ایرانیها از«سالهای رادیو» گزارش کردن و بیشتر شنیدن تا دیدن را دوست دارند و شاید به همین دلیل است که گزارشگران ورزشی ما گاه در حد ستارگان فوتبال و سینما مشهور میشوند نمونهاش بهمنش و فردوسیپور.
ایرانیها «روایت» را دوست دارند؛نقالی را دوست دارند و تلویزیون ایران، هر وقت که نقالی را جدی گرفته،محبوب بوده در عمر کوتاهاش.
شاید خیلی از ایرانیهای خسته،با پلک نیمه باز ، جام اروپا را در مرز خواب و بیداری گوش داده باشند اما هر جا که «روایت» جدی شده، چشمها را کاملاً باز کردهاند مثل وقتی که اسپانیا با 4 گل،ایتالیا را درهم شکست و جام را برد اما جذابترین بخش روایت، موقعی بود که دیگر حتی از دست فردوسیپور مسلط به کارش هم کمکی برنمیآمد برای تصویری کردن رویداد، تا چشم را ببندی و راحت گوش بدهی.کودکان اسپانیایی با لباس تیم ملی کشورشان به وسط زمین آمدند تا جذابترین لحظات این جام را در کنار دروازه حریف رقم بزنند و کارگردان تلویزیونی این مسابقه،با تقابل لحظه به لحظهی نومیدی تماشاگران و بازیکنان ایتالیایی با این بازیهای کودکانه، یک مستند کوتاه به یادماندنی را خلق کرد.
ایرانیها نه تنها «روایت» و «نقالی» را دوست دارند که کودکان را هم در روایت دوست دارند شاید به همین دلیل محبوبترین برنامههای تلویزیونی دههی شصت، برنامههای کودک بودند!
ما به عنوان یک ملت، هنوز دلمشغول همان «قصهی شب» رادیوهای قدیمی هستیم که با موسیقی کورساکف برامان پخش میشد و تلویزیون ایران هر وقت خودآگاه یا ناخودآگاه به سراغ این رگِ خواب ما میرود،تلویزیونهای فرامنطقهای مغلوب میشوند.
شب پیروزی اسپانیا، بیشتر از بازیکنان حرفهای، کودکان با توپهای خیالیشان به دروازه ایتالیا گل زدند و ما ایرانیها بالا پریدیم.فوتبال وکودکی،تلویزیون و سینما، اینها برای ما مهماند و اگر به بنبست بخورند آنوقت،مطمئن باشید که کوچهی قدیمی ما همان کوچه بنبست خواهد بود.
نظر شما