کار صنفی می‌کنیم، شعار زیبا نمی‌دهیم/ روایت رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران از وضعیت صنعت نشر

محمود آموزگار می‌گوید که در دولت یازدهم نگاه مدیران فرهنگی و اعضای صنوف در حوزه نشر و کتاب به هم نزدیک است.

الهه خسروی یگانه: محمود آموزگار، مدیر انتشارات آمه و حالا رییس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران است. او در چهار سال گذشته هم دبیر این اتحادیه بود و حالا بعد از پیروزی در انتخاباتی که چند وقت پیش برگزار شد، به عنوان رییس اتحادیه انتخاب شد. 

حالا آن تجربه چهار ساله از محمود آموزگار فردی عملگرا ساخته است. خودش می‌گوید دنبال شعارهای قشنگ و نشدنی نمی‌رود با این حال «بایدها و نبایدها» در چشم‌اندازی که آموزگار ترسیم می‌کند، نقش عمده‌ای دارند. آیا او به بایدهایی مثل استقلال اتحادیه ناشران پایبند خواهد ماند؟ آموزگار مهمان خبرآنلاین بود و به این پرسش‌ها پاسخ گفت:

شما با ۲۵۱ رأی نفر اول انتخابات اتحادیه ناشران شدید. رأی بالایی که می‌تواند بیانگر خیلی حرف‌ها باشد. شما چهار سال دبیر این اتحادیه بودید و اهدافی را هم دنبال کردید که بعضی به ثمر نشست بعضی هم نه. خودتان فکر می‌کنید برآیند این چهار سال چه بود و چه دستاوردی داشت؟ 

همان‌طور که می‌دانید، بخش قابل‌توجهی از تجربه من در حوزه بین‌الملل و ناشران خارجی بوده و انگیزه‌ام از ورود به حوزه نشر داخل و فعالیت در این زمینه، ناشی از مقایسه شرایط نشر کشورمان با نشر کشورهای دیگر بود. در این مقایسه به فاصله قابل‌توجهی برمی‌خوردم و به خاطر همین همواره آرزو داشتم که به نوعی این فاصله كم شود.در نتیجه تصمیم گرفتم بعد از سال‌ها کار در حوزه كتب هاي خارجی و نمایندگی ناشران خارجی در ایران به عنوان یک ناشر وارد بازار شوم. کتاب‌فروشی‌ام را دوباره باز کردم و بعد پروانه نشرم را گرفتم و فعالیت در این دو زمینه به طرز محسوسی باعث شد که مسائل و مشکلات نشر را عمیق‌تر و از نزدیک‌تر ببینم و بفهمم. فکر می‌کنم حاصل این مجموعه قضایا درحالی‌که باعث شد جمع‌بندی بهتری از چالش‌های حوزه نشر داشته باشم، این امکان را هم فراهم آورد که از تجربه‌های خودم برای برخورد با این چالش‌ها استفاده کنم و امروز که به صنعت نشر نگاه می‌کنم می‌بینم نسبت به سال‌های گذشته در زمینه‌های گوناگون پیشرفت‌هایی داشته ولی فعالیت‌هایش همیشه در زمینه‌های خرد و محدود بوده است. آنچه من برداشت کرده‌ام این است که همکاران ما اگرچه در حوزه‌های چاپ کتاب، آماده‌سازی آن، صفحه‌بندی و ... خبره هستند اما این‌ها همه جزو حوزه‌های خرد صنعت نشر است. نشر ما نیازمند دید کلان است. اگر بخواهم مثال بزنم، باید بگویم سطح نشر ما هیچ‌گاه از محدوده جغرافیایی کشورمان خارج نشده و هرگز به دنبال توسعه افق دید خود نبوده است.

این هدفی است که شما دنبال می‌کنید؟

بله، من به دنبال تحقق این هدف هستم.

اما من مشخصاً می‌خواهم بدانم دستاورد شما در چهار سال گذشته چه بوده؟

چیزی که باعث امیدواری و دلگرمی من می‌شود و سبب می‌شود که مسئولیت را بپذیرم، آن هم در شرایطی که کسی از آدم تعریف و تمجید نمی‌کند، این نکته بود که احساس کردم توجه همكاران و مسئولان فرهنگی نسبت به مسائلی که مدنظر من بود جلب شده است. یعنی شما دیگر رسیدن به این اهداف را فقط در گفتار یک فرد نمی‌بینید، این ادبیاتی است که تبدیل به ادبیات رسمی شده است. زمانی بود که کسی به نمایشگاه بین‌المللی تهران انتقادي نمی‌کرد، ممکن بود اعتراض‌هایی نسبت به حضور اغذیه‌فروشی‌ها هم مثلاً صورت بگیرد اما به ماهیت نمایشگاه کتاب کسی اعتراضی نداشت. به لحاظ گرايش عميق به كميت گرايي  و سلطه پوپوليسم در نگاه بعضي مسئولان مورد استقبال نيز قرار مي‌گرفت. برگزاری نمایشگاه کتاب چه منافع و مضراتی دارد و چرا ۲۷ دوره نمایشگاه برگزار کردیم ولی آثارش را در بالا رفتن سرانه مطالعه نمی‌بینیم. چه کمکی به حل شدن مشکلات ما کرده؟ اما کم‌کم این بحث مطرح شد که این نمایشگاه بر روی بسیاری از مشکلات و مسائل ما سرپوش گذاشته، جوری که ما دیگر به دنبال حل مشکلات نیستیم.

مثلاً چه مشکلاتی؟

مثلاً و مخصوصاً در حوزه توزیع که یکی از مشکلات بزرگ صنعت نشر ماست. همواره در یک مقطعی که نمایشگاه دوره‌های ابتدایی‌اش را از سر می‌گذراند ناشی از این واقعیت بود که بعد از انقلاب فرهنگی باید زمینه‌ای برای بازگشایی دانشگاه‌ها و تأمین منابع دانشگاهی صورت می‌گرفت...

اگر اجازه بدهید، قبل از این‌که وارد بحث نمایشگاه کتاب شویم، می‌خواهم برگردیم به همان مبحث قبلی. شما گفتید امروزه یک نوع هم‌صدایی بین ناشران و مسئولان فرهنگی به وجود آمده است اما در چهار سال گذشته این‌طور نبود. یعنی نه تنها هم‌صدایی وجود نداشت، که مشکلات خیلی زیادی برای ناشران به وجود آمد که ارشاد باعث آن بود. از تعلیق ناشران گرفته تا عدم صدور مجوز کتاب و سانسورهای عجیب‌وغریب. فکر می‌کنم شما در یکی از سخت‌ترین دوره‌های صنعت نشر بعد از دهه شصت، وارد اتحادیه شدید و یکی از راه‌هایی که برای حل مشکل پیدا کردید گفت‌وگو و تعامل با مدیران ارشاد بود. انتقادی که آن موقع به عملکرد شما و اتحادیه وجود داشت و الان هم کماکان شنیده می‌شود این است که شما می‌خواهید اتحادیه را به زیر سایه ارشاد ببرید. یعنی در راستای منویات ارشاد حرکت کنید. در این‌که نهادهای صنفی هرگز نمی‌توانند به‌صورت مستقل حرکت کنند، شکی نیست چون خیلی کارها را مجبورند با اجازه حکومت انجام دهند ولی واقعاً استقلال اتحادیه ناشران چقدر بر ای‌تان مهم است و چه راهکاری برای حفظ آن دارید؟ 

خیلی پرسش موسعی بود ولی باید بگویم این حرفی که زدید برایم جالب است. این چیزی که شما گفتید به گوش خود من هم رسیده ولی از سوی دیگر در جلساتی که با مديران ارشاد داریم، با این ادعا هم از طرف  آن دوستان مواجه می‌شویم که آموزگار اصلاً می‌خواهد ارشاد را تعطیل کند و این درست همان‌جایی است که ما مطالباتمان را مصرانه مطرح می‌کنیم و در طول دولت دهم هم مدام اصرار داشتیم که اگر قرار است تصمیمی برای صنف گرفته شود ما به‌عنوان نماینده صنف باید حضور داشته باشیم. یعنی بدون اطلاع و دخالت ما درباره اعضای صنف تصمیم نگیرند. به‌عنوان مصداق، آیین‌نامه‌ای در وزارت ارشاد هست که در پایان سال ۸۳ یعنی دولت اصلاحات به امضای وزیر وقت رسید. آیین‌نامه رسیدگی به تخلفات ناشران که بر مبنای آن در هر استانی، یک هیئت برای رسیدگی به تخلفات ناشران باید شکل بگیرد که متشکل از مدیرکل ارشاد آن استان، مدیر حقوقی ارشاد آن استان و نماینده اتحادیه ناشران آن استان است. یک تبصره‌ای هم آنجا هست که می‌گوید مادامی‌که این هیئت در استان تهران تشکیل نشده رسیدگی به تخلفات ناشران این استان در هیئت تجدیدنظر باید صورت بگیرد. در تمام طول دولت دهم از آقای دری گرفته تا به بعد مطالبه ما این بود که باید این هیئت را تشکیل دهید. مکاتباتش هم هست. چون تنها جایی است که اتحادیه ناشران نماینده دارد و سرنوشت ما در جریان تصمیم‌گیری‌هایی شکل می‌گرفت که ما هیچ دخالتی در آن نداشتیم. آقای دری هیچ توجهی به این درخواست ما نكردند و بعد از آن آقای اسماعیلی که به معاونت فرهنگی آمدند، باز این خواسته ما مطرح شد. ایشان یک مخرج مشترک از این خواسته گرفتند و آقای قدیانی را که رییس وقت اتحادیه بودند ،نه به‌عنوان شخصيت حقوقي شان بلکه به‌عنوان یک ناشر و کارشناس و يك شخص حقيقي به هیئت تجدیدنظر دعوت کردند. ما هم نامه‌ای خدمت ایشان نوشتیم و گفتیم از این حسن ظن شما ازتعیین آقای قدیانی به‌عنوان شخص حقیقی متشكريم ولي همچنان خواهانیم که هیئت رسيدگي به تخلفات استان تهران تشكيل شود. بالاخره این پیگیری‌ها سرانجام به اینجا رسید که در ابتدای شروع مسئولیت آقای دکتر صالحی این هیئت تشکیل شد و این دقیقاً نشان می‌دهد که آن انتقاد، انتقاد به‌جایی نیست. شاید نحوه گویش و برخورد من چنین شائبه‌ای را به وجود آورده است. من یک حقوقدانم و می‌فهمم آنچه بسیار مهم است این است که هر فعالیت ما تا چه حد نتیجه‌بخش است. من هیچ‌گاه دنبال کار عبث و پر سروصدا نمی‌روم. مطالباتی را مطرح می‌کنم که شدنی باشد. با فضای کلی کشورم بخواند و به حل مشکلات نشر کمک کند. چون مسائل نشر فقط مربوط به وزارت ارشاد نیست، به تک‌تک ایرانیان مربوط است چون فرهنگ منوط به نشر است و حل مشکلاتش نیازمند یک عزم ملی است. یعنی همه باید وسط بیایند از سپاه پاسداران گرفته تا خود ناشران و وزارت ارشاد و ... نه این‌که با بخش خصوصي به رقابت نابرابر بپردازند و نشر را پلکانی برای رسیدن به مقاصد خود بکنند، بلکه به چشم یک مشکل ملی به آن بنگرند وبكوشند در تامين زيرساخت ها سهيم شوند و بفهمند که اگر سرانه مطالعه بالا برود، اگر تقاضای کتاب در کشور بالا برود، اگر صداوسیما برنامه‌هایش را به نحوی تولید کند که کتاب یک عنصر اصلی در زندگی مردم باشد، طبیعی است که کشور متحول می‌شود. آمار تخلف پایین می‌آید، مردم و دولت بهتر همدیگر را می‌فهمند و مناسبات بهتری در جامعه شکل می‌گیرد.

پس به استقلال اتحادیه اهمیت می‌دهید.

تردیدی نیست اما به دنبال شعار نمی‌روم. تمام جواني ام به شعار و سراب سپري شده است.به‌عنوان یک صنف مطالباتی داریم و البته وظایفی که حتی آن وظایف را به همکارانمان تذکر می‌دهیم. از اهمیت دادن به تألیف در مقابل ترجمه گرفته تا کتاب خوب درآوردن ولی از طرف دیگر مطالباتی هم داریم. شعار نمی‌دهیم، مطالبات‌مان را پیگیرانه مطرح می‌کنیم تا به نتیجه برسیم و اتفاقاً چون طرف مقابل ما دولت است، وقتی درستی مطالبه را درک می‌کند حتماً چاره‌ای جز برآوردن آن نخواهد داشت. اما نکته‌ای که در رابطه استقلال مطرح کردید، باید بگویم خب، شعار دادن خیلی ساده است ولی من معتقدم اتحادیه جزئی از صنعت نشر ماست. نویسندگان و چاپخانه‌داران و همه‌کسانی که در تولید کتاب به‌نوعی دخالت دارند که جزو اتحادیه نیستند. این صنعت به‌کلی وابسته به دولت است، ما دنبال کدام استقلال هستیم؟ مادامی‌که صنعت نشر یک اقتصاد گلخانه‌ای و متکی به دولت است طبیعی است صحبت کردن راجع به استقلال فقط یک شعار به ظاهر زيبا و توخالي است. باید این شعارها را کنار گذاشت و به دنبال این قضیه برویم که صنعت نشر متکی به خود باشد. یعنی کتابی تولید کنیم که مصرف‌کننده نهایی آن را می‌خرد، نه این‌که چشم‌مان به ارشاد باشد که چند کتاب از ما خواهد خرید. الآن در همین ادبیاتی که رایج است می‌بینید که بیشتر گلایه‌ها حول‌وحوش این پرسش می‌چرخد که چرا ارشاد از ما کتاب نمی‌خرد. وقتی هنوز بخش قابل‌توجهی از صنعت نشر ما نسبت به ادبیات"زرد" موضع دارد، چه‌کار باید کرد؟ اگر کتابی مثلاً از فن‌های ناب ادبی استفاده نکند اما با مخاطب ارتباط برقرار کند، انتشارش چه اشکالی دارد؟ کتابی که عادت به خواندن را در مردم ایجاد کند. چرا باید این موضع را بگیریم؟ در این کشورهایی که آمار مطالعه در آن بالاست آیا ادبیات "زرد"وجود ندارد؟ نه، خیلی از کسانی که در مترو و مکان‌های عمومی مشغول مطالعه هستند، از همین کتاب‌ها می‌خوانند. باید روی ادبیات عامه‌پسند سرمایه‌گذاری کرد. بايد به ايجاد زبان مشترك با خيل مخاطبان انديشيد.در حال حاضر اتحاديهاز محل حق عضویت و یک سری کمک‌های اعضا اداره می‌شود ولی با توجه به هزینه‌هایی که اتحادیه دارد،من باید به شما بگویم شاید چهل درصد از هزینه‌های ما از محل حق عضویت تأمین می‌شود. خب، بقیه‌اش را از کجا باید به دست بیاوریم؟ اتفاقاً در چهار سال گذشته سعی کردیم دوباره جایگاهی برای اتحادیه در برگزاری نمایشگاه کتاب تهران و نمایشگاه کتاب فرانکفورت تعریف و ایجاد کنیم و برنامه‌هایی داریم برای این‌که اصل ۴۴ قانون اساسی را محقق کنیم. مثلاً در هیئت حل اختلاف ناشران اصرار داریم از ظرفیت اتحادیه استفاده شود چون الآن کمیسیون حل اختلاف ما دعواهايي را در يك زمان كوتاه فيصله مي دهد كه به‌عنوان یک وکیل دادگستری معتقدم سال‌ها در دستگاه قضایی طول می‌کشد تا به نتیجه برسد و اغلب هم یکی از دو طرف ناراضی است، در حاليكه در كميسيون حل اختلاف هر دو طرف هم راضی بیرون می‌آیند. چون داوطلبانه به داوري كميسيون تن مي دهند.این می‌تواند برای اتحادیه درآمد ایجاد کند. یا کلاس‌های آموزشی اتحادیه یک منبع درآمد دیگر است. نشریه ما تبدیل به فصلنامه شده که می‌تواند از طریق جذب آگهي در آمد زاباشد و پی‌ریزی همه این‌ها در چهار سال گذشته انجام‌شده است. نکته دیگری که وجود دارد ناهنجاری‌های متعددی هست که نشر ما را آزار می‌دهد. یکی از بزرگ‌ترین آن‌ها فاصله‌ای است که بین نشر تهران با باقی کشور وجود دارد. هفتاد الی هشتاد درصد فعالیت نشر در تهران متمرکز است. این فاصله چطور می‌خواهد جبران شود؟ شما اگر دقت کنید می‌بینید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک تفاوت جدی با بقیه وزارتخانه‌ها دارد. در همه استان‌ها شما دادگستری یا نیروی انتظامی یا اداره دارایی و آموزش‌وپرورش را می‌بینید ولی آیا اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم می‌بینید؟ ما چند اداره ارشاد داریم که در استان‌های خود فعال‌اند و می‌توانند زمینه‌ساز جریانی شوند که نویسنده‌های جدید کشف شوند یا ناشران پا بگیرند و کتاب‌فروشی‌های تازه افتتاح شود. یکی از دلایلی که باعث می‌شود این فاصله به وجود بیاورد به همین دلیل است که این ادارات به دلیل کمبود اختیارات، کمبود بودجه، نداشتن برنامه نمی‌توانند تأثیری در کاهش این فاصله بگذارند. خوشبختانه دكتر صالحي با واگذاري مديريت و اجراي مراسم هفته كتاب به ادارات كل استانها نشان دادند كه به مسئله توجه دارند.

 می‌خواهم درباره سانسور، بی‌رودربایستی درباره حرف‌وحدیث‌هایی که این وسط وجود دارد از شما پرسش کنم. معلوم است که به شکل مشخص این وظیفه اتحادیه ناشران نیست که با سانسور مبارزه کند، این کار را باید نهادهای صنفی دیگری مثل کانون نویسندگان یا انجمن قلم انجام دهند که البته الآن یا اجازه فعالیت ندارند یا با آن موافق‌اند، اما ازآنجایی‌که سانسور می‌تواند جلوی نشر کتاب را بگیرد و چاپ کتاب شریان اصلی حیات یک ناشر است، خواه‌ناخواه پای اتحادیه ناشران هم به میان کشیده می‌شود. در آن چهار سال اتفاقات بدی در این زمینه افتاد. یعنی نه‌تنها کتاب‌ها سانسور می‌شدند که حتی ازنظر آقایان بردن کتاب  مورددار می‌توانست منجر به یک امتیاز منفی برای ناشر و درنهایت تعلیق امتیاز نشر او شود. یک سری آدم‌ها در شکل‌گیری این ماجرا نقش داشتند. مثلاً اقدامات آقای دری فضای نشر را خیلی ملتهب کرد یا آقای الهیاری در زمان مسئولیتش در اداره کتاب مشکلات زیادی را برای ناشران و نویسندگان پیش آورد. یکی از انتقاداتی که به شما می‌شود این است که باوجود این وضعیت چرا وقتی آقای الهیاری این‌همه مشکل برای ناشران پیش آورد، شما به‌عنوان دبیر در رثای ایشان سخنرانی می‌کنید یا برای ماندن ایشان در دولت جدید امضا جمع می‌کردید؟ 

نکته‌ای که مغفول واقع می‌شود این است که ما شرایط بعد از سال ۸۸ را فراموش نکنیم. ما از ۸۹ شروع به کار کردیم و تصویب ضوابط نشر هم مربوط به همین سال ۸۹ است. یعنی برآمده از اتفاقات سال ۸۸ بود. طبیعی است وقتی شما این ضوابط را با سال ۶۷ مقایسه می‌کنید می‌بینید که چقدر ماجرا فرق کرده است. یعنی بسیار سخت‌گیرانه‌تر است که در این مورد ما یک شماره مجله‌مان را هم به آن اختصاص دادیم و سمیناری هم با حضور آقای شجاعی‌صائین در این زمینه برگزار کردیم. این ضوابط ۱۶ ماده دارد ولی عمدتا یک ماده آن یعنی ماده ۱۵ اجرا می‌شد. همان ماده‌ای که دوستان به نادرستی از آن تفسیر می‌کردند. تا قبل از این مصوبه، ماجرا ازاین‌قرار بود که چون مجوز کتاب را وزارت ارشاد صادر می‌کرد اگر تخلفی در کتابی صورت می‌گرفت این وزارت ارشاد بود که باید به دادگاه می‌رفت و پاسخگو می‌شد. اما ماده۱۵ می‌گفت این‌که مجوز پیش از انتشار را ارشاد صادر می‌کند نافی مسئولیت ناشر نیست .می‌گوید از لحظه‌ای که ناشر این اثر را برای اخذ مجوز تحویل دبیرخانه هیئت نظارت می‌دهد این مسئولیت شروع می‌شود. این مسئولیت ازنظر من که یک حقوقدان هستم به معني قيد زمان است که مفهوم ابلاغ مي دهد .یعنی ناشر از این مسئولیت مطلع شده است. تفسیر آقایان این بود که شمای ناشر اگر کتابی ببری که اصلاحیه بخورد یا غیرقابل‌چاپ تشخیص داده شود، نمره منفی می‌گیری. این نمرات منفی هم وقتی به یک حدی رسید شما مجازات می‌شوی. اتفاقاً این اتحادیه ناشران بود که جلوی این ماجرا ایستاد. یعنی با تفسیری که از این ماده به دست داد زمینه‌ای فراهم آورد که به‌طورجدی نسبت به‌درستی این ماده تشکیک شود. این ماده اصلاً خلاف شرع است. بحث حقوقی به کنار شما در شرع و آثار مراجع می‌بینید که نمی‌شود مسئولیتی را از کسی مطالبه کرد آن‌هم زمانی که اختیاری ندارد. خب وقتی‌که اختیار صدور مجوز با ناشر نیست چطور مسئولیتش به گردن او باشد. ببینید می‌شود ساعت‌ها در مذمت ممیزی و سانسور صحبت کرد اما آنچه ما به‌عنوان یک‌نهاد صنفی باید انجام می‌دادیم این بود که نواقص مجموعه مقررات را پیدا کنیم. بنده به‌عنوان یک انسان، ایده‌آلم این است كه مدارا در جامعه به حدي برسد که ما اصلاً نیازی به سانسور نداشته باشیم. این مطلوب هرکسی است. یعنی به حدی این فاصله‌ها کاهش پیدا کند که آدم‌ها نیاز به ممیزی نداشته باشند اما طبیعی است که با این ماجرا فاصله داریم. ممیزی از دیدگاه من دو نوع است. یک ممیزی آمرانه داریم که به همان تعبیر شما یعنی سانسور نزدیک است. یعنی یک دولتی یا حکومتی می‌گوید باید این‌جوری فکر کنی و بنویسی. خب، ما بر اساس اصل ۲۴ قانون اساسی فرض را بر این می‌گذاریم که این‌طور نیست چون در آنجا گفته شده که اصل بر آزادی است مشروط بر این‌که به اسلام و حقوق عمومی تخطی نکنند. اما یک ممیزی دیگر ممیزی بدنه جامعه است. یادم هست ۱۹ مهر سال گذشته بود که در روزنامه اي گزارشي درباره سالگرد فوت فریدون فروغی خواندم. روزنامه‌نگار به همراه دوستانش به سر مزار این خواننده در روستایی نزدیکی اشتهارد رفته بود و وقتی به آنجا می‌رسند یک روستایی با بیل و کلنگ جلوی آن‌ها را می‌گیرد و نمی‌گذارد آن‌ها به سر مزار زنده‌یاد فروغی بروند. وقتی به او می‌گویند ما برای زیارت اهل قبور آمده‌ایم آن روستایی می‌گوید چه زیارت اهل قبوري؟با ساز و دهل به اینجا می‌آیید و اصلاً فرهنگ روستای ما را به هم ریخته‌اید. سر قبر که ساز و دهل نمی‌آورند. آن‌ها می‌گویند ما ساز به همراه نداريم و خلاصه اجازه می‌دهد که این‌ها بر سر مزار بروند. وقتی به آنجا می‌رسند می‌بینند بااینکه مزار در میان میله‌های آهنی محصور است اما سنگ مزار تکه‌تکه شده بود. با این چه‌کار می‌کنید؟ این ممیزی بدنه است. مطالبه امور نشدنی امور شدنی را هم غیرممکن می‌کند. نباید دنبال چیزهایی رفت که نتيجه در پي ندارد.اگر شما به دنبال حذف سانسور بروید همین مواردی را هم که تاکنون از میان برداشته‌شده نمی‌توانید از بین ببرید. ما آمدیم و سه مرحله تعریف کردیم یعنی گفتیم که وزارت فرهنگ ارشاد، شورای انقلاب فرهنگی، مسئولین محترم بیایید همین ضوابط نشر را کامل اجرا کنیم. شما که بحث آقای الهیاری را مطرح مي كنيد،بدانید همان موقع هیات‌های نظارت كه ركن اساسی این مصوبه هستند تشکیل نشده بودند. یعنی این وظیفه فقط افتاده بود روی دوش اداره کتاب و طبیعی است وقتی اداره کتابی پشتیبانی مثل هیئت نظارت نداشته باشد که بتواند مسائلش را آنجا حل کند، قاعدتاً باید سخت‌تر بگیرد. ما امروز در جلسات‌مان می‌بینیم که دوستان می‌ترسند با شکایت یک مراجعی روبرو شوند.آقای جنتی هیئت‌های نظارت را انتخاب کردند و الآن مشغول کارند. واقعاً هم می‌شود دید که وضعیت چه تفاوت‌هایی با قبل کرده و عقلایی تر شده است. در قدم بعدی گفتیم بیاییم انتقادات‌مان به ضوابط نشر راتدوين و تنظیم کنیم و بعد پیشنهادهای‌مان برای اصلاح آن‌ها را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه دهیم که آن را تصویب کند. در مرحله سوم یعنی در درازمدت هم برسیم به نقطه‌ای که قانونی در مجلس تصویب شود مبنی بر این‌که اصلاً مجوز قبل از انتشار را برداریم. یعنی اگر اثری منتشر و با شکایتی مواجه شد مثل مطبوعات بروند و در دادگاه پاسخگو باشند. 

خب از دادگاه مطبوعات کسی مثل قاضی مرتضوی درآمد اگر در دادگاه کتاب هم با همین موضوع مواجه شدیم چطور؟

نه، این‌که یک قانونی را بد اجرا می‌کنند دلیل نمی‌شود قانون بد است. در تمام طول چهار سال گذشته اگر توانستیم موفقیتی به دست بیاوریم به خاطر تأکیدمان بر قانونمداري بوده است. یعنی از مسئولان خواستیم که قانون را اجرا کنند. اعتقاد براین است که قانونمداري  درست واصولی است حتی اگر اشکالاتی بر آن وارد باشد و طریقه رفع آن اشکالات را هم باید از مسیر قانونی پی گرفت. قانون غلط بهتر از بی‌قانونی است. اما در مورد آقای الهیاری. ببینید به نظرميرسد با این توصیف‌هایی که شد اگر سید محمد خاتمی را هم رییس اداره کتاب می‌گذاشتید درنتيجه تفاوتي ايجاد نمي شد. 

یعنی خودش در اعمال سانسور نقشی نداشت؟

اصلاً این‌طوری نیست. من هنوز پای کارم می‌ایستم. حتی من شاهد بودم آقای الهیاری سه بار استعفا داد و هر سه بار ما از او خواهش کرديم كه منصرف شوند.گفتيم نرويد چون شما می‌روی یک نفر دیگر جای شما مي نشيند كه در اتاقش را هم نمی‌شود باز کرد. سابقه‌اش هم وجود دارد. آقای الهیاری به تائید برخي از ناشران و نويسندگان از جمله خانم لاهیجی، آقای یزدانی خرم ــ این تأییدهایی که می‌گویم برایش سند دارم ــ در اتاقش به روی همه باز بود و کار راه می‌انداخت منتها آقای یزدانی خرم که به‌درستی هم مطرح می‌کرد می‌گفت خب دست من به ایشان می‌رسد آن نویسنده‌ای که دستش به او نمی‌رسد چه باید بکند؟ بله، ضعف سیستمی بود اما همه کاسه کوزه‌ها را نباید سر یک نفر شکست. چون در این صورت اصلاً متوجه مسئله اصلی نشده ايم. اتفاقاً در همان ايام مراسم تودیع به آقای شجاعی صائین هم انتقاد می‌شد و اغلب انتقادات سطحي بود اينكه ايشان سپاهي بوده و يا از مديران دوره دولت دهم بوده .طبيعتا نگاه بنده اين نبود .چون یک سابقه‌ای از ايشان در خانه کتاب داشتیم که از دیدگاه من بسیار مثبت بود و آن هم تعامل خوبی بود كه با اهل قلم و اهل نشر داشت. ولی عرض كردم تا این ضوابط نشر درست اجرا نشود شجاعی صائین هم همان سرنوشت را پیدا می‌کند. چون اداره کتاب به یک گروهی از منتخبین که طی فرایندی تحت عنوان هيئت نظارت انتخاب شوند كه در موقعیت بالاتری نسبت به اداره كتاب قراردارند احتیاج دارد. مهم‌ترین وظیفه هیئت نظارت را هم ما تعریف کردیم گفتیم ایجاد وحدت رویه و جلوگیری از برخوردهای سلیقه‌ای مهم ترين وظيفه هیئت نظارت است. چون آدم‌ها متفاوت‌اند و هرکدام استنباط خودشان را دارند. آخرین مطالبه ما از آقای جنتی این بود که چرا حضور اتحاديه در هيئت نظارت مغفول واقع شد .چون ما می‌توانستیم کمک کنیم که این وحدت رویه بهتر اتفاق بیفتد.

در جریان جمع‌آوری امضا برای آقاي الهياري يك عده از دوستان همکار متنی نوشتند مبنی بر حمایت از ایشان برای این‌که معاون فرهنگی آقای جنتی شوند. من به‌هیچ‌وجه نه این متن را دیدم و نه امضا کردم چون اعتقادی به آن روش نداشتم. بعد دوستانی از یک روزنامه با من تماس گرفتند که آیا درست است که اتحادیه ناشران دارد برای آقای الهیاری امضا جمع می‌کند که ایشان معاون فرهنگی شود؟ من گفتم، نه چنین چیزی را تکذیب می‌کنم. گفتند خود آقای قدیانی ـ که آن موقع رییس اتحادیه ناشران بود ـ دنبال این کار است و من پاسخ دادم که آقای قدیانی به‌عنوان یک شخص حقیقی حق دارد هر کاری که دوست دارد انجام دهد. اگر در آن متن نوشته‌شده نادر قدیانی، رییس اتحادیه ناشران شما حق دارید اعتراض کنید اما اگر نوشته‌شده نادر قدیانی مدیر انتشارات قدیانی، دیگر حق ندارید به او بگویید چرا چنین کاری می‌کند. اصلاً اتحادیه هیچ‌وقت فردی را برای کاندید شدن در سمت معاون فرهنگی معرفی نکرده است اما مصادیق را بیان می‌کنیم. این‌که ازنظر ما مصادیق خوب برای یک معاون فرهنگی چیست. ضمن اين كه اطلاع داشتم كه دفتر انتشارات قدياني بدون اطلاع آقاي قدياني نامه را مهر كرده بود.در واقع اين نوع خبر سازي ها از برخي بداخلاقي ها حكايت مي كرد.معتقدم بايد عملكرد اداره كتاب را را مورد انتقاد قرار داد. الهياري عليرغم موقعيت نادرستي كه احاطه اش كرده بود ،از كوشش براي انتشار كتاب هاي بيشتر دريغ نورزيد.اين نظر من به تنهايي نيست. مهدي یزدانی خرم در مصاحبه رادیویی که من هم حضور داشتم در مورد كتاب «من منچستریونایتد را دوست دارم» که غیرقابل‌انتشار تشخیص داده‌شده بود، اعلام کرد که من پیش آقای الهیاری رفتم، با خوش‌رویی مرا پذیرفتند، مسئله کتاب مرا حل کردند و کتاب منتشر شد ولی به‌درستی می‌گفت تکلیف آن‌کسانی که دستشان به آقای الهیاری نمی‌رسد چیست؟ این همان چیزی است که آقای اللهیاری از آن شكوه مي كرد.بارهامی‌گفت این هیئت‌های نظارت چرا تشکیل نمی‌شوند؟ سه بار استعفا برای چی بود؟ این نوع برخورد به من نشان می‌دهد که جامعه هنوز در تشخیص درست از نادرست مشکل دارد. آقای اللهیاری به‌تنهایی مسبب آن مشکلات نبود. 

ولی اجراکننده‌اش که بود.

اگر او نبود یک نفر دیگر این کار را می‌کرد. ارشاد باید نشان دهد که کنترل دارد، اگر چنین چیزی را نشان ندهد یعنی مراجع دیگر را دعوت کرده که بیایند و در کارش دخالت کنند. منظورم از کنترل این است که نشان دهد مهار اوضاع را به دست گرفته است. ببینید ما اصلاً امر مطلق نداریم. امر مطلق ذات باری‌تعالی است. همه‌چیز نسبی است و باید این را بفهمیم. 

الآن بین وزارت ارشاد و تشکل‌ها از جمله اتحادیه ناشران یک نوع همگرایی وجود دارد اما اگر دوباره اوضاع به آن سمت برود که کتاب‌ها به خاطر فشارهای بیرونی منتشر نشود موضع اتحادیه ناشران چیست؟ 

من به‌طورکلی علاقه‌ای برای ورود به مسائل سیاسی ندارم. این‌که چه کسی چه خطی دارد. ممکن است به‌عنوان فرد موضع داشته باشم ولی به‌عنوان عضو یک صنف نه. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که متأسفانه شکاف‌های زیادی درش دیده می‌شود و وحدت هدفی است که همه باید برای محقق شدنش تلاش کنند.هر شهروندی برای کم کردن این فاصله‌ها باید کوشش کند.از نویسنده گرفته تا فلان مسئول دولتی. مسجد جامعی الگوي خوبی است. آدمی است که در یک روزنامه‌ای نصف صفحه درباره جای پایی که در جبهه جا ماند می‌نویسد و در همان زمان ممکن است به تماشای تئاتر «ویتسک» هم برود. آدمی است که هم یک فعال قرآنی به او احترام می‌گذارد هم بسیاری از نویسندگان و هنرمندان. ما این ویژگی را در دکتر صالحی هم می‌بینیم. من بسیار ایشان را جامع مسلط و مشرف بر حوزه خود می‌بینم و به همین خاطر خیلی سریع توانستند کارهای بزرگی در حوزه خود انجام دهند.یک نوع قرابت و نزدیکی بین ما و ایشان وجود دارد كه ناشي از وحدت ديدگاه است .این‌که ایشان محکم‌تر ایستاده به نظرم برآمده از تعاملی است که با مجموعه‌های دیگر دارد. مجموعه‌هایی که می‌توانند معترض باشند ولی روحیه قانونمنداری ایشان می‌تواند آن‌ها را مجاب کند که از مرجع مربوطه باید به انتشار یک کتاب اعتراض کنند و آن مرجع هم وزارت ارشاد است پس دیگران دخالت بی‌مورد نکنند و اگر هشداری نسبت به چاپ یک کتاب دارند این را از مسیر خودش انتقال دهند. چون در غیر این صورت هرج‌ومرج ایجاد می‌شود و هرکسی به خودش اجازه می‌دهد که بگوید فلان اثر مبتذل است. و این می‌تواند التهاب ایجاد کند. موضع اتحادیه هم دقیقاً همین است.

57۲۴۴

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 391209

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 6 =