربا...) را می‌برد. به در می‌زند. او جواب نمی‌دهد. با شاه کلیدش در را باز می‌کند. ویلبر روی فرش پای تخت، وسط لجه بزرگی از خون، دراز به دراز افتاده بود. روی ملافه‌ها، روی پتو هم خون بوده، یک قصابی واقعی. فرانسوا وحشت زده به دفتر خبر می‌دهد...»

 

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 400381

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 8 =