مدیرکل اسبق خاورمیانه وزارت خارجه معتقد است محمد مرسی دچار برخی اشتباهات شده است که ناشی از بی تجربگی اوست و نیز بر این باور است که موشک های مقاومت به داد مصر رسیده است.

محمدرضا نوروزپور-زهرا خدایی

حکم جنجال برانگیز محمدمرسی درباره اختیارات رئیس جمهوری، پایان کار مجلسس موسسان قانون اساسی و آماده شدن قانون اساسی جدید مصر برای همه پرسی، اعتراضات گسترده مخالفان و نهایتا عقب نشینی محمد مرسی از حکم خود، جنگ هشت روزه غزه ، سفر خالد مشعل به غزه و ارتباط حوادث اخیر با یکدیگر موضوعاتی بودند که با علی اصغر محمدی کارشناس مسائل خاورمیانه و مدیرکل اسبق خاورمیانه وزارت خارجه در کافه خبر مطرح کردیم.

 

محمد مرسی حکمی جنجال برانگیز صادر کرد که اختیارات او را بی حد و حصر می کرد و از جمله مجلس موسسان را از خطر انحلال توسط دستگاه قضایی نجات می داد حالا اما او از این حکمش عقب نشینی کرده اما در عمل به یکی از اهدافش که همان حفظ مجلس موسسان تا زمان پایان دادن به تدوین قانون اساسی جدید بود رسید. به نظر شما او توانسته با این عقب نشینی تاکتیکی به اهدافش برسد؟ آیا مرسی توانسته خطر انحلال مجلس موسسان و بالتبع ابطال قانون اسیاسی جدید تدوین شده توسط این مجلس را منتفی کند؟

خیر. اینطور نیست. هر وقت سیستم قضایی بتواند حکم غیر قانونی بودن مجلس موسسان را قبل از همه پرسی بدهد، آنگاه پیش نویس موجود قانونی بودن خودن را از دست خواهد داد. از زمان روی کارآمدن مرسی تاکنون عمدۀ مشکل وی این بود که بازماندگان رژیم سابق با پناه گرفتن در پشت سیستم قضایی کار خود را پیش برده اند. ضربات سنگینی نیز به سیستم زدند. مثلآً یک هفته قبل از اینکه مرسی انتخاب شود،شورای عالی نظامی مجلس را منحل کرد وبا صدور یک متمم قانون اساسی، برخی اختیارات از رئیس جمهور گرفته شد و به شورای عالی نظامی داده شد. تمام این کارها برای این بود که مرسی از روند انتخابات کناره گیری کند. به نظر من اخوان المسلمین هوشمندی به خرج داد و پذیرفت که مبارزات انتخابات را ادامه دهد.
اما بعد از آمدن مرسی، متممی برای قانون اساسی براساس اختیارات رئیس جمهور صادر شد. طبق قانون اساسی موجود که تعدیل شدۀ قانون اساسی زمان مبارک است، رئیس جمهور حق صادر کردن متمم قانون اساسی را دارد. طبق قانون موجود اختیارات رئیس جمهوری از فرعون هم بیشتر است و مجلس در برابر آن هیچ کاره است، او وزرا را تعیین می کند، قانون صادر می کند، هر قانونی را که بخواهد متوقف می کند، مجلس را می تواند منحل کند و رئیس شورای عالی قضایی است. اینکه گفته می شود که چرا مرسی در قوۀ قضائیه دخالت کرده، به این دلیل است که وی رئیس شورای عالی قضایی است. با استفاده از همین قانون وی متمم قانون اساسی جدید را صادر کرد که بر اساس آن مجلس منحل شده مجددا اعاده شد. با اعتراضات شدید مخالفین و احکام قضایی ، وی مجبور شد از اعاده مجلس صرفنظر کند. در صورتی که در گول دوران حکومت فرعون گونه مبارک این قضات هیچ اعتراضی نسبت به اقدامات و تصمیمات دیکتاتوری وی نداشت .آقای مرسی هم اکنون که رییس جمهور است اما آنقدر قدرت او محدود است که مثلا در دفتر رییس جمهور 1377 نفر از کارکنان قدیمی کار می کنند آقای مرسی تنها توانسته 5 نفر کارمند جدید را وارد دفتر خود کند. مرسی تا کنون نتوانسته یک دیپلمات جابجا کند، یک نفر خارج از وزارت خارجه وارد این تشکیلات کند. تنها کاری که مرسی کرده، از کابینۀ 32 نفره تنها 5 نفر از اخوان المسلمین را وارد کرده است. سایرین اعم از معاون رئیس جمهور، نخست وزیر غیراخوانی است. مرسی در واقع هیچ قدرت قابل ذکری ندارد و صرفا تلاش می کند تا کار خود را پیش ببرد. 
در این میان اطرافیان مرسی ادعا می کنند که چندی پیش مخالفین تصمیم گرفتند قبل از اینکه مجلس موسسان کار خود را به پایان برساند، حکم قضایی مبنی بر ابطال مجلس موسسان صادر شود و مجلس موسسان منحل شود. حتی قرار بود بگویند که مرسی در چند مورد خلاف قانون عمل کرده و ایشان نیز صلاحیت لازم را ندارد و باید محاکمه شود، متعاقباً مجلس شورا نیز منحل و سیستم قضایی کل اختیارات را به شورای عالی نظامی بدهد. لذا نمی توان گفت که چرا مرسی عجله به خرج داده است زیرا احتمال ساقط شدن وی نیز وجود دارد، وی پاسخ می دهد: اینگونه ساقط شدن بهتر از شکل دیگری از ساقط شدن است، چون روند مذکور غیرقانونی بود و با این رویه دولت یک گام جلوتر است.
در واقع مرسی پیش دستی کرد؟
آقای مرسی به دنبال این بودتا به نحوی دورۀ گذار را کوتاه کند و قانون اساسی جدید به تصویب برسد و به مرحله اجرا درآید. در قانون جدید، شورای عالی قضایی جدید اختیارات فعلی را ندارد که مجلس را منحل کند و رئیس جمهور را در تنگنا قرار دهد. بلکه روند دیگری در جریان خواهد بود. البته مرسی یک اشتباه بزرگی مرتکب شد و آن مواد متمم قانون اساسی بود که من آن را به حساب ناپختگی و کم تجربگی وی می گذارم. در یکی از بندهای این متمم آمده است :" کلیۀ تصمیمات رئیس جمهور مصون است و سیستم قضایی حق تعرض به آن را ندارد" او می توانست بگوید: کلیۀ تصمیمات رئیس جمهور مرتبط با قانون اساسی مصون است.. چرا که احتمال خطای مرسی مثلاً در حوزه های مختلف عزل و نصب وجود دارد، در آنصورت آیا باز هم سیستم قضایی نباید به رئیس جمهور معترض باشد؟ این اشتباه بزرگ مرسی بهانه به دست مخالفین دادتا بتوانند مخالفت خود با مرسی را توجیه کنند که این مسئله به کم تجربگی وی باز می گردد.
پس شما معتقدید که همچنان خطر وجود دارد و حتی ممکن است قوۀ قضائیه، قانون اساسی جدید را که توسط مجلس موسسان تدوین شده زیر سوال ببرد.
تا روزی که همه پرسی برگزار نشده، این خطر پابرجاست به ویژه که توافقی با طرف مقابل صورت نگرفته است. مرسی پیشنهاد کرد اگر کسی طرف مقابل تعهد دهد که از طریق قضایی متعرض مجلس موسسان نشود، در مقابل رئیس جمهور نیز متمم قانون اساسی را پس بگیرد. اما طرف مقابل چنین تعهدی نداد. هم اکنون نیز که مرسی شرایط را طرف مقابل را پذیرفته، اما این امتیاز را به آن گروه چند نفره از حکمای کشور(ریش سفیدان) داده استنه به مخالفینی که در خیان حضور دارند. ولی به نظر من همچنان این خطر باقی است.
آیا مخالفان به دنبال ملغی کردن همه پرسی هستند؟
حتما همین طور است. اگر همه پرسی انجام شود، اصولاً به این مسئله نکنید که آقای مرسی در چند مقطع عقب نشینی کرده است. این خیلی مهم نیست. اهمیت زیادی ندارد، چون همه اینها تاکتیکی به شمار می رود، به شرط آنکه همه پرسی برگزار شود. چون همه پرسی که برگزار شد، قانون اساسی مشروعیت پیدا می کند و مشروعیت خود را از مردم می گیرد. در نتیجه تا زمانی که قانون اساسی تصویب نشده، درگیری و تنش زیاد است و خطر شدیدی هم آقای مرسی را تهدید می کند.
منظورتان از خطر چیست ایا ممکن است فضا امنیتی شود؟
احتمال تشدید درگیری میان مخالفان وجود دارد. به خصوص اینکه در شمال و جنوب مصر بحث قبائل را داریم، آنهم در حالیکه اسلحه به میزان زیادی در آنجا وجود دارد. احتمال امنیتی شدن فضا نیز وجود دارد. اما منظور من تهدیدهای امنیتی نبود، بلکه در گیری سیاسی بود.
مخالفان مرسی به چند دسته تقسیم می شوند؟
گروه اول، بازماندگان مبارک هستند که آقای شفیق در حال هدایت آنهاست که در نقش ستون فقرات مخالفان را بازی می کنند..
گروه دوم: ناصریست ها به رهبری حمدین صباحی است که هم اکنون رو در روی مرسی ایستاده اند.
گروه سوم: مجموعۀ لیبرال های غربگرا هستند که شامل الغد به رهبری ایمن نوری، حزب الوفد، عمر موسی و .. هستند.
می توان سندی پیدا کرد که این اعتراضات از بیرون خط می گیرد و یا اینکه این اعتراضات خودجوش است؟
در تحولات داخلی مصر نمی توان عوامل داخلی و خارجی را از یکدیگر منفک کرد. اگر تنها حمایت خارجی باشد، بدون زمینۀ داخلی به اینجا نمی رسد، و اگر داخلی باشد، بدون حمایت خارجی نمی تواند تا این میزان ایستادگی کند. در مجموع این تنش ها حتماً داخلی است ولی نمی توان گفت که عوامل خارجی در آن دخیل نیستند.
اگر برای حمایت خارجی درصدی قائل باشید این درصد چقدر است و  حمایت خارجی از سوی کدام کشورهاست؟
من نمی توانم نام کشور خاصی را ببرم، اما آنچه که می توانم بگویم اینست که آمریکایی ها در مورد مصر سیاست دوگانه ای دارند. از یکسو نمی خواهند مصر به گونه ای به سمت صلح و ثبات پیش برود که با وضعیت کنونی موازنه قوا به تثبیت برسد و یک مصر قوی که در آن اسلامگرایان دست برتر را دارند در منطقه ظاهر شود. از سوی دیگر نمی خواهند اوضاع به سمت و سویی برود که آنجا دچار هرج و مرج و آشوب شود که نتوان آن را کنترل کرد. چون در این صورت وضعیت می تواند مرزها را نیز ناامن کند و در آن صورت امنیت اسراییل نیز به خطر می افتد. لذا جلوی ثبات و استقرار را می گیرند، و به گونه ای عمل می کنند که اوضاع چندان باثبات نباشد. وضعیت نه ثبات کامل و نه بی ثباتی مطلق در مصر برای آمریکایی ها مطلوب است.
مرسی معتقد است که قانون اساسی جدید جامع الاطراف است و حقوق همۀ گروهها در آن لحاظ شده است. ادعای مخالفین اینست که این قانون اساسی را اخوان المسلمین و اسلامگراها که اکثریت مجلسس موسسان را داشته اند و در غیاب سایر گروه ها نوشته اند، از این رو این قانون پذیرفتنی نیست. آیا این مسئله درست است؟
پیش از پاسخ به این سوال باید به پیشینه ای اشاره کنم؛ بلافاصله پس از سقوط مبارک، برای اینکه همه طرفها دستورالعمل مشترکی برای دورۀ گذار داشته باشند، شورای عالی نظامیان گروه 5 نفره ای را تعیین کرد که فقط قانون اساسی قبلی را تعدیل و شرایط تعیین رئیس جمهور و انتخابات مجلسین را تغییر بدهد و به همه پرسی بگذارند تا مرحله ای که مجلس موسسان تشکیل شود و قانون اساسی را تدوین کند. این قانون اساسی موقت و فقط برای دوره گذار بود. چرا زمانی که این قانون به همه پرسی گذاشته شد، همه گرو ههایی کع امروز در صحنه هستند با آن مخالفت کردند به جز اسلامگراها؟ اصلا قرار نبود که این قانون دائمی باشد، تنها یک دستورالعمل برای ادارۀ کشور به مدت 2 سال بود.
واقعیت اینست که هیچ اتفاق خاصی رخ نداده بود، فقط چند مادۀ مربوط به نحوۀ انتخاب رئیس جمهور و مجلسین تغییر کرده بود. چرا همۀ کسانی که هم اکنون در خیابان هستند به آن رأی منفی دادند و همۀ طرفداران مرسی به آن رأی مثبت دادند. در واقع علت اصلی مخالفت آنها این بود که چرا بند دوم قانون اساسی تغییر نکرده است. بند دوم می گفت که منبع قانونگذاری اسلام است. مخالفان برآن بودند که این بند باید تغییر کند و نباید اسلام مرجع اصلی قانونگذاری باشد. بهانه گیری انها تمام نشد در مرحله بعد می گفتند که چرا قبل از تصویب قانون اساسی دایم باید انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود؟
هدف این مانع تراشی ها این بود که چون می دانستند در صورت ورود اسلامگرایان به انتخابات ، آنها پیروز میدان خواهند بود، لذا تلاش می کردند روند را طولانی کنند تا شاید فضا عوض شود و اسلامگرایان رأی نیاورند. کل ماجرا همین بود. هم اکنون نیز همین وضعیت در جریان است. اگر مملکت ثبات پیدا کند و رفراندوم برگزار شود، باز هم اسلامگرایان در انتخابات بعدی مجلس خلق رأی می آورند. آنها می خواهند این روند را طولانی کنند و با استفاده از این مسئله که مرسی، ویترین قدرت در مصر است(هرچند که اختیارات و قدرت ندارد) وی را تضعیف کنند و با برجسته کردن نقاط ضعف کارنامۀ وی( به خصوص در برنامه های اقتصادی) موقعیت وی را متزلزل کنند.
دلیل استعفای نمایندگان 6 آوریل و البرادعی از مجلس موسسان بند مربوط به شریعت بود؟
توافقی شد که مادۀ اسلام باقی بماند و در کنار آن مواد جدیدی نیز اضافه شود که البته شریعت را محدود می کرد. این توافق اولیه بود که البته بعد از تصویب بند مربوط به مرجعیت اسلام موارد مورد نظر آنان در قانون اساسی گنجانده نشد که همین مسئله مورد اعتراض قرار گرفت. به نظر من همۀ این مسائل شکلیات است و شما را از موضوع دور می کند. مسئله اصلی اینست که یک طرف خواهان تصویب سریع قانون اساسی است و طرف دیگر مانع می شود.
چند درصد احتمال تحقق خواست مخالفین وجود دارد؟
موازنه قوا بحث اساسی است. به نظر می رسد در جبهۀ اسلامگرایان روحیۀ ایستادگی زیادی وجود دارد. پایگاه مردمی اسلامگرایان و مشروعیت آقای مرسی از دیگر امتیازات است. برخورداری از مجلس سنا که تنها نهاد مردمی قانونمند است، ویژگی مثبت دیگرآنان است.
اما در جبهۀ مخالفین، اکثریت قریب به اتفاق سیستم بوروکراتیک کشور در دست آنهاست. ارتش و نیروهای امنیتی به اپوزیسیون تمایل دارند. شاهد بودیم که در حمله ای که به کاخ ریاست جمهوری شد، نیروهای امنیتی و حتی گارد نیز عقب نشینی کردند و در واقع نیروهای طرفدار مرسی، کاخ را نجات دادند و همین طور حمایت های خارجی هم را با خود دارند.
نقش ارتش در اعتراضات و تا زمان برگزاری همه پرسی چگونه است؟ آیا همچنان ناظر باقی می ماند؟
اگر روند به سمتی برود که کشور را دچار هرج و مرج جدی کند، ارتش موظف است که از این هرج و مرج گسترده جلوگیری کند. من در سوال قبلی این پرسش را پاسخ دادم. به نظرم آمریکایی ها می خواهند وضعیتی میان ثبات و بی ثباتی بر مصر حاکم باشد و کسی نمی خواهد که مصر فرو بریزد و در واقع نوعی اجماع ملی نیز در این مورد وجود دارد. اما تا قبل از آن مرحله، ارتش تلاش می کند که بیطرف باقی بماند.
شما گفتید که مرسی هیچ اختیار و قدرتی ندارد. اما بعد از روی کارآمدنش ژنرال طنطاوی را بازنشسته کرد و تغییراتی در وزارت دفاع و شورای عالی نظامی و ارتش داد این کار کمی نیست. در واقع ارتش را خلع ید کرد و احتمال کودتای نظامیان را از بین برد.
اگر همان روزی که مرسی، طنطاوی را برکنار کرد، به سراغ قوۀ قضائیه نیز می رفت، با این مشکلات مواجه نمی شد. مرسی در این مسیر بسیار محتاطانه و گام به گام عمل می کند که این در بسیاری از مواقع خوب نیست. مرسی در عمل به جز چند مورد نتوانسته کار زیادی انجام دهد. 
چرا مرسی بیانیه قانون اساسی را که این همه جنجال به پا کرد درست بعد از جنگ 8 روزۀ غزه صادر کرد؟ آیا با تکیه بر پیروزی که در برقراری آتش بس میان حماس و رژیم صهیونیستی به دست آورده بود دست به این کار زد؟
این بار شاید تصورش این بود که با توجه به نیازی که امریکایی ها بر سر غزه به او پیدا کرده اند، می تواند به نتیجۀ دلخواه برسد. به نظر من جنگ این بار اسرائیل در غزه جنگ علیه مصر بود لیکن موشک های زودهنگام مقاومت که به سمت تل آویو شلیک شد معادله را تغییر داد طوری که آتش بس به نیاز اسراییل تبدیل شد و نه نیاز طرف فلسطینی. از این رو دست به دامان مرسی شدند که آتش بس برقرار کند.  به نظر من بعد از تحولاتی که در مصر اتفاق افتاد و گنج استراتژیک اسراییل(لقبی که خود اسراییلی ها به مبارک دادند) سقوط کرد، اسراییلی ها با وضعیت جدیدی مواجه شدند. اسراییل یکی از باثبات ترین مرزهای فلسطین اشغالی را از دست داد که به یکی از بی ثبات ترین مرزها تبدیل شده است. در واقع در این مقطع اسراییلی ها بازنگری جدی را در استراتژی دفاعی، نظامی و امنیتی صورت دادند. فکر می کنم حاصل این بازنگری آن چیزی بود که جنگ غزه را رقم زد.
بنابراین این جنگی بود که علیه همۀ بازیگران موثر در مقاومت به راه افتاده بود.
در واقع حمله به غزه با این هدف بود که یکسری موارد را به فلسطینی ها تحمیل کنند که دشواری های زیادی را برای مصر به وجود می آورد. اما اصابت زودهنگام موشک ها به تل آویو معادله را کاملا تغییر داد. در واقع این موشک ها بیش از انکه به داد فلسطین برسد، به داد مصر رسید و مصر را از یک مخمصه نجات داد و اینجا بود که نیاز به آتش بس به یک نیاز آمریکایی-اسراییل مبدل شود تا اینکه یک نیاز مصری-فلسطینی باشد.  لذا شاهد مراجعه اسراییلی ها به مرسی برای برقراری سریع آتش بس شدند. در واقع در همین جا بود که ستارۀ آقای مرسی  تابان شد و شاید آقای مرسی تصور می کرد با توجه به نیازی که آمریکایی ها به او پیدا کرده اند می تواند از این فرصت استفاده کند و کاری را که(در دو سه هفتۀ قبل) نتوانسته بود انجام بدهد، این بار با شکل جدیدی( با متمم قانون اساسی و برکناری دادستان کل) می تواند آن را انجام بدهد که دیدیم آمریکایی ها نیز حاضر نشدند بپذیرند که بهای آن کار این تصمیم جدید مرسی باشد. لذا موضع آمریکایی ها در حقیقت حمایت از مخالفین آقای مرسی بود.
نقش ایران در جنگ غزه چه بود؟
در اینکه سلاح به کار گرفته شده در غزه وشلیک ان به اهداف موجود در داخل رژیم صهیونیستی تکنولوژی اش ایرانی بوده، شکی نیست. این موشک ها تکنولوژی اش ایرانی اما ساخت داخل غزه بوده است. وقتی موشک به داخل اسراییل شلیک می شود و ساخت و یا تکنولوژی آن متعلق به ایران است، حتما مسئولیتی را هم ایران به عهده گرفته است. کشوری که چنان مسئولیتی را بر عهده می گیرد، از چنان اقتداری برخوردار است که با اطمینان این کار انجام می شود. تکنولوژی به موشک تبدیل می شود و موشک به تل آویو اصابت می کند. فکر می کنید ایران از چه چیزی اطمینان دارد؟ از این اطمینان دارد که اسراییل جرأت حمله به ایران را ندارد و یا اگر هم حمله کند، ایران توان مقابله با اسراییل را دارد. بعید می دانم کشورهای موجود در منطقه بتوانند چنین مسئولیتی بر عهده گیرند. این بزرگترین خدمتی بود که ایران به مقاومت و مصر کرد.
گفته می شد تا پیش از ترور جعبری، حماس با اسراییلی ها وارد مذاکره شده بود.
بله. آقای جعبری در حالی ترور شد که در حال مذاکره غی مستقیم با اسراییلی ها بود. با یک واسطه یهودی اسراییلی، پیش نویس قرارداد آتش بس گسترده بین اسراییل و حماس به آقای جعبری داده شده بود و آقای جعبری آن را پذیرفته بود و مصر میانجی اصلی این ماجرا بود. مصر به دنبال این بود که این آتش بس را برقرار کند. وقتی جعبری پس از بازگشت از مکه، تدابیر امنیتی اطراف خود را کاهش داد، اسراییل فرصت را برای ترور جعبری مناسب دید. اسراییلی ها ناجوانمردانه وی را ترور کردند در حالیکه با وی در حال مذاکره غیر مستقیم بودند.
چرا؟
برای اینکه شاید دیگر این فرصت به انان دست نمی داد که جعبری را ترور کنند و دوم اینکه اسراییل فکر می کرد که متعاقب تحولات، وضعیت فلسطین بحرانی می شود و در نهایت حماس مجبور است در یک شرایط ضعیف و در حالیکه از ترور جعبری شوکه شده و گیج شده است، آتش بس را بپذیرد و در قرارداد آتش بس یکسری از تعهدات را هم به مصریها و هم به فلسطینی ها تحمیل می کنند.
آتش بس اخیر (پس از جنگ)را جهاد اسلامی هم پذیرفته است؟
جهاد اسلامی نیز در کنار حماس بوده است. نهایتاً توافقنامه را هر دو طرف پذیرفته اندو اساسا حماس نمی توانست و یا نمی خواست بدون جهاد با اسراییل در مورد اتش بس توافق کند.. دوم اینکه متن قرار داد هیچ اشاره ای به روندهای سیاسی و روندهای دیگر در فلسطین ندارد و تنها محصور در غزه است و ترتیبات امنیتی و معیشت مردم.
محاصره غزه چطور آیا این موضوع هم در آتش بس دیده شده است؟
محاصره غزه تمام نمی شود، چون اسراییلی ها آن را قبول نکرده اند. اما تسهیلات گسترده ای درباره رفت و آمدها صورت می گیرد. هنوز شرایط سابق به طور کامل تغییر نکرده است اما وضعیت به طور کلی متفاوت از گذشته است. حماس و جهاد فقط تعهد داده اند که تا زمانی که طرف اسراییلی موشک نزند، آنها نیز موشک نزنند.
تحلیل شما نسبت به اظهارات خالد مشعل در غزه چه بود؟ آیا او تغییری در راهبرد خود داده است؟ چرا پرچم مخالفان سوریه را به دست گرفت؟
خالد مشعل در بحث کلان همچنان خود را وفادار به مقاومت نشان داد. چون آقای مشعل بهتر از من و شما می داند که اگر مقاومت را رها کند، جایگاهش در فلسطین افول خواهد کرد، چون جایگزین گزینۀ مقاومت، گزینۀ سازش است که تئوری پرداز آن محمود عباس است و مردم اگر بخواهند رأی بدهند، همان اصل را می پذیرند نه کسی که از آن کپی برداری کرده است. مشعل، زمانی مشعل است که نماد مقاومت در فلسطین باشد والا چه جایگاهی خواهد داشت.
اما جمله ای در مورد ایران و سوریه داشت که گفت: ما در گذشته تابع ایران و سوریه نبوده ایم و اینک نیز تابع ترکیه، مصر و قطر نیستیم، گرچه از همه کمکهایی که آنها به ما کرده اند متشکریم. این جملۀ ظاهراً خوبی است، اما سوال من از آقای مشعل اینست که این جمله وی که در آن به گذشته و حال اشاره می کند چه معنایی دارد؟ اینکه در گذشته تابع نبوده است و امروز هم نیست. این جملۀ آقای مشعل برای من قابل درک نیست. من برداشت مثبتی از این جمله ندارم.
اما در مورد سوریه، باورم بر اینست که هیچ کشور اسلامی در درگیری با کشور اسلامی دیگر حق ندارد از فلسطینی ها به عنوان برگ فشار استفاده کند. فلسطینی ها باید فراتر از همۀ اختلافات در جهان اسلام باقی بمانند و همۀ امت اسلامی نیز باید از فلسطین حمایت کنند. خود فلسطینی ها باید بیش از همه به این مسئله توجه کنند و وارد این مسائل نشوند. یکی از انتقادات تاریخی حماس به فتح این بود که چرا در درگیری های داخلی کشورهای عربی و اسلامی دخالت کرد و خسارتهای زیادی را برای مسئله فلسطین رقم زده است. اما آیا حماس می داند که اگر بخواهد وارد مسائل داخلی سوریه شود و از اپوزیسیون حمایت کند این به مصلحت حماس نخواهد بود؟ بله گفته می شود خالد مشعل در پایان مراسم سخنرانی خود پرچم اپوزیسیون سوریه را در دست گرفته، اگر این کار را کرده باشد ایا به تبعات اقدام خود اندیشیده است؟چطور وقتی پای مصر در میان است، آقای خالد مشعل می گوید:"فاصله ما با همه طرفها  یکسان است و طرفدار کسی نیستیم" چرا در مورد سوریه اینچنین نمی کند؟
آیا خالد مشعل می تواند در آینده رهبری فلسطین را در دست بگیرد و جایگزین عباس شود؟
حماس در آینده این برنامه را دارد که نقش اساسی را در سازمان آزادیبخش فلسطین از ان خود کند. پرداختن به موضوع حماس باشد برای یک فرصت دیگر.

4949

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 263344

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۰۸:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۳
    14 4
    خیلی جالبه که اقایون صرفا به خطر اینکه محمد مرسی از حزب اخوان المسلمینه دارند از قوانینی که مرسی به نفع خودش تعیین کرد و عین دیکتاتوریه دفاع میکنند!!استدلالشون هم اینه که چون سیستم قضایی زمان مبارک در مقابل این خودکامگیها سکوت میکرد الان هم که اقای مرسی میخواد شبیه همون دیکتاتوری رو راه بندازه باید سکوت کنند!!این وسط یکی نیست به این اقا بگه اگه قرار بود باز هم مثل زمان مبارک همه خفه بشن و یک نفر بره اون بالا بشینه و هرکاری دلش خواست انجام بده دیگه چه نیازی بود مردم مصر اینهمه کشته بدن و انقلاب کنند؟!!اقای محمدی از این ناراحتند که چرا مرسی نتونسته همه کابینه رو اخراج کنه و تمام دوستان و هم مشربان و هم حزبی های خودش رو سر کار بیاره!!ایشون فکر نمیکنند که بدبختی های امروز مملکت ما ناشی از همینه؟
  • حجت IR ۱۲:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۳
    11 2
    چرا خود شما جواب ندادید آقای محمدی؟ چرا باید خالد مشعل جواب دهد؟ ما چرا جواب ندهیم که این سرمایه گذاری ما روی حماس چه شد؟ به همین راحتی ما را به قطر و ترکیه و مصر فروختند و رفتند؟ ای تف به این معرفت و بی مرامی
  • بی نام IR ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۳
    6 2
    با شما موافقم خواننده محترم.
  • بدون نام IR ۱۴:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۳
    3 5
    بسیار حلیل درست و واقع بینانه ایی بود. به شخصه کلی استفاده بردم. ممنن از خبرآنلاین و آقای محمدی
  • منتظر IR ۱۴:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۴
    0 0
    خواننده محترم بحث این نیست که مرسی اگر دیکتاتور بشود بایداو را پذیرفت، نه دیکتاتوری از سوی هرکسی باشد پذیرفته نیست. بحث آقای محمدی این است که مرسیِ به قدرت رسیده بعد از انقلاب مصر فقط عنوان ریاست جمهوری را به یدک می کشد و هنوز کادر اجرایی کشور در دستان حامیان دیکتاتوری سابق است. فلذا باید این وضعیت را تغییر دهد و کسانی را در کار بگمارد که انقلاب کرده اند و این حق انقلابیون است. اما اینکه همه چیز طبق قانون اساسی باشد حقیقتی انکارناپذیر است و مرسی هم قصدش تصویب قانون مدنظر انقلابیون است تا طبق آن عمل کند اما مخالفین نمی خواهند اینگونه شود. در واقع مخالفین قصد مصادره انقلاب را دارند و این واضح و آشکار است و دیدید که مخالفین مرسی چه خشونت هایی را در مصر رقم زدند.
  • حم شادكام IR ۰۹:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
    0 0
    واذا قيل لهم آمنوا كما آمن التاس قالوا انؤمن كما آمن السفها ؟ الا انّهم السفهاء ولكن لايعلمون( قرآن مبين ). مخالفين رئيس جمهور منتخب اكثريت مردم مصر چنان نادانند كه نمی خواهند به خواسته موافقين تنها مقام رسمی گشور احترام بگذارند و كجتابی خود را دليل دانايی قلمداد می نمايند. اينها مصداق افرادی اند كه می گويند : يا علی غرقش كن ؛ من هم رويش. ديگی كه برای من نجوشد سر سگ تويش بجوشد.