خواندن دو قطعه شعر از مجله ماندگار گل آقا که یکی شرح حال طنزپردازان است، در این آخر هفته خالی از لطف نیست بویژه که یک نفر در نظام​آباد راه افتاده و چند نفر را یکدفعه هویجوری(!) آش و لاش کرده است...

طنز پردازم دفاعی از ستمکش می‌کنم
خاطر ظالم‌بلاها را مشوش می‌کنم
ناکسان را دود از سر تا ثریا می‌رود
با شهامت چون سلاح خویش آتش می‌کنم
مدح دیو آدمی رو نیست اصلاً کار من
مدح هر دارای اخلاق پریوش می‌کنم
هر کسی را خوش بود خاطر به چیزی یا کسی
من دل خود را به اینسان حرفها خوش می‌کنم
تا بماند یادگاری تلخ و شیرین بهر خلق
در «گل‌آقا» خاطراتم را منقش می‌کنم
الغرض با این شجاعتها که گفتم شرح آن
تا ز در مادر زنم وارد شود، غش می‌کنم!


***
آدمکشی و قتل، ز بس گشته زیاد
صافی و سلامتی دگر رفته زیاد
زین پیش، به تاریخ یکی بیش نبود
امروز شده هزار تا، ابن زیاد!

 

 

 

 

 

گل آقا. شماره 44. مهر 1370

 

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 251891

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۲۰:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۸
    0 0
    روحش شاد