نگارنده چند سال قبل که علی دایی از سرمربی گری پرسپولیس استعفا داد یادداشتی در همشهری آنلاین نوشت و از کارش ستایش کرد که شکست را پذیرفت و مسئولیت آن را بر عهده گرفت و نامه کناره گیری نوشت تا فردی دیگر جایش را بگیرد.
درسی که علی دایی داد
آن ستایش و این تایید به معنای تایید تمامی رفتارهای آقای دایی نیست، بلکه انگشت تاکیدی است بر آن بخشی از رفتارهایش که میتواند برای ما درس آموز باشد. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که چهرههایی چون آقای دایی الگوهایی هستند برای جوانان این مرز و بوم. رفتار درست یا نادرست آنها میتواند کثیری از افراد را از پیر تا جوان (به خصوص جوانان) تحت تاثیر قرار دهد. همین که سخنان و رفتار او در یک هفته اخیر به یکی از پربحثترین خبرها در حوزه عمومی تبدیل شده است و همه درباره آن صحبت میکنند، نمونه ای از این تاثیرگذاری است.
شخصا بر این باورم که شکایت آقای دایی از آقای مایلی کهن و گذشتش در دورههای قبل و پا پس نکشیدنش در این مرحله از قبل و طراحی شده بود تا فضایی را در افکار عمومی ایجاد کند و به همه نشان دهد که عاقبت بی سند و مدرک حرف زدن چیست؟
ما روزنامه نگاران میدانیم که سخن بیپایه و اساس و مدرک چیست؟ و چرا هر خبری و نظری که در رسانهای منتشر میشود، به خصوص آنجا که بحث حقوق و حریم شخصی افراد مطرح است، تا چه پایه دقت و ظرافت میطلبد و یک روزنامه نگار باید چقدر منابع و اسناد را بکاود که به یقین و اتقان کافی از صحت و دقت یک متن یا گفته برسد و آنگاه دست به انتشار آن بزند. نكته اي كه متاسفانه در روزنامه هاي ورزشي كمتر رعايت مي شود و شايد اگر روزنامه نگاراني كه سخنان آقاي مايلي كهن را انعكاس مي دادند ، قبل از انتشار از او اسناد و مستندات مورد اعتماد را مي خواستند ،چنين مشكلي اصولا حادث نمي شد.
نامه دایی هم نشان داد که او با آقای مایلی کهن مسئله شخصی ندارد، چرا که اگر کینه شخصی بود این نامه نوشته نمیشد و رضایت هم داده نمیشد تا او حداقل یک ماه و حداکثر سه ماه در زندان بماند. اما او بخشید تا هم ابزار مظلوم نمایی را از یک متهمی که جرمش ثابت شده است بگیرد و هم به جامعه پیغام دهد که او متنبه نشده است اما من از حق شخصیام گذشتم و داوری را به شما شهروندان سپردم که داوری کنید. تجربههای آقای دایی از حضور در غرب و سفت و سخت و بیگذشت بودن قوانین در آن دیار و این که به ریزترین جزییات توجه و تا آخرین مرحله آن را پیگیری میکنند ، اینجا به کارش آمده است.
فرهنگ سازی و نهادینه ساختن یک رفتار در جامعه امری پیچیده است و به گمان من آقای دایی چه در شکایت دور قبلش و چه در شکایت این دوره و نبخشیدنش تا مرحله آخر ِو بخشیدنش در یک روز بعد از زندان رفتن آقای مایلی کهن پیامهای روشنی به آحاد جامعه وشهروندان و به خصوص اهالی ورزش داد که که از جمله آنها بالابردن هزینه و زیان افراد ناشسته روی ناسزاگویی است که زبان به تهمت دیگران می گشایند برای آنکه دلشان را خنک کنند، فارغ از این که وقتی گیر آدمی چون دایی بیفتند ، تازه در می یابند که به زمینی سفت و غیر قابل نفوذ برخورده اند که رفتارشان را با تمسک به قانون به شدیدترین وجهی به خودشان برمی گرداند.
توضیح: این نوشته در همشهری آنلاین منتشر شده است
بعد از تحریر: اگر بخواهیم رفتار آقای دایی را به حوزه فرهنگ و سیاست تسری دهیم اوضاع بسیار پیچیده و تو بر تو به نظر می رسد. در این عرصه هر روزه تهمت های مرد افکنی از تریبون های رسمی و غیر رسمی نثار برخی از بزرگان فرهنگ و هنر و سیاست می شود که برخی از آنها که جسارت و شهامتی داشتند به شکایت از مدعیان و تهمت پراکنان اقدام کردند، اما مشکل این است که تا کنون حداقل کمتر دیده شده است که قوه قضاییه به این گونه شکایات رسیدگی کند. شکایت آقای ناطق و آقای هاشمی از آقای احمدی نژاد بابت آنچه که درباره این دو تن در یک تریبون عمومی گفت و بعدها هیچ سند و مدرکی هم ارائه نداد از جمله معروفترین این موارد است.
اگر مورد آقای دایی بتواند در دیگر حوزه ها پیاده شود و قوه قضاییه حتی در جایگاه مدعی العموم( به خصوص درباره آقای هاشمی به دلیل سمتی که دارند و قانون هم بر ورود مدعی العموم در این موارد تاکید کرده است) به این گونه موارد ورود کند ، حساب افراد دستشان می اید. در واقع نتیجه گیری از این رخداد این است که اگر کسی یا شهروندی بر فردی دیگر گمان بد دارد و احساس می کند که او کار و رفتاری خلاف قانون انجام داده است، به جای آنکه در تریبون های رسمی به هتاکی و تهمت پراکنی مشغول باشد، کمی وقت و انرژی بگذارد و به دنبال مدارک مثبته باشد برای اثبات ادعایی که می کند.
نظر شما